به قلم : دكتر پروانه صفایی مقدم ؛ متخصص رو انشناسی بالینی
dr.s.moqadam@gmail.com
تحریریه زندگی آنلاین : سختگیری به کودکان باید دارای قاعده و قانون باشد. هر سختگیری به کودک از روی ناخردی و اشتباه میتواند آثار روانی سوئی بر کودک داشته باشد. تنبیه و تشویق هر دو به یک اندازه شاید برای کودک مفید باشند، اما هر دو آنها اگر به درستی اجرا نشوند میتوانند در تربیت کودک مخرب باشند.
سختگیری به کودکان
وقتی پای صحبت پدرها و مادرها مینشینیم، از اقتدار پدرها میشنویم که چگونه حرفشان در منزل یکی بود و همه از کوچک و بزرگ از وی حساب میبردند. چرا راه دور برویم، پدرها و مادرهای ما هم اینگونه بودند. اگر به دوران کودکی خود برگردیم، خوب به یاد میآوریم که چگونه به حرف آنها گوش میدادیم و نمیتوانستیم و یا اصلا حق نداشتیم روی حرف آنها حرفی بزنیم، اما امروزه این روش تربیتی تا حد زیادی منسوخ شده است و الان دیگر فرزندان هستند که بر پدران و مادرانشان فرمانروایی میکنند.
اما اینکه کدامیک از این دو روش مناسب میباشند، پرسشی است که روانشناسان باید به آن پاسخ دهند. بر اساس بحثها و نظرات روانشناسان امور تربیتی، امروزه متداولترین و بیاثرترین نحوه تربیت، روش سختگیری است. پدر و مادر سختگیر هیچوقت برای تقاضایی که از فرزند خود میکنند، دلیل نمیآورند و توضیحی نمیدهند. از کودک انتظار دارند بدون گفتگو و چون و چرا و بی آنکه بفهمد والدین به چه دلیل این محدودیتها را وضع کردهاند، از آنها اطاعت کند. در چنین خانوادههایی جایی برای توافق و گفتگوی دوجانبه بین والدین و فرزند در مورد خواستههای دو طرف وجود ندارد. برخی از بچهها به علت ترس از والدین، ترسو بار میآیند و بعضی دیگر به تدریج که بزرگ میشوند، پرخاشجو و جسور شده، قویتر و خشنتر میشوند. یکی دیگر از عوارض برخورد سختگیرانه این است که مانع رشد قوای ذهنی کودک میشود. بر این اساس وقتی والدین دلیلی برای محدودیتهای خود به بچهها ارائه نمیدهند و آنها را تشویق به دادن پیشنهاد و نظرات خود نمیکنند، اغلب متزلزل و ضعیفالنفس هستند، از قبول مسئولیت خودداری میکنند و نسبت به بزرگسالان به طور کلی بدبین میباشند. در مراحل مختلف زندگی از ضعف و بیلیاقتی خود رنج میبرند و غالبا در کار تحصیل نیز موفق نمیشوند. این والدین معتقدند برای انجام هر کاری دو راه بیشتر وجود ندارد؛ یا راه من یا راه اشتباه. باید بچهها را دید، اما به آنها گوش نداد. این باورها زمینه را برای رشد رفتارهای ظالمانه پدر و مادر مهیا میسازد. این روش تربیتی والدین با تنبیه، فریاد زدن، محروم کردن کودک از محبت و امتیازات صورت میگیرد. به طور کلی چنین روشی بر کنترل والدین بر چیزهایی که کودک میخواهد و بر قدرت بدنی برتر والدین تاکید دارد. اعتقاد والدین مبنی بر بهکارگیری روشهای سختگیرانه و قهرآمیز مبتنی بر مقررات سخت و خشن، نظارت دائم و بیش از حد، انضباط سخت و بیرویه و انتظار پیروی بیچون و چرا، از سوی کودک منجر به بروز تنشهای شدید در خانواده میشود. تاثیر رفتار والدین و چگونگی تفکر آنان در شکلگیری رفتار کودکان غیرقابل انکار است، کودکانی که درون خانواده با کمبود عاطفه و توجه مواجه هستند، محبت را در خارج از خانه و از بیگانگان طلب خواهند نمود. والدین مستبد بر خلاف والدین روشنبین لزومی نمیبینند برای دستوراتی که میدهند، دلیلی ارائه دهند. به نظر آنان اطاعت بیچون و چرا یک فضیلت است. بعضی از والدین از سر خشم چنین روشی را در پیش میگیرند و برخی دیگر نمیخواهند دردسر توضیح دادن و بحث و گفتگو را بپذیرند، البته بعضی دیگر چنین رفتار مستبدانهای را در پیش میگیرند تا به کودک خود بفهمانند که باید به بزرگتر خود احترام بگذارد. اشتباه این عده در این است که ممکن است با این کار اختلاف را سرکوب کنند، ولی نمیتوانند آن را از بین ببرند.
