«اگر خانمها کمتر رغبت به فلسفهورزی دارند، به این دلیل است که خودشان به لحاظ ذاتی تمایل دارند با اموری که مربوط به عاطفه است مأنوس و محشور بشوند » این جملات را خانم دکتر سحر کاوندی، استاد فلسفه اسلامی دانشگاه زنجان میگوید. وی معتقد است باید زنان را به سمت فلسفهورزی سوق بدهیم. در گفتوگو با دکتر کاوندی، مولف کتابهایی چون «نقد الاصول و تلخیص الفصول» و «مختارات من النصوص الفلسفیه باللغه العربیه الحدیثه»، به مشکلات زنان در فلسفهورزی پرداختهایم که متن کامل این گفتوگو از نظر شما میگذرد:
به نظر شما دلیل عدم فلسفهورزی زنان، خصوصا در مشرق زمین چیست؟
این دوری زنان از فلسفه مختص این علم نیست هرچند این مسئله ریشه های اجتماعی و روانشناختی دارد که باید جامعه شناسان و روانشناسان به آن بپردازند یعنی از بین همه علوم، اگر فلسفه را بخواهیم لحاظ کنیم اختصاصا در این موضوع - منهای کلیت موجود و اختصارا- تنها چیزی که میشود گفت این است که فلسفه با مسائل تجریدی صرف سر و کار دارد و مقداری هم رغبت زنان به این مسائل تجریدی صرف کم بوده است یعنی این مسائل خیلی مطلوب و مقبول و زن بما هو زن نیست و بیشتر زنان از معقولات کاملا صرف اعراض دارند و اساسا دوست دارند که با معقولات آمیخته به لطافت سرو کار داشته باشند تا معقولات صرف! مثلا زنان به مباحث ریاضی هم خیلی رغبت ندارند و شاید بخشی از دلیل تفاوت نگاه زنها و مردها در چنین مسائلی به این مسئله برگردد. اما اینکه چرا کسانی هم که بودند، داشتههایشان را در هر حوزهای که داشتند، نتوانستند منعکس کنند به شرایط فرهنگی برمیگردد یعنی به لحاظ اینکه در کدام فرهنگ بودند و موردشان چه بود، باید بهصورت موردی بررسی کنیم و چنین مسئلهای را نمیشود تعمیم داد و من نمیتوانم یک چیز کلی در مورد چند زنی که فیلسوف بودند یا به اصطلاح مطالب فلسفی داشتند و مطالبشان منتشر نشده، بگویم. حتما باید موردی بررسی شود تا ببینیم چه موانعی برایشان بوده، یا خودشان نخواستند یا جامعه نخواسته و طالب نبوده؛ اینها را باید جدا بررسی کرد.
گاهی شبهاتی در باب ضعف بانوان در قوه عقل نظری مطرح شده و ورود آنها به دانشی چون فلسفه طرد میشود. نظر شما در این زمینه چیست؟
این بحث دائما مطرح بوده اما باید توجه داشت که عقل به کدام معناست؟ باید در این زمینه تفکیک داشته باشیم قوه عاقله مردها بیشتر در کارکردشان غلبه دارد و خانمها بیشتر عواطفشان در عملکردشان برجسته است. منتها در آن تبیینی که میکنند معانی مختلف عقل را باید لحاظ کرد. درست است که عقل معاش معمولا در مردها غلبه دارد و تا حدودی در مردها عواطف کمرنگ است البته باید توجه داشت نه مردها از عواطف خالی هستند و نه زنها از عقل معاش خالی هستند. مردها به جهت وظایف، مسئولیتها و ایدئولوژی خاصشان بیشتر به طرف عقل معاش معطوف میشوند و زنها بیشتر به عواطف تمایل دارند. اما آن عقلی که برای فلسفه لازم است عقل معاش نیست، بلکه عقل فلسفی است؛ یعنی تعقل و بهکارگیری قوه عقل نظری محسوب میشود که در آن عقل هیچکدام با هم فرقی ندارند. یعنی عقل نظری از جانب خدا اعطایی است یعنی اگر بنا بود اشکالی داشته باشد به تبع آن باید خانمها دیرتر مکلف میشدند یا خانمها تکلیفشان با آقایان متفاوت بود. چون شرط تکلیف و مکلف شدن هم همین عقل است و این در حالی است که خانمها زودتر مکلف میشوند. پس بنابراین وقتی خداوند میفرماید شما را از نفس واحده خلق کردیم، اشاره به این موضع دارد یعنی زن و مرد نه در ثواب و عقاب و نه در تکلیف با هم متفاوت نیستند. این پایهاش همان عقلی است که در روایات به آن اشاره شده و هم آیهای که میفرماید شما را از نفس واحده خلق کردیم و شما را مکلف کردیم و ثواب و عقابتان هم یکسان است، پایهاش همان عقل نظری است. اینجا دیگر زن و مرد متفاوت نیستند. آن چیزی که ما در فلسفه به آن نیاز داریم، همین تعقل یا عقل نظری است که پایهاش همین عقل است. منتها آن عقلی که برای آقایان میگویند بیشتر است عقل معاش است که آن هم به تبع وظایف، مسئولیتها و کارکرد فیزیولوژیکیای است که مردها دارند. باز دقیق ببینیم در آن عقل هم استثنا خیلی زیاد است، هم در خانمها و هم در آقایان؛ هم آقایانی داریم که در عواطف از خانمها قویتر هستند و هم خانمهایی که در همان عقل معاش میتوانند از آقایان قویتر باشند. به نظرم باید بگوییم که مباحث خلط شده است.
