مادر خوب کیست؟
شاید هیچ موقع به وضوح آن را به زبان نیاوریم اما احتمالا همه ما با خود این سوال را مطرح کردهایم که: آیا من مادر خوبی هستم؟
اکثر مواقع ما بررسی نمیکنیم که چه روشی را برای چه کاری انتخاب کردهایم و آیا این روش درست بوده است یا نه؟ و البته هیچ موقع مقیاسی را برای سنجش عملکرد خودمان در نظر نمیگیریم. ما عموما از مطالعه کتاب و یا تجربیات خودمان و دیگران چیزهایی را فرا میگیریم و مطابق با آن عمل میکنیم.
با این حال من از بسیاری از مادران میشنوم که میگویند نمیدانند که آیا به اندازه کافی وظایفشان را درست انجام میدهند یا نه؟ اغلب این سوال با احساس ترس مطرح میشود. ترس از این که نکند کنترل اوضاع از دستشان خارج شود و یا خارج شده باشد! مادران از قضاوت شدن میترسند و در حالی که کولهباری از عشق مادرانه در وجودشان است فکر میکنند در حال از دست دادن عمر خودشان و البته تباه کردن کودکانشان هستند.
مادر بودن چیزی نیست که آن را از جهان خارج به دست بیاورید بلکه چیزی است که از ابتدا در شما نهادینه شده است. یک فرد نباید هدفش این باشد که تبدیل به یک مادر بی نقص گردد بلکه باید صفاتی را در خود تقویت کند که بتواند روابط بین خود و فرزندش را بهبود بخشد.
ویژگیهای یک مادر خوب
بگذارید یک نگاه دقیقتر بیندازیم بر لیست ویژگیهای یک مادر خوب که قطعا شما اگر همه را نداشته باشید بسیاری از آن ها را دارا هستید.
درک بالا
منظورمان از درک، توانایی فهم و اشتراکگذاری احساسات دیگران است. اگر رفتار شما با کودکتان بر مبنای درک باشد شاید به جایی برسید که برایتان سوال پیش بیاید که چرا او اینگونه رفتار میکند؟
این که چنین سوالی در ذهن شما ایجاد شود یعنی دوست دارید به سمتی حرکت کنید که شرایط را آرام کنید و در عین حال ارتباطتان را مستحکمتر نمایید. در این شرایط وقتی دوباره پرخاشگری کودک را دیدید، بقلش کنید و به او نگاه کنید و به خودتان بگویید خودمم بعضی وقتا عصبانی میشم.
درک یعنی هر دو نفر در یک جهت و نه در جهت مقابل و متضاد همدیگر حرکت کنند. میدان جنگ نیست و هر دوی شما تلاش میکنید تا در مسیر صحیح یادگیری و کمک به یکدیگر قرار گیرید.
قدرتمند بودن
مادر بودن حتی برای قویترین مادران عوارض روحی و احساسی را به همراه دارد. قویتر کردن خودتان و نیروی درونیتان و این که بتوانید تکیه گاهی برای کودکتان باشید از هه چیز مهمتر است. کودک شما به عنوان مادر نیاز دارد تا به شما تکیه کرده و اطمینان داشته باشد تا ترسها و اضطرابهایش را میتواند به کمک مادرش التیام بخشد. او باید بداند همیشه جایی برایش وجود دارد که راحت باشد و آرامش بگیرد.
صبور بودن
اگر مادر صبوری باشید و راه های دستیابی به شکیبایی را بدانید، کمتر داد میزنید و از کوره در نمیروید. چیزهایی نمیگویید که بعدها از گفتن آن پشیمان گردید مخصوصا اگر صبح باشد و بخواهید هرچه زودتر از خانه خارج شوید و روز بدی را سپری کنید و ... به خاطر همین است که صبوری را کلید مادری میدانند. شما با قراردادن خود در موقعیت فرزندتان و درک نیازهای او رفتارش را بیشتر میپذیرید.
