وجود همین زاویه اندک است که به متعادل شدن دمای زمین از طریق تغییرات تناوبی فصلها کمک میکند. اگر محور زمین بر صفحه مداری کاملاً عمود بود، مناطق استوایی بیش از حد گرم میشد و مناطق قطبی به خاطر حاکم بودن یک زمستان ابدی آنچنان منجمد میشد که دیگر حیات در آن امکان نداشت.
از سوی دیگر اگر چنانچه محور زمین بسیار مایلتر از وضعیت فعلی بود، استقرار شرایط با ثبات فصلی در آن میسر نمیشد و تغییرات سریع دمایی در هر نقطه از آن، وضعیت زندگی را نامتعادل میکرد. به عبارتی زاویه میل محور زمین به گونهای است که آن را در وضعیت معتدلی قرار داده است. زمین به لحاظ تغییرات دمایی و فصلی نه در یک حالت ثبات کامل است و نه در تغییر سریع.
عبور از تلههای تاریك افراط و تفریط
زندگی اكثر ما انسانها پر از بیتعادلی و افراط و تفریط است: یا تنبلی میكنیم یا خود را با كار از بین میبریم. منفعل میشویم یا پرخاشگری میكنیم. یا بدون فكر عمل میكنیم، یا فكر میكنیم و دست به هیچ كاری نمیزنیم. گاهی در حالت دفاعی فرو میرویم و گاهی اجازه میدهیم احساسات فرمانروای رفتار ما باشد.
اما دامنه افراط و تفریط به همین جا ختم نمیشود و همین دو آفت در غذا خوردن، در خوابیدن، در رفع غرایز و نیازها، در پرداختن به كارها و در همه عرصههای زندگی خود را نشان میدهد. خروج از تلههای افراط و تفریط در واقع ورود به منطقه، خط و در نهایت ورود به نقطه تعادل است. چیزی كه نه تنها توسط اندیشمندان و بزرگان توصیه شده بلكه در آموزههای دینی- مذهبی ما از آن، تحت عنوان «خیرالامور اوسطها» یاد شده است.
بر اساس این آموزه بزرگ، بهترین جایگاه، میان و وسط هر كار است و اگر این «میان» یا «میانه» برای هر كسی شناسایی و كشف شود در واقع خط تعادل او پیدا شده است. اما این «میانه» برای همه افراد یكسان و مشترك نیست. برای مثال میزان كالری غذای دریافتی متعادل از یك شخص به شخص دیگر متفاوت است همانطور كه تعداد ساعات خوابیدن نیز در افراد مختلف، متفاوت است.
ممكن است در زمینه خوابیدن «میانه» برای شما مثلا هفت ساعت و برای دوستتان نه ساعت باشد. همینطور هم در هر زمینه دیگری، این «میانه»ها متفاوتند. اگر بخواهیم در خط تعادل خود باشیم، پیدا كردن وسط و میانه هر كار و عمل و رفتاری برای هر كدام از ما كاری است ضروری. همان ضرورتی كه بزرگان كهن متوجه آن شده بودند و در راه رسیدن بدان تلاش میكردند. همان كاری كه ما هم باید هر چه زودتر انجام دهیم.
پیدا كردن خط تعادل
اینك فرض كنید خط تعادل خود را پیدا كردهاید. آیا میتوانید همیشه روی خط باقی بمانید و به این طرف و آنطرف منحرف نشوید؟ در واقع بیش از اینكه پیدا كردن خط تعادل، ضرورت و اهمیت داشته باشد، ماندن در خط، اهمیت دارد. كاری كه نیازمند نوعی مهار وتسلط بر خود است. كسی كه میخواهد بر خط تعادل باقی بماند، نمیتواند خود را رها كند و به هر كاری تن دهد.
تسلط یعنی اینكه در ابتدا افكار، احساسات و رفتار خود را بشناسیم و ریشه آنها را درك كنیم و سپس برای تعدیل یا حذف موارد نامطلوب تلاش كنیم. همانطور كه گفتیم، زندگی اكثر ما انسانها پر از بیتعادلی و افراط و تفریط است. اما ما میتوانیم یاد بگیریم چطور با مشاهده پیامدهای اعمال خود بر گرایشها و تمایلات نامطلوب غلبه كنیم و تسلط بر خود، در همین لحظات رخ میدهد؛ لحظاتی كه در آنها تمایلات زودگذر خود را با نیروی اراده مهار میكنیم. همچنین میتوان در این راه به بصیرت نیز تكیه كرد.
از دیدگاه برخی اندیشمندان، بصیرت یعنی درك اینكه «من چه كسی هستم؟»، و این درك باید در همه لحظات زندگی جاری شود. این طور نیست كه كسی یك تجربهای كند و بگوید: «دیگر تمام شد! از حالا به بعد من به آگاهی و بصیرت رسیدهام»! این هم مانند مسلط شدن بر خود و شرایط زندگی، به تدریج رخ میدهد، همه جنبهها و فعالیتها را در بر میگیرد و میتواند ما را به سوی شكوفایی تواناییهای نهفتهمان سوق دهد.
درست مثل رسیدن یك میوه. زندگی واقعی همان روند رسیده شدن است؛ كمك به آماده شدن و در یك لحظه شكفتن. یكی از بزرگان میگوید: شكستن گردوی نارس، سخت است. باید صبر كنیم تا برسد. آن وقت با یك ضربه كوچك باز میشود.
شیرینی تعادل را هر روز بچشیم
بیایید با سخنان فلسفی موضوع را پیچیده نكنیم. گرچه یافتن خط تعادل و باقی ماندن روی خط آن آسان نیست و مهار و تسلط بر خویشتن هم كار سادهای نیست اما اگر آرامش و خوشحالی روزهای تعادل خود را بیاد بیاورید متوجه میشوید كه آن همه آرامش و سبكبالی ارزش این را دارد كه در این راه قدم بگذاریم و با پیدا كردن خط تعادل خود كاری كنیم كه هم انرژی مان به بهترین نحو ذخیره شود، هم شادی و آرامش را تجربه كنیم و هم در پرتو همه اینها بسادگی به آرزوها و خواستههایمان برسیم.
ضمنا سلامت جسم، روان و روح خود را هم تضمین كنیم. این مژده را بدهم كه به محض اینكه تلاشتان برای پیدا كردن خط تعادل آغاز میشود گویی همه اجزای كائنات دست به دست هم میدهند تا شما بتوانید از عهده این كار برآیید. گویی هستی بخوبی میداند كه شما چقدر به تعادل نیاز دارید و تعادل تا چه اندازه میتواند شما را به قلههای حقیقی سعادت رهنمون كند.
برای خواندن بخش اول- شاهراه طلایی تعادل- اینجا کلیک کنید.