حد و مرز سختگیری با کودکان را بشناسیم
بسیاری از والدین گاهی در شرایط سختی برای تصمیمگیری قرار میگیرند. شرایطی که توضیح آن پیچیده بوده و نیاز به آموزش بلند مدت و صحیح دارد. در این شرایط، والدین باید با کمال جدیت با کودک خود سخن بگویند؛ آن هم بدون توسل به زور یا خشونت. در این بین، والدین باید محیطی را برای کودک خود فراهم کنند که در عین بیان خواستههای خود، از خواستههای والدین نیز حرفشنوی داشته باشد و به خواستههای آنها عمل کند.
واقعیت امر این است که این مواجهه امر و نهی در طی فرآیند رشد و تربیت کودک، نه یک بار، بلکه بارها و بارها برای والدین پیش میآید. آنچه امر تربیت را این چنین مهم و دشوار کرده، همین ظرافتها است؛ یعنی سختگیری در عین مهربان بودن و انعطافپذیری در عین جدی بودن. شاید والدین نیز بارها و بارها این سؤال را در ذهن خود مرور کردهاند که تا چه اندازه میتوانند نسبت به کودک خود سختگیری کنند؟ و از همه مهمتر، چگونه میتوانند در عین سختگیری، انعطافپذیر باشند؟ والدین نباید به گونهای رفتار کنند که کودک دچار احساس عقده یا خودکمبینی شود.
علائم والدین سختگیر
فرزندانتان با شما راحت نیستند
در حضور شما، فرزندانتان راحت نیستند که افکار خود را بیان کنند، با صدای بلند بخندند یا با دوستانشان صحبت کنند. فقط در شرایطی که روحیه مطبوعی داشته باشید، با خواستههای فرزند خود موافقت میکنید. فرزندتان، شما را خوشبرخورد نمیداند، بلکه از شما میترسد و قبل از مطرح کردن هر گونه درخواست منتظر میماند تا شما از روحیه خوبی برخوردار باشید.
همیشه یک بار به نوجوان خود اجازه میدهید
فقط یک بار در ماه به فرزند خود اجازه میدهید که وقت خود را بیرون از منزل بگذراند و نه هر آخر هفته.
فرزندان والدین سختگیر برای بیرون رفتن با دوستان هرگز تشویق نمیشوند
فرزند شما حتی نمیتواند به اینکه یک روز کامل را در خانه دوست خود سپری نماید، فکر کند.
فرزندتان به شما دروغ میگوید
وقتی کودکان و نوجوانان از عواقب رعایت نکردن قوانین و تنبیه والدین میترسند، به دروغ متوسل میشوند.
فرزند شما اولین کسی است که میهمانی را ترک میکند و به خانه بر میگردد
شما برای فرزندان نوجوان خود زمانی تعیین کردهاید که از یک مهمانی به خانه برگردند و این زمان به قدری زود است که آنها اولین کسانی هستند که از مهمانی خارج میشوند.
شما هرگز با نوجوان خود درباره بلوغ صحبت نکردهاید
شما نمیتوانید یک صحبت دوستانه و صمیمی در این مورد را با فرزندان خود تصور کنید. در نتیجه این کار را به عهده خود آنها میگذارید تا آن را کشف کنند.
