Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.
جمعه 7 اردیبهشت 1403 - 02:31

7
خرداد
معرفی سه کتاب

معرفی سه کتاب

رمان «پاییز فصل آخر سال است» از حال و هوای زنانی می‌گوید که در دوراهی‌های زندگی دست و پا می‌زنند و به دنبال راهی برای خلاصی از گذشته و آینده و دوباره شاد زیستن هستند.

پاییز فصل آخر سال است / نامزد بخش رمان

سه زن یا یک زن؟

رمان «پاییز فصل آخر سال است» از حال و هوای زنانی می‌گوید که در دوراهی‌های زندگی دست و پا می‌زنند و به دنبال راهی برای خلاصی از گذشته و آینده، دوباره شاد زیستن یا کنار گذاشتن رویاها و با واقعیت زندگی ‌کردن هستند.

پاییز فصل آخر سال است را از زبان لیلا، روجا و شبانه می‌شنوید؛ سه دختری که از سه شهر مختلف همگی برای ثبت نام دانشگاه به تهران می‌آیند و همین شروعی می‌شود برای دوستی آن‌‌ها.

هر کدام دغدغه‌ها و مشکلات خاص خود را در طی این سال‌‌ها از سر می‌گذرانند و پس از اتمام دانشگاه با مشکلات جدیدی روبرو می‌شوند و در تلاش برای رسیدن به اهداف خود به مبارزه‌ای پی در پی با خود، جامعه و خانواده می‌پردازند.

روایت لیلا، روجا و شبانه از زندگی و تصمیماتِ خود در این دو روز از دو فصل سال به طور شایسته‌ای برابر است و نویسنده سعی کرده هر سه سهمی یکسان در روند داستان داشته باشند.

با اینکه لیلا مشکلاتِ روجا و شبانه را از پیش رو گذرانده اما تنهایی و ناامیدی‌اش به همان اندازه زندگی را برایش غیر قابل تحمل کرده‌ که مشکلات مالی برای روجا و عدم اعتماد به نفس برا شبانه زندگی را سخت کرده است.

کتاب به دو بخش تابستان و پاییز تقسیم شده که هر کدامشان سه داستان از سه زن به نام‌های لیلی، شبانه و روجا را روایت می‌کنند که از دغدغه‌های متفاوت خود می‌گویند.

این داستان‌ها «تکه‌ها»یی از رمان تلقی می‌شوند.

«پاییز فصل آخر سال است» از آدم‌هایی می‌گوید که انتخاب‌ نمی‌کنند، بلکه به موقعیت‌هایی که آن‌ها را انتخاب می‌کند، تن می‌دهند؛ همان‌طور که برای لیلا انتخاب می‌شود که از همسرش میثاق ـ که قصد مهاجرت دارد ـ جدا شود.

برای روجا که موفق به گرفتن ویزا نمی‌شود، ماندن انتخاب می‌شود که با ارسلان باشد؛ به دلیل این‌که راه دیگری برای بهتر زندگی کردن سراغ ندارد.

هر فصل با راوی اول‌ شخص روایت می‌شود. در بخش تابستان، سه راوی به روایت ساعت‌های مختلف یک شبانه‌روز می‌پردازند.

هر یک از شخصیت‌ها در روایت خود، در تقاطع زمانی مشخصی به دو شخصیت دیگر برخورد می‌کنند و البته به لحاظ روایی، مستقل و خودبسنده نیز هست.

این رمان توسط نشر چشمه در سال ۱۳۹۳ منتشر شده‌ است و تا به حال به چاپ بیست و هفتم رسیده‌است. این رمان در سال ۱۳۹۴ برنده جایزه ادبی جلال آل احمد شده‌است.

«دختری که رهایش کردی»

«دختری که رهایش کردی نوشته جوجو مویز، نویسنده و روزنامه‌نگار انگلیسی است.