شما به مسئله عواطف و رقت قلب در بانوان اشاره کردید. برخی از خصلتهای بانوان همچون نکته سنجی و رقت قلب چه تاثیری بر موفقیت آنها در عرصه فلسفه و عرفان میتواند داشته باشد؟
من میگویم اگر که فلسفهورزی را متعلق و وابسته به قوه عقلانی بدانیم و در خود معنای عقل این تفکیک را قائل باشیم، تفاوت بین عقل خانمها و آقایان خلط بحث است. یا به عبارتی اگر عقل را در یک معنا بهکار گرفتیم، آن موقع این موضوع معنا پیدا نمیکند که ما بگوییم که تاثیر داشته یا نداشته، چون اینجا دیگر اشتباه میشود ولی کلا در مورد دلیل کمتر بودن توجه خانمها یا به عبارتی رغبت کمتر آنها به فلسفهورزی میتوان اینگونه استدلال کرد که تمایل و گرایش درونی و ذاتی خانمها به بحث عواطف و امور مربوط به همان عاطفه زنانه دانست البته منظور من در اینجا از فلسفهورزی، صرف خواندن فلسفه نیست، بلکه به کار بردن فلسفه در امور عادی زندگی است و من میخواهم بگویم اگر خانمها کمتر رغبت به فلسفهورزی دارند، به این دلیل است که خودشان به لحاظ ذاتی تمایل دارند با اموری که مربوط به عاطفه است مأنوس و محشور بشوند تا با مسائل قوه عقل. همین قوه عقل مقداری برای زن نسبت به عواطف سنگین است. اینکه میگوییم مردان معقولتر رفتار میکنند یا تمایل بیشتری به استدلال دارند، شاید به این جهت است که ساختار درونی این دو جنس باهم متفاوت است و تمایل ذاتی زنان به عواطف بیشتر است و تمایل ذاتی مردان هم به عقل معاش؛ در بحث اخلاق هم به همین نحو است. کلیپا وقتی بحث اخلاق مردانه و اخلاق زنانه را مطرح میکند، معتقد است اخلاق زنانه بر پایه اخلاق مراقبت و عواطف است، و اخلاق مردانه، اخلاق عدالت و بیشتر بر پایه استدلال است و این مسائل در مباحث مختلف فلسفی دائما مطرح بوده و من فکر میکنم پایه اینها به گرایشهای درونی افراد برمیگردد. البته باید توجه داشت که اینها استثناپذیر هستند.
آیا اساسا نگاه جنسیتی به اهالی فلسفه و بررسی تفکیکی بانوان در عرصه فلسفه فایده محصلی دارد؟
به نظر من نه! اصلا نباید چنین مسئلهای را مطرح کرد. بهخصوص در جامعه امروزی، به لحاظ مبنایی غلط است که هرطور و از هر راهی بخواهید اثبات کنید اینقدر موارد نقض و موارد مبنایی خلاف برای آن پیدا میشود که طرح مسئله لوث و خراب میشود. الان هم اینطور نیست. چه در غرب و چه در ایران هم نگاه کنیم، میبینیم که موارد نقض زیاد است و نباید با نگاه فمینیستی به این موضوع نگاه کرد.
پس معتقدید که ما نمیتوانیم تفکیک قائل شویم؟
اگر هم تفکیک بکنیم واقعا در آخر به چیزی نمیرسیم. حتی الان میتوانیم به این مسئله هم توجه کنیم که مسئله کار و اشتغال برای آقایان خیلی مهمتر از خانمهاست توجه به علوم انسانی و فلسفه در بین خانمها خیلی بیشتر از آقایان شده است. در آخر هم نمیشود چیزی ثابت کرد و فایدهای هم ندارد. پس این مسئله خراب میشود. الان شما بگویید آیا جامعه کاری کرده است که خانمها کمتر توجه بکنند؟ نمیتوانید این را ثابت کنید.
یعنی شما نمیتوانید به نتیجه مطلوبتان از چیزی که میخواهید بهعنوان طرح اولیهای که گفتید برسید. یعنی فرضیه شما اثبات نشده میماند.بر فرض اثبات هم نتیجهای مترتب آن نیست. ما دائما میگوییم فرضیهای که بیان میکنیم دو حالت باید داشته باشد او اینکه بتوانیم اثبات کنیم، یعنی راهی برای اثبات داشته باشد، دوم اینکه پس از اثباتپذیری فایدهای مترتبش باشد. به نظر من این مسئله نه اثباتپذیر است و نه با فرض اثباتپذیری فایدهای مترتبش است.
زنان به مباحث ریاضی هم زنان خیلی رغبت ندارند و شاید بخشی از دلیل تفاوت نگاه زنها و مردها در چنین مسائلی باشد
خانم دکتر کاوندی به نظر میرسد فلسفه و فلسفهورزی میتواند یک زندگی متعادلی برای افراد ایجاد کند. اما متاسفانه میبینیم که خانمها زیاد مشتاق به فلسفهورزی نیستند. به نظر شما چهکار کنیم که خانمها به سمت فلسفه گرایش پیدا کنند؟
به نظر من همه این مسائل یک کار فرهنگی میطلبد و باید ابتدا از کودکان (دختران نوجوان) شروع بکنیم و تعقل درمانی را در این زمینه هم به کار ببندیم که گفتم این هم کار فرهنگی میطلبد. الان بنیاد صدرا چنین کاری را شروع کرده است. در همایشهایی که شرکت میکنم میبینم کاری را روی بچهها شروع کرده که در حقیقت میخواهند کودکان را با همان مطالب عادی و کتابهای معمولی به تفکر و فلسفهورزی سوق بدهند که این امر بیداری، تفکر، استدلال کردن و اندیشیدن را به کودکان میآموزد باید همین کار را کرد یعنی درباره خانمها هم مستثنا نیست و باید زنان را به فلسفهورزی سوق بدهیم.