تواضع داشتن
ما معصوم نیستیم پس نباید به گونهای رفتار کنیم که دیگران فکر کنند میخواهیم نشان دهیم هیچ خطایی از ما سر نمیزند. هیچ چیز بدتر از این نیست که به غرور اجازه دهید تا بر شما مسلط شود. بچهها باید بدانند که بزرگسالان هم اشتباه میکنند. آیا تا کنون شده سعی کنید تا بر چیزی سرپوش بگذارید فقط به خاطر این که میترسیدید کودکتان بفهمد؟ بگذارید آنها هم بفهمند.
ما نمیتوانیم از کودکمان انتظار داشته باشیم که به اشتباهاتش اعتراف کند و به خاطر آن عذرخواهی کند ولی خودمان آن کار را انجام ندهیم. باید نشان دهیم که چگونه اشتباه کردیم. اگر سخاوتمند و متواضع باشید، کودکتان نیز همین گونه خواهد شد.
همانگونه که شما برای احترام به دیگران از آنها به دلایل مختلف و به خاطر اشتباهاتتان عذرخواهی میکنید و با این عذرخواهی به آنان احترام میگذارید باید بدانید عذرخواهی احترام به کودکتان است. کودکان به اندازه دیگران به احترام نیاز دارند. در واقع بیشتر از احترام به آنان، چیزی که اهمیت دارد این است که بچهها همین رفتار را با دیگران نیز نشان میدهند.
احترام گذاشتن
چشمانتان را ببندید و به رفتار خود با کودکتان فکر کنید. سپس از خودتان بپرسید خودت اگه یه بزرگتر دیگهای مثل پرستار یا معلم با بچت اینجوری حرف میزد ناراحت نمیشدی؟
غرغرو بودن، ترسناک بودن و یا بی احترامی و یا هر رفتار بد دیگر با بچهها کار سختی نیست.
به کودکتان به عنوان یک شخصیت مستقل احترام بگذارید نه کسی که یک نسخه دیگری از خودتان باشد. او یک شخصیت فوقالعاده و مستقل است که سلایق، شخصیت، نیازها و خواستههایش در حال شکل گیری است.
شما بدون شک باید تذکر دهید و گاهی برخورد کنید اما هیچ دلیلی برای بی احترامی و بدرفتاری با کودک وجود ندارد.
مدیر بودن
یک مادر خوب میداند چگونه توجه کند و چگونه پرورش دهد. در عین حال او میداند چگونه مدیر خوبی بوده و انتظارات را تعریف کند. بدون شک کودکان نیاز به مرزهایی دارند که در آن محدوده حرکت کنند.
وقتی کودک من شروع به راه رفتن کرد، پزشک او به من گفت که مشخص کردن مرزها و امن کردن خونه وظیفه توئه. وظیفه شما به عنوان مادر فراهم کردن ابزار مورد نیاز و البته حمایت از کودک برای رشد و یادگیری است.
حامی بودن
اگر انسان خودخواهی باشید شاید شنیدن این قسمت برایتان کمی سخت باشد. ما میتوانیم کودکمان را پرورش دهیم تا بتواند ارزشهای مد نظر ما را دنبال کند اما هیچ وقت نمیتوانیم ویژگیهای شخصی را به آنان تحمیل کنیم.
من یک دوست دارم که ۳ فرزند دارد. زمانی که اولین بچه آنها به دنیا آمد، او و همسرش بسیار هیجان زده بودند تا او را به سمت ورزش سوق دهند. آنها در ذهنشان کودکی ساخته بودند که در آینده بتواند هر ورزش قابل تصوری را انجام دهد. چهره آنان را تصور کنید زمانی که دیدند کودکشان هیچ علاقهای به ورزش ندارد و دوست دارد کتاب بخواند. دومی کمی به ورزش علاقه داشت و سومی همان کمی علاقه را هم نداشت.
دوست من یک درس مهم از این داستان گرفت و آن این بود که تحمیل کردن علاقه، شخصیت و تفریحاتی که ما به عنوان پدر و مادر به آنها علاقه داریم جواب نمیدهد و شاید نوعی بی احترامی به شخصیت کودکمان باشد.
منبع: نی نی بان