والدین سختگیر با فرزندانشان نمیخندند
شما هرگز در مقابل فرزند خود شوخی نمیکنید و بالعکس.
یک اشتباه خیلی بزرگ میشود
اگر نوجوان شما یک بار تماس شما را پاسخ ندهد، شما این اشتباه او را به بدترین وضع بزرگ میکنید و حتی گاهی اوقات تلفن همراهش را از او میگیرید.
تنبیههای والدین سختگیر بسیار شدید است
تنها به دلیل انجام ندادن یکی از قوانین و انتظارات، برای مدت طولانی با فرزند خود صحبت نمیکنید و به او بیتوجهی میکنید.
شما بازخوردی از فرزند خود نمیگیرید
هر قانونی که وضع میکنید، انتظار دارید فرزندتان آن را بیچون و چرا انجام دهد و هیچگونه فرصتی برای بحث و تبادل نظر در مورد آن وجود ندارد.
تفریح در منزل والدین سختگیر وجود ندارد
فقط به این دلیل که باید سختگیریهای خود را حفظ کنید، هیچ گونه تفریح و اوقات فراغتی با فرزندان خود ندارید.
سرگرمی فرزند شما جایی به دور از خانه است
فرزند شما همیشه ترجیح میدهد وقت آزاد خود را بیرون از خانه و یا در خانه دوستش بگذراند و این کار با دروغ گفتن به شما انجام میشود.
کودک یا نوجوانتان از شما دوری میکند
فرزند شما ممکن است به دلیل سختگیری زیاد در حال فاصله گرفتن از شما باشد.
مکالمات شما رسمی است
در مدت صرف شام خانوادگی، شما فقط در مورد نمرات و مدرسه با آنها صحبت میکنید و نه در مورد زندگی اجتماعی آنها.
شما هنوز هم برای فرزند نوجوان خود انتخاب میکنید
شما به نوجوان خود اجازه نمیدهید که هر چیزی را به دلخواه خود بپوشد و اگر چنین کند، برخورد شما خوب نخواهد بود. صرفا چند مورد از علائم بالا شما را به والدین سختگیر تبدیل نمیکند، زیرا والدین معمولی و نه چندان مقرراتی نیز ممکن است از برخی از این اقدامات پیروی کنند.
تفاوت اصلی در شدت این علائم
معایب شیوه تربیتی والدین سهلگیر و والدین سختگیر
والدین برای تربیت فرزندان خود، بسیار مسئولیت سنگینی دارند و انتخاب روش تربیتی برای آینده کودک سرنوشتساز است. با مقایسه شیوه تربیتی والدین سهلگیر و والدین سختگیر، میتوان گفت روش والدین سختگیر، یک روش به نسبت سختتر است. روش تربیتی آنها طوری است که میتوان از آن این برداشت را کرد که مایلند این ویژگیها در فرزندشان رشد کند و شخصیتی این چنینی داشته باشد.
روش سختگیرانه
میتوان گفت که این روش میتواند در کودک کارساز باشد و از کودک، یک شخصیت مناسب و سالم به بار بیاورد، اما در صورتی که والدین بدانند که در چه زمانی باید سختگیری کنند، چگونه این کار را انجام دهند و اینکه سختگیری را با پذیرفتن قوانین و مقررات اشتباه نگیرند، چرا که سختگیری بیش از حد میتواند بر روی شخصیت و روحیه کودک تاثیر منفی داشته باشد. از جمله معایب این روش این است که کودکان در زمانی که از گفته والدین اطاعت نکنند، ممکن است تنبیه شوند و والدین به روش زور متوسل گردند که باعث میشود حس ترس در کودکان رشد کند و مانع از پیشرفت او شود. بر اساس تحقیقات، کودکانی که به شیوه والدین سختگیر تربیت میشوند، از نظر اجتماعی و برقراری ارتباط با هم سن و سالان خود، دچار مشکل هستند و معمولا از آنها یک شخصیت ناراحت، عصبی، منزوی، آسیبپذیر و در مواقعی ترسو به بار میآید.
