ستاره حمیدی؛ روان درمانگر پویشی
بارها و بارها شاهد هستیم كه والدین در حال اجبار كردن كودكان برای انجام دادن امور روزمرهشان هستند و شكایت از این دارند كه كودكشان حرف آنها را متوجه نمیشود و هر چه به وی میگویند به عنوان مثال برای رفتن به مهد كودك آمادهشو و یا دیر وقت است باید به خانه خودمان برویم شاهد هستند كه كودكان به این سخنان بیتفاوت هستند و همكاری با والدین خود ندارند و برخی این را نافرمانی كودكان در نظر میگیرند. عدم حرفشنوی کودکان و مدیریت كردن کودکان در انجام امور روزمره یكی از مسائلی است كه سبب درگیری و تنش بسیاری در روابط والدین و كودكان میشود، تنشهایی كه هر از گاهی والدین را به چالش كشیده و شاهد هستیم كه پدر و مادر تقصیر حرف گوش نكردن كودك را بر عهده دیگری میگذارند. گاهی این نافرمانی کودکان ناشی از كم بودن سن و عدم درك برخی قوانین دنیای بزرگسالان است، به عنوان مثال در دنیای كودكان زیر7 سال زمان و استدلال منطقی جای ندارد. نمیتوان كودكان را با منطقهای بزرگسالان مقید به انجام اموركرد و یا همان طور كه بزرگسالان برای خود برنامهریزی میكنند از كودكان هم توقع داشت طبق آن عمل كنند. در دنیای آنان زمان معنای دیگری دارد. آنها زمان حال را درك میكنند؛ زمانی كه میخواهند در لحظه بازی كنند، خانه مادر بزرگ و یا اقوام بمانند، یا تلویزیون نگاه كنند. این وظیفه والدین است كه با بهکارگیری روش و تكنیكهای مناسب اعمال و رفتار كودكشان را در جهت مناسب سوق داده و هدایت كنند.
کودکان برنامهریزی نمیکنند
يك فرد بزرگسال در ذهن خود تصميم ميگيرد بعد از تمام كردن كارهايش طبق برنامهريزي پيش رود و به بقيه امور بپردازد، ولي يك كودك در ذهنش هنگام بازي چنين تحليلي ندارد. كودكان در لحظه بر بازي كردن و يا خوابيدن و يا هر كاري كه مشغول آن هستند تمركز ميكنند. در ذهنشان گفتگوي ذهني ندارند و برنامهريزي نميكنند كه به عنوان مثال بعد از بازي بروم مسواك بزنم و بعد بخوابم، چون فردا بايد به مهد كودك بروم. براي آنها پذیرش تغييرات ناگهاني و آني سخت است. تصور كنيد كودكي كه در حال بازي است و مادر از او ميخواهد بازي را رها كرده و به خانه اقوام بروند. در اين زمان تنها واكنش كودك عدم فرمانبري و اهميت ندادن و در صورت اصرار والدين گريه و قشقرق به راه انداختن است و از سوي ديگر والدين وي را مجبور به اين كار خواهند كرد و اين تنش در خانواده والد و فرزند را دچار ناكامي و بهمريختگي ميكند. حال سوال اين است كه براي جلوگيري از مشاجرات و تنشهاي بين كودك و والدين چه بايد كرد؟ آيا تذكر دادن، بازخواست كردن، يا با مهرباني تذكر دادن پاسخ ميدهد و ما را از دام مشاجره با كودك رها ميسازد؟ در اين خصوص ميتوان از راهكارهای زیر استفاده كرد:
راههای پیشگیری از مشاجره بین والدین و کودک زمان را براي كودكتان قابل پيشبيني و لمس كنيد.
قدم اولي كه بايد طي نماييد، نيم ساعت قبل از انجام هر كاري به کودکتان اطلاعرسانی کنید و او را در جریان کاری که باید انجام دهید قرار دهید: به عنوان مثال در صورتي كه در منزل اقوام هستيد و با كودكان ديگر بازي ميكند، نيم ساعت قبل به وي بگوييد: «نيم ساعت ديگر ميرويم و از روي عقربههاي ساعت به وي نشان دهيد هر زمان عقربه روي كدام عدد قرار گيرد، بايد براي رفتن آماده شود». در مرحله دوم 10 دقيقه بعد دوباره با زباني عاري از خشم، كه نحو كلام دستوري نباشد، مجدد به وي يادآوري كنيد كه وقتي عقربه روي عددي كه مشخص شده قرار گيرد بايد به منزل بازگرديد و در نهايت بگوييد: «حال من لباسهايم را ميپوشم كه به خانه برويم». دقايقي بعد بگویید: «لباسهاي شما را هم آوردم كه براي رفتن آماده شوي». با اين روش ميتوانيد ذهن كودك را آماده سازيد و زمانبندي را به وي بياموزيد. در قدم آخر شما نياز به قاطعيت داريد. در صورت عدم همكاري كودك طبق آنچه گفتهايد عمل كنيد. شايد يكبار براي شما و وي سخت باشد، ولي خواهد آموخت بايد به زمان حساستر باشد و از والدين حرفشنوي داشته باشد. اين تكنيك كاربرد بسياري دارد، به عنوان مثال هنگام حمام بردن و یا برگشت از مكانهاي تفريحي كه اكثر كودكان ميخواهند با گريه و زاري به بازي ادامه دهند، اين روش ترفند موثری به نظر ميرسد. كودك نبايد احساس كند به وي دستور ميدهيد. يادمان باشد هنگامي كه از هر تكنيك تربيتي استفاده ميكنيد، نبايد كودك احساس ضعف كند. وقتي ميخواهيد به وي ساعت را يادآوري كنيد، از لحاظ فيزيكي كنارش بنشينيد و خود را هم قد و اندازه وي كنيد.
