مسئولیتپذیری افراطی
مشخصه برجسته دیگری که جا دارد به آن پرداخته شود مسئولیتپذیری افراطی است. مسئولیتپذیری افراطی مبتلایان به وسواس فكری – اجبار را، در شرایط بدهیجانی قرار میدهد چرا که آنها خود را در حوادثی بد و ناگوار كه حتی خود نقشی در بروز آن نداشتهاند مسئول میدانند و یا نقش خود را بیش از حد برآورد میكنند و به هر قیمتی تلاش دارند تا از وقوع احتمالی صدمه و آسیب هر چند ضعیف جلوگیری نمایند.
در بسیاری از موقعیتهای روزمره خود را ناتوان در جلوگیری از وقوع اتفاقات بد نا توان میدانند و بیدلیل احساس گناه میكنند. بنابراین تلاش مداوم دارند تا از همه پیامدهای اعمال خود آگاه بوده و دیگران از عواقب رفتارشان در امان باشند. به گونهای فکر میکنند قیم دیگران هستند و اگر از دیگران محافظت میكنند و حتی اگر در آن نقشی نداشته باشند خود رامسئول عواقب حوادث منفی و بد میدانند.
چند مورد از نمودهای بارز این باور عبارت است از: مداخله در همه كارهایی كه به آنها مربوط نیست به گردن گرفتن مسئولیتهای دیگران پرورش فرزندان و همسران بیمسئولیت و كم مسئولیت پرورش فرزندان فاقد تجربه لازم و مهارت زندگی مداخله بیش از حد افراد پیش برآورد مسئولیت در امور زندگی اطرافیان مواظبت بیش از اندازه از دیگران نصیحت كردن و تكرار توصیههای ایمنی برای نزدیكان مورد سوءاستفاده مالی و كاری قرار گرفتن
برآورد افراطی تهدید و خطر
از مهمترین ویژگیهای افراد مبتلا به وسواس فکری – اجبار برآورد افراط گونه از تهدید و خطر است چرا که تصورشان بر این که آن را در محیط ناامن و پراضطراب زندگی میکنند. آنها بسیار محتاط هستند تا تهدید و خطری متوجه خود، اطرافیان و دیگران نشود.
از این رو آمادگی و تواناییهای خود را افزایش داده تا احتمال وقوع حادثه بد و ناگوار را كم كرده و به صفر برسانند. افراد مبتلا وسواس فكری – عملی برآورد غیر واقعبینانه از احتمال بروز خطرات و تهدیدات دارند. گاهی فكر میكنند كه خودشان ندانسته و دانسته به نزدیكان خود آسیب میزنند.
چند مورد از نمودهای بارز این باورعبارتند از: تجربه هیجانهای منفی روزمره عصبیت، غم، اندوه و ... انجام كارهای پیشگیرانه (پنهان كردن وسایل نوك تیز)
كنترل شدید بر محیط و اطرافیان و كارها
مورد قابل بررسی دیگری در مقوله وسواس – اجبار اهمیت دادن به فکرهاست. افراد مبتلا به وسواس فکری – عملی به فکرهای خود بیش از حد اهمیت میدهند وجود یا هجوم یک فکر را برابر با عمل به آن فکر میدانند و داشتن افکار و تمایلات ناپسند را به اندازه عمل به آنها بد و قبیح میشمارند.
افکار یا تمایلات پرخاشگرانه نسبت به افراد مورد علاقه و حتی غریبهها (کودکان، سالمندان) به معنای مقصر بودن در صدمه و آسیب رساندن به آنان است به این معنا که "من در درون خود خواستار آن هستم". بهطور مثال داشتن یک فکر کفرآمیز به اندازه انجام همان کار حرام بوده و گناه در پی دارد و یا وجود یک تصویر ذهنی یا فکر ناخواسته جنسی به معنای عمل کردن به آن تصویر ذهنی یا فکر جنسی است.
چند مورد از نمودهای بارز این باورعبارتند از : ترس شدید از افکار، باور کردن افکار بد، سرکوب کردن افکار بد و ناخواسته، مبارزه با افکار بد و ناخواسته، احساس گناه و ترس شدید.
کنترل کردن فکرها
اینکه من نباید افکار ناخوشایند یا عجیب و غریب داشته باشم یا من باید بتوانم ذهنم را از سرافکار ناخواسته رها کنم و حتی وجود افکار به معنای عدم کنترل برخودم است از باورهای ایجاد کننده اضطراب در افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری – اجبار است. اینها از مجازات خود به علت کنترل افکار خود میترسند.
کنترل کردن فکرها باعث ازدیاد فکرهای وسواسی و تکرار افکار با شدت و فراوانی بیشتر و تحمل اضطراب های شدیدتر است گاهی مشاهده فیلمهایی چون فیلم راز و کمک گرفتن افکار مثبت در مبارزه افکار منفی بیماری افراد را شدت میدهد. بعنوان مثال فیلمی مانند "فیلم راز" بر اهمیت افکار یک فکر تاکید میکند و جایگزین کردن فکرهای مثبت نه تنها کنترل بر افکار منفی را كم نمیكند به فراوانی آنها میافزاید.
برای خواندن بخش اول- مبتلایان به وسواس فکری- اینجا کلیک کنید.