روش سهلگیرانه
در این روش میتوان گفت که کودکان، آزادی مطلق دارند و نمیتواند روش کارسازی باشد، زیرا کودکانی که با این روش تربیت میشوند، در امور خیلی خونسرد برخورد میکنند. در حقیقت فرق والدین سهلگیر و والدین سختگیر در همین است که والدین سختگیر تاکید بر این دارند که کودکان بتوانند کنترل رفتار خود را در اختیار داشته باشند. کودکانی که با روش والدین سهلگیر تربیت میشوند، معمولا افرادی هستند که نسبت به دنیای اطراف خود احساس مسئولیت و حساسیت ندارند. نسبت به روش سختگیرانه، بسیار بهانهگیر هستند. کارها، رفتار و ارتباط خود را زیاد جدی نمیگیرند و در مورد هیچ اموری، حساس نیستند. این کودکان، معمولا نافرمان هستند و کاری که بابمیلشان نباشد را انجام نمیدهند. گاهی نیز به دلیل همین سهلگیری والدین، کودکان در مدرسه عملکرد خوبی ندارند.
چرا والدین سختگیر میشوند؟
والدین به دلایل متعددی سختگیر میشوند، این دلایل گاهی خوب هستند و گاهی ریشه در خودخواهی دارند. برخی والدین سختگیر استانداردها و توقعات بالایی دارند. آنها با ایجاد احساس مسئولیت در کودک، خودنظمدهی را به او آموزش میدهند. این والدین منافع فرزندشان را مدنظر دارند، اما بعضی از آنها کنترلگر هستند، زیرا میترسند فرزندانشان اشتباهی کنند و دیگران آنها را نالایق بدانند. در واقع این والدین بیشتر در مورد احساسات و ناامنی خودشان نگران هستند تا سلامت فرزندانشان.
اغلب والدین سختگیر این شیوه از فرزندپروری را خیلی منطقی توجیه میکنند. آنها نمیخواهند فرزندانی سرکش بار بیاورند. اغلب هم تصور میشود که والدگری سهلانگارانه باعث سرکشی در فرزندان میشود، بنابراین آنها والدگری سختگیرانه را انتخاب میکنند. آنها معتقدند که والدین یا سختگیرند یا سهلانگار و حد وسطی وجود ندارد.
معمولا عواطف و افکار این والدین ترکیبی از موارد زیر است:
اجازه نمیدهم فرزندم هرجور بخواهد با من رفتار کند.
فرزندانی خوشرفتار میخواهم.
نمیخواهم فرزندانی بیادب بار بیاورم.
فرزندانم به من بهعنوان پدر یا مادر نیاز دارند، نه یک دوست.
نمیخواهم فرزندانم سر از زندان در بیاورند.
والدین سختگیر خوب هستند یا بد؟
همانطور که گفته شد، سبک والدگری مقتدرانه بهترین بازده را در فرزندان دارد و، برعکس، سبک والدگری مستبدانه نتایج خوبی ندارد. این روش به نتایجی مانند ایجاد مشکلات رفتاری، کمبود عزتنفس، مسائل مربوط به خودکنترلی و مشکلات سلامت روان میانجامد. بهطورکلی وقتی در مورد والدگری سختگیرانه صحبت میشود، اغلب منظور سبک فرزندپروری مستبدانه است. در ادامه بیشتر به سبک مستبدانه و تأثیر آن پرداخته میشود.
تأثیرات والدگری سختگیرانه
وقتی والدین بهشدت سختگیرند، چه اتفاقی میافتد؟ این والدین موفقیتهای تحصیلی را در اولویت قرار میدهند و میزان تأثیرگذاری والدگریشان را با عملکرد فرزندانشان در مدرسه میسنجند. این شیوه والدگری معمولا به موفقیت تحصیلی عالی در فرزندان منجر میشود، اما برخلاف موفقیت ظاهری، این روش والدگری میتواند صدمات روحی و عاطفی بسیاری برای دانشآموزان به همراه داشته باشد.
افزایش غم و افسردگی در کودک
مطالعات نشان میدهند فرزندانی که در خانوادههای سختگیر زندگی میکنند، غمگینترند و علائم افسردگی بیشتری نسبت به سایر بچهها نشان میدهند. در برخی کشورها، مانند هنگکنگ و استرالیا، فرزندان خانوادههای سختگیر بیشتر درگیر افکار و اقدام به خودکشی هستند.