قاطع باشيد نه خشن!
چنانچه كودك در برابر درخواست والدين و فرمانها سرپيچي كرد، راه بعدي كه بهتر است والدين برگزينند، اين است: روبروي كودك بنشينید و با او هم سطح شوید. طوري كه چشمان او را مستقیم ببینید و به کودک بگویید: «من پدر يا مادر تو هستم. تو كه هستي؟». مسلما كودك پاسخ خواهد داد: «فرزند يا دختر يا پسر شما» و در جواب او بايد گفت: «خب حالا كه شما بر فرض مثال دختر من هستي و من مادرت، تو بايد به حرفهاي من گوش بدهي و هماكنون براي رفتن به منزل حاضر شوي». در صورت مقاومت ميتوان از روشهايی از قبيل شرح پيامد استفاده كرد. اين گونه به وي گفته شود: «چنانچه هماكنون حرفم را گوش نكني، براي مدتي از ديدن تلويزيون و كارتون محروم خواهي شد». مدت زمان بايد دقيق مشخص شود و با قاطعيت برخورد گردد. وقتي يك بار فرزند شما شاهد قاطعيتتان باشد، ديگر تصميم نخواهد گرفت با گريه و زاري به خواستهاش برسد. فراموش نشود رفتار قاطعانه با پرخاشگرانه متفاوت است. شما باید چهرهای آرام و قاطع داشته باشید. کودکان در برابر خشونت واکنش نشان میدهند.
دلیل منطقی کارساز نیست!
هيچ گاه سعي نكنيد كودكان سن پايين را با آوردن دلايل منطقي به جهتي كه ميخواهيد سوق دهيد. كودكان زير 7 سال منطق و استدلالشان همانند بزرگسالان نيست. منطق آنها همان خواستهاي است كه در زمان حال دارند. آوردن اين دلايل كه بايد پارك را ترك كنيم، زيرا چند ساعت ديگر در منزل ميهمان داريم و آنها پشت درب منزل ميمانند، براي كودكان قابل پذيرش نيست. بايد آنها را با دلايل و ترفندهاي ديگري قانع كرد. قرارداد بستن با كودكان تا حدودي در اين زمينه كمك ميكند، بر فرض مثال با وي قرارداد ببنديد كه اگر هر دفعه سر زماني كه شما ميخواهيد از پارك به منزل برگرديد، وي به حرف شما گوش دهد، تعداد دفعاتي كه در هفته وي را به پارك ميبريد بيشتر ميشود و در غير اين صورت ممكن است وي را كمتر به مكانهاي تفريحي ببريد. هميشه بايد از قبل كودكتان را برای هرگونه تغيير در محيط آماده کنید. براي رفتن به مكانهاي جديد اول بايد برايشان در مورد افرادي كه آنجا هستند و فعاليتهایي كه وي ميتواند انجام دهد صحبت شود. حتي وقتي ميخواهد به مهدكودك برود، از شب قبل برايش از تمامي فعاليتهاي خوشايندي كه در مهد كودك انجام ميدهد، مانند بازي با دوستان، نقاشي و ... صحبت كنيد و از وي بخواهيد با شما همراهي كند. اين آمادگي ذهني به كودك اجازه ميدهد پذيرش بيشتري براي تغييرات محيطي داشته باشد و در برابر تغييرات مقاومت نكند. تنها نتيجه مقاومت كودكان در برابر تغييرات، تنشها و درگيري والدين با فرزندان است كه نتيجهاي به جز درماندگي والدين و عدم تربيت صحيح ندارد.
کلام پایانی
قرار نيست هميشه فرزندانمان را آموزش داده و تحت شرايط سخت مدام تذكر بدهيم. يادمان باشد كودكان ما در هر سني شرايط سني خاص خود را دارند و رشد طبيعي در اين فرايند شكل ميگيرد و گاهي لازم است به جاي اينكه سعي در تغيير كودكانمان داشته باشيم، روشهاي تربيتيمان را با شرايط سني آنها تطبيق دهيم كه فشار رواني زيادي را نه خود تجربه كنيم و نه كودكانمان. تربيت كودك به معناي سختگيري نيست.
بیشتر بخوانید:
چگونه فرزندمان را با اعتماد به نفس و مستقل تربیت کنیم؟