سید مهدى موسوى كاشمرى
بى گمان فرزندسالارى پدیده اى است نوظهور و از محصولات تمدن جدید و جوامع توسعه یافته و یا درحال رشد به شمارمى رود به همین دلیل مشكل بتوان براى آن پیشینه اى عمومى و رایج جستجو كرد. زیرا فرزندسالارى برآیند فرهنگى و اجتماعى این گونه جوامع است كه پیش از این با این گستردگى، سابقه اى نداشته است بنابراین پیش ازپرداختن به آثار فرزند سالاری ناگزیریم، به برخى ریشههاى مهم این پدیده در سطح خانواده، اشاره كنیم.
نابرابرى سطح تحصیلات والدین با فرزندان
در بین مردم كشورهاى درحال رشد، معمولا پدران و مادران یا بى سواد و یا كم سواداند، درحالى كه به اقتضاى توسعه و بروز اوضاع جدید، فرزندان آنها با شتاب، رویكرد به تحصیلات عالى و ارتقاى معلومات و اطلاعات خود دارند، درنتیجه فرزندان با تكیه بر دانش بیشترشان، پدر و مادرها و نظرات آنان را چیزى به حساب نمى آورند و آنها نیز با توجه به معلومات اندكشان، تاب و مقاومت در برابر فرزندان تحصیلكرده خویش را رفته رفته از دست مى دهند و یا اینكه اساسا خود آنها چون فرزندانشان را آگاه تر و زمان شناس تر از خود مى دانند در برابر خواست و امیال آنان تسلیم خواهند بود. برآمد هر یك از این دو، چیزى جز فرزندسالارى نیست.
توجه بیش ازحد به خواستهها ومطالبات اولاد
این كار نیز به طور شایع و رایج آن، پدیده اى نوظهور است كه والدین نسبت به برآوردن مطالبات و امیال فرزندان خود زیاده روى و افراط كنند، گرچه این گونه خواستهها غیر منطقى، بلندپروازانه و فراتر از توانایى و بنیه مالى خانواده و یا حتى بیرون از مرزها و حدود قانونى و دینى باشد. بدیهى است در پیش گرفتن چنین شیوه اى به تدریج به فرزندسالارى و تحكم اولاد بر والدین خواهد انجامید.
كم رنگ بودن آموزهها ی دینى
از آموزههاى مهم دین این است كه باید درهرحال، احترام والدین را پاس داشت و از آزار و اذیت آنان پرهیز كرد و درحدود دین از دستورات و خواستههاى آنان پیروى كرد. اگر فضاى حاكم بر محیط خانواده از سلامت دینى و اعتقادى برخوردار نباشد و بى بند و بارى و گناه درآن رایج باشد، نه چنین انگیزه اى در فرزندان وجود دارد و نه والدین توانایى كنترل اخلاقى و تربیتى آنان را خواهند داشت و بدترین نوع فرزندسالارى در چنین زندگی ایى حاكم است.
پدر و مادر بى هیچ واهمه اى، با میل و رغبت، عنان اختیار خود را به دست فرزندان فاسد خویش سپرده كه به هر سو آنان را بكشانند تسلیم آنها هستند و چون تربیت دینى ندیده اند، پاس حرمت والدین را نیز نخواهند داشت، به ویژه اگر زمانى آنها بخواهند در برابر خواسته اى از فرزندان خود بایستند، با بدترین نوع برخورد و توهین و حتى ضرب و شتم، از سوى آنان مواجه خواهند شد.
ضعف اخلاقى دردرون خانواده
نزاعها و مشاجرههاى خانوادگى و بى توجهى زن و شوهر نسبت به جهات ومسایل اخلاقى بین یكدیگر و بى احترامى آنان به یكدیگر، به ویژه درحضور فرزندان،به شدت حرمت و شخصیت آن دو را در نظر آنان خوار و بى مقدارخواهد كرد و به جایگاه و اعتبارهریك ازآن دو آسیب و لطمه جدى وارد مى كند.
وقتى چنین اتفاقى بیفتد اولین ثمره تلخى كه از آن به بارمى نشیند بى توجهى فرزندان نسبت به نظرات و مدیریت والدین و شانه خالى كردن از اجراى دستورات آنها است.
برخى فكر مى كنند براى حفظ موقعیت خود نزد فرزندان باید طرف دیگر را از نظر آنان بیندازند و او را تحقیر كنند، غافل از اینكه درچنین فضایى هیچ یك سودى نخواهد برد. چون او نیز به نوبه خود سعى خواهد كرد از خویش واكنش نشان داده و به مقابله به مثل بپردازد، گذشته از اینكه چون فرزندان به هر یك از پدر و مادر خود علاقه دارند اگر ببینند كه از سوى هر یك از آن دو نسبت به دیگرى در حضورشان آزار و اهانتى وارد مى شود.
بر خلاف تصور فرد توهین كننده كه به خاطر حفظ موقعیت خود نزد فرزندان دست به این كار مى زند، كینه او را ناخودآگاه به دل مى گیرند و پیداست در این صورت متضرر واقعى مجموعه خانواده خواهد بود. فرزندان نیز پس از این اعتنایى به نظرات و سخنان والدین خود نخواهند داشت زیرا مدیریت كسى نزد دیگرى وقتى پذیرفته مى شود كه در نظر او داراى اعتبار و شخصیت قابل احترامى باشد...
برای خواندن بخش دوم- پی آمدهای منفی فرزند سالاری در جامعه- اینجا کلیک کنید.