ایجاد رفتارهای ضد اجتماعی در کودک
اگرچه برخی والدین معتقدند که والدگری سختگیرانه به تربیت فرزندانی با رفتار بهتر منجر میشود، مطالعات نشان میدهند که در این سبک فرزندانی تربیت میشوند که مشکلات رفتاری بیشتری دارند. کودکان از رفتار و زندگی والدین الگو میگیرند. هنگامیکه پدر و مادر از سرزنش، فشار، تنبیه و تهدید برای تربیت کودک استفاده میکنند، کودک یاد میگیرد در شرایطی که اوضاع کمی دشوار شد، همین اصول را با بقیه به کار ببرد. در نتیجه، کودکان یاد میگیرند وقتی اوضاع بر وفق مرادشان نیست، طغیانگر، عصبانی، تکانشی و تهاجمی رفتار کنند. همچنین این کودکان با رفتارهای پرخطر مثل فرار از منزل بیشتر درگیرند.
افزایش دروغگویی در فرزندان والدین سختگیر
والدین سختگیر فرمانبرداری، سازگاری و احترام بیچونوچرا میخواهند. این خواسته معمولا با اصول تربیتی و قوانین شدید برآورده میشود. در نتیجه این والدین فرزندی کلک و موذی بار میآورند. این کودکان یاد میگیرند که بازیگران خوبی باشند.
در خانه خوب رفتار میکنند، ولی دور از چشم والدین رفتار متفاوتی دارند، چون والدین محیط امنی برای راستگویی فراهم نمیآورند، این کودکان برای به دردسر نیفتادن در دروغگویی و پنهانکاری مهارت مییابند.
کاهش انگیزه کودک
پدران و مادران سختگیر فعالیتهای فوقبرنامه، برنامههای کلاسی و موقعیتهای اجتماعی فرزندشان را انتخاب میکنند، بدون اینکه نظر کودک را بدانند. بههرحال، استقلال خواستهای غریزی در انسان است. والدین سختگیر فرزندان را از داشتن استقلال محروم میکنند و همین هم باعث میشود که این فرزندان در نوجوانی یا جوانی سرکشتر شوند. تحمیل محرکهای بیرونی، مثل تهدید به تنبیه، انگیزههای بیرونی ایجاد میکند، اما انگیزههای درونی را کاهش میدهد. کودکانی که با قوانین سخت و بیرحمانه بار میآیند، نهتنها سرکشترند، بلکه ابتکار عمل کمتری برای شروع فعالیت دارند.
ایجاد زورگویی در کودک
در والدگری مستبدانه کودک چون میترسد، تسلیم و مطیع میشود. این کودکان یاد میگیرند از اهرمهای فشار و قدرت برای رسیدن به خواستههایشان استفاده کنند. مطالعات نشان میدهند کودکانِ والدین مستبد به زورگویی یا دوستی با افراد زورگو بیشتر از دیگران تمایل دارند.
کاهش عزتنفس در تصمیمگیری
پژوهشی نشان میدهد زنانی که والدین مستبد داشتهاند، در موقعیتهای پیش رویشان قدرت تصمیمگیری کمتری دارند. داشتن والدین مستبد به این معنا است که همیشه والدین بهجای آنها تصمیم گرفتهاند، پس آنها عزتنفس و اعتمادبهنفس کمتری برای تصمیمگیری دارند و نگران هستند که مبادا تصمیم اشتباهی بگیرند.
رشد تفکرات غیرمنعطف در فرزندان والدین سختگیر
انعطافپذیری روانی برای بهزیستی ضروری است و منجر به سلامت روانی میشود. برای تبدیل شدن به بزرگسال شایسته و سالم، کودکان باید مهارتهایی داشته باشند که بتوانند در محیطهای پیچیده اجتماعی تفکرات منعطفی از خود نشان دهند. والدینی که قوانین سخت دارند، کنترل رفتاری و روانی ناکارآمد و زیادی بر فرزندانشان اعمال میکنند.