روزنامه دیلی میل درباره این کتاب گفته است: «کتابی که نمی‌توانید زمین بگذارید.» این رمان مویز که نامزد دریافت عنوان کتاب سال از سوی دیلی میل شده است، روایتی است عاشقانه از زندگی دختر جوانی که برای رسیدن به معنای واقعی عشق تا مرز از جان گذشتگی می‌رود "«دختری که رهایش کردی» "مویز دراین رمان با بهره گیری از خاطرات و حوادث دوران جنگ جهانی دوم حال و هوای خاصی به خواننده داده و فضاسازی بسیار زیبایی را صورت می‌دهد و به گونه‌ای زیبا و نوآورانه داستان خود را که به صورت موازی در دو زمان متفاوت با بازه زمانی ۱۰۰ ساله روایت می‌کند.

«دختری که رهایش کردی» داستانی درباره دو زن با برخی ویژگی‌های مشابه است که یکی از آنها به نام سوفی در زمان اشغال فرانسه مجبور است تا از خانواده‌اش در نبود شوهر در مقابل نازی‌ها محافظت کند و دیگری به نام لیو که در لندن زندگی می‌کند.

شوهر لیو قبل از فوت به وی یک تابلو نقاشی هدیه می‌دهد که نمایی از یک زن است و مربوط به یک قرن قبل است و در جریان جنگ از فرانسه به انگلستان منتقل شده است.

این کتاب در ایران با ترجمه کتایون اسماعیلی و توسط نشر میلکان به چاپ رسیده است.

«قصه دلبری» شهید محمدخانی منتشر می‌شود

این کتاب مخاطب را غافلگیر خواهد کرد؛چه آن‌هایی که شهید محمدخانی را می‌شناخته‌اند؛ چه آن‌ها که اورا نمی شناختند!

«قصه دلبری» در واقع روایت عاشقانه 5 سال زندگی مشترک با شهید محمدخانی است.

جالب است بدانید که خود شهید محمدخانی پیش از شهادتش به همسرش گفته بوده «وقتی شهید شدم خاطراتم را در قالب «نیمه پنهان ماه» انتشارات روایت فتح چاپ کن» و به همین خاطر روی بعضی خاطرات تاکید داشته که همسرش تعریف کند و بعضی را نه.

در بخشی از این کتاب می‌خوانید: «از تیپش خوشم نمی‌آمد. دانشگاه را با خط ‌‌مقدم جبهه اشتباه گرفته بود.

شلوار شش‌ جیب پلنگی گشاد می‌پوشید با پیراهن بلند یقه‌گرد سه‌دکمه و آستین بدون مچ که می‌انداخت روی شلوار. در فصل‌ سرما با اورکت سپاهی‌اش تابلو بود.

یک کیف برزنتی کوله‌مانند یک‌وری می‌انداخت روی شانه‌اش، شبیه موقع اعزام رزمنده‌های زمان جنگ. وقتی راه می‌رفت، کفش‌هایش را روی زمین می‌کشید.

ابایی هم نداشت در دانشگاه سرش را با چفیه ببندد. از وقتی پایم به بسیج دانشگاه باز شد، بیشتر می‌دیدمش.

به دوستانم می‌گفتم: «این یارو انگار با ماشین زمان رفته وسط دهۀ شصت پیاده شده و همون‌‌‌جا مونده!»

کتاب «قصه دلبری» روایت همسر شهید مدافع حرم محمدحسین محمدخانی به قلم محمدعلی جعفری از سوی انتشارات روایت فتح روانه بازار کتاب خواهد شد.

 

برچسب ها: معرفی کتاب، معرفی رمان، رمان پاییز فصل آخر سال است، رمان دختری که رهایش کردی، برنده جایزه ادبی جلال آل احمد، قصه دلبری تعداد بازديد: 811 تعداد نظرات: 0

نظر شما در مورد این مقاله چیست؟

فیلم روز
تصویر روز