اعظم اسلامی مجد
خرسی که چپق میکشید
نوشته: سید جواد راهنما
تصویرگر: طاهره زحمتکش
ناشر: هوپا
سال انتشار: 1395
این کتاب، یک فانتزی شیرین و جذاب با ماجراهای هیجانانگیز است. بابای محمدرضا خرس میشود و حالا کسی باید او را نجات دهد، او هم کسی نیست جز خود محمدرضا.
محمدرضا که قبلا از چای خوردن، لم دادن و چپق کشیدن بابایش خسته شده بود، حالا دلش میخواهد او دوباره به شکل قبلیاش درآید، چون بابایش را دوست دارد.
انگار بقیه خوشحالتر هم شدهاند، چراکه با نمایش دادن خرسی که چپق میکشد، میتوانند پول خوبی درآورند، ولی محمدرضا خوشحال نیست. زبان قصه، زبان موجز است و استفاده از تشبیهات و استعارهها به جا است.
مخاطب به طور کامل درگیر قصه میشود و خود را در فضای قصه تجسم میکند. در لایههای زیرین داستان چیزی تلخ و گزنده هست. فقر، اینکه فقر چه تاثیری روی آدمها میگذارد.
سید جواد راهنما، نویسنده داستان، سالها است که برای کودکان مینویسد. ویژگیهای برجسته او، زبان طنزآمیز و خلق موقعیتهای داستانی جذاب است.
فانتزیهای او با شدت باورپذیر هستند. کار تصویرگری خانم طاهره زحمتکش، فوقالعاده زیبا است.
او معلم نقاشی کودکان هم هست. خواندن این کتاب را برای کودکان 10 تا 12 ساله پیشنهاد میکنیم.
تیستو، سبز انگشتی
نوشته: موریس دروئون
ترجمه: لیلی گلستان
ناشر: کانون پرورش فکری کودک و نوجوان
سال انتشار: 1357
تیستو، شخصیت عجیبی دارد.
نمیتواند بپذیرد که آدم بزرگها با عقاید و افکار از پیش ساخته شدهشان، دنیا را به او معرفی کنند، چراکه آنها معمولا از پشت عینک «عادت» به همه چیز نگاه میکنند.
او همواره تعجب میکند از اینکه وقتی میشود با آزادی زندگی کرد، چرا با گرفتاری خود را عذاب بدهیم.
برای تیستو کوچولو، هر چیز دنیا، جز زیباییها و مهربانیهای کمیابش، معنایی ندارد و تیستوی سادهدل مهربان، آرزومند است همه نارساییها و ناتوانیها و زشتیها با معجزه انگشتهای سبزکنندهاش از زیبایی سرشار شوند و راستی این آدم کوچولو، یک فرشته واقعی است.
سرانجام تیستو با انگشتان جادوییاش همه چیزهای زشت را به گُل تبدیل میکند و پس از پایان دادن به ماموریتش به آسمان میرود.
این کتاب یک شاهکار است و توصیه میشود که حتما آن را برای فرزندان عزیرتان بخوانید.
پریزادان درخت سیب
نویسنده: سید نوید سید علیاکبر
تصویرگر: حدیثه قربان
ناشر: افق
سال انتشار: 1393
ماجرا از آنجا آغاز میشود که یک شب، پادشاه غمگین از پنجره به ماه نگاه میکند و پیرمردی رهگذر که میبیند او غصهدار است، سه سیب به او میدهد تا بلکه با کاشتن آنها، سه دختر به دنیا بیایند و پسران پادشاه بتوانند ازدواج کنند و دیگر غمگین نباشند.
پسرها سیبها را میکارند و درختی از آنها میروید و هر شب سیبی بر شاخه آن ظاهر میشود.
حالا همه منتظرند تا از هر کدام ملکهای به دنیا بیاید، ولی هر بار دستی سیاه از میان ابرها بیرون میآید و سیبها را میدزدد.
آخرین بار، شازده خورشید، پسر تهتغاری شاه، با شمشیر دست دزد را قطع میکند، ولی او با دست دیگر سیب آخر را میدزدد.
پسرها که همه امیدشان را از دست دادهاند، رد خون را میگیرند و میدوند تا دزد خوشبختیشان را پیدا کنند.
این داستان یادآور افسانههای قدیمی است و خواندن آن برای کودکان لذتبخش است.
سید نوید سیدعلیاکبر از بهترین نویسندگان کشور در حوزه قصهنویسی کودک و نوجوان، کتابهای خواندنی زیادی دارد که در شمارههای بعدی به آنها اشاره خواهیم کرد. خواندن این اثر زیبا را از دست ندهید.