این فرزندان در بزرگسالی انعطافپذیری روانی کمتر و خودکنترلی ناسازگارانه بیشتری از خود نشان میدهند. فقدان انعطافپذیری روانی و مهارتهای کنترل هیجانی، هر دو به میزان زیادی با وجود اختلالات روانی مرتبط است. علاوه بر افسردگی، این مدل والدگری با اختلالات روانی مانند اختلال اضطراب فراگیر، اختلال وسواس فکری عملی، خودآزاری، مصرف مواد و سوءمصرف الکل ارتباط گستردهای دارد.
ایجاد عقاید نادرست در مورد مرجع قدرت
والدین کنترلگر که مانند دیکتاتورها رفتار میکنند، تفکرات پیچیدهای نسبت به مرجع قدرت را آرامآرام به فرزندان القا میکنند. ارتباطات آنها یکطرفه است و قوانین را بدون تفسیر و توجیه تنظیم میکنند و از فرزندانشان میخواهند بدون شکایت یا پرسش از آنها اطاعت کنند.از طرفی، برخی فرزندان میآموزند که همیشه حق با قدرت است. آنها به اطاعت کردن وابسته میشوند و زمانی که حق پرسش از مرجع قدرت را دارند، از این کار صرفنظر میکنند. این کودکان نیاز تبعیت بیچونوچرا از قوانین را در خود درونی کردهاند. این عقیده آنها را بهسمت موقعیتهایی سوق میدهد که مراجع قدرت با استفاده از قدرتشان از چنین افرادی سود خواهند برد. در برخی از این کودکان، خصومت و مقاومت نسبت به مراجع قدرت مانند مدرسه و پلیس ایجاد میشود. فرزندانی که در خانوادههای کنترلگر بزرگ شدهاند، حقانیت و مشروعیت والدگری را به طرز منفی درک میکنند. در نهایت این دیدگاه میتواند به بزهکاری منجر شود.
طرد شدن از طرف همسالان
فرزندان خانوادههای سختگیر تنظیم هیجان پایینتری دارند، بنابراین از لحاظ اجتماعی سازگاری کمتری دارند. آنها همچنین روابط دوستی بیشتری را به هم میزنند و در بزرگسالی روابط عاشقانه ناکارآمدتری خواهند داشت.
کلام آخر
اگر شما جزء والدین سختگیر هستید، بیندیشید که هدفتان از بزرگ کردن فرزندتان چیست؟ و درنهایت چشماندازتان از رابطه با فرزندتان در ۲۰ سال آینده چگونه خواهد بود؟ آیا میخواهید فرزندتان در بزرگسالی به دیدنتان بیاید، با شما صحبت کند یا به تماسهای شما پاسخ دهد؟ آیا میخواهید آنها همیشه در زندگیتان وجود داشته باشند؟
اگر شما والدین کنترلگری دارید، احتمالا به درمانهای التیامبخش نیاز دارید. کمک گرفتن از افراد حرفهای و متخصص میتواند بسیار کمککننده باشد. روانشناسان میتوانند کمکتان کنند تا توانایی کنار آمدن با والدین سختگیر را بیاموزید.
نكته آخر: چگونه با والدين سختگير رفتار كنيم؟
اگر به سنی رسیدهاید که توانایی تصمیمگیری در مورد مسائل خود را دارید و حتی از لحاظ مالی مستقل هستید؛ وقت آن رسیده که در این مورد با والدین سختگیر خود صحبت کنید. احتمالا رفتارهای آنها تا آخر عمر شما ادامه خواهد داشت و دست از سختگیری در مورد شما برنمیدارند، اما سعی کنید با رفتارهای قاطعانه و صحیح، به آنها نشان دهید که مستقل شدهاید و توانایی کنترل اوضاع را دارید. هرگز به آنها بیاحترامی نکرده و سعی کنید آنها را قانع کنید که رفتارهایشان اشتباه است، حتی میتوانید آنها را به مشاوره گرفتن تشویق کنید یا خود نیز برای از بین بردن عوارض این رفتارها از روانشناس کمک بگیرید.