خیابان باشد یا کوه، جنگل باشد یا کویر، در خیابان یا گوشه اتاق، هیچ فرقی نمیکند دستورالعمل «آزادی یواشکی» یکیاست؛ روسری را بردار و از خودت عکس بگیر و اسمش را بگذار آزادی!صحبت در مورد صفحه «آزادی یواشکی زنان ایران» در شبکه اجتماعی فیسبوک است که توسط یک زن خبرنگار كه چندي پيش از ايران رفته است راهاندازی شد و چالشی در زمینه « مفهوم آزادی» در اذهان ایجاد کرد. به بیان سادهتر ایده «آزادی یواشکی» مفهوم و سطح آزادی را به بیحجابی، آن هم از نوع مخفیانه و یواشکی فرو کاست. شاید بیراه نباشد اگر بگوییم تا به حال «آزادی» این قدر کاریکاتوریزه نشده و از شکل و ریخت نیافتاده بود. اگر تمام کتب فلسفه و منظومه فکری فیلسوفان و جامعهشناسان را بکاویم شاید هیچ تعریفی برای این نوع آزادی- که در صفحه «آزادی یواشکی» با آن آشنا میشویم- نیابیم. چرا که آزادی در مفهوم عام و حقیقی آن فرسنگها با مفهومی که «آزادی یواشکی» به ذهن منتقل میکند فاصله دارد و چیزی جز «توهم آزادی» نمیتواند باشد. جالب اینجاست که چندی پیش ایجادکننده این صفحه اجتماعی مدعی شد که با راه انداختن این صفحه در فکر پیگیری و رفع یکی از اصلیترین دغدغههای زنان ایرانی بوده است؛ دغدغهای که با برداشتن حجاب از سر در گوشهای خلوت از فضای عمومی باید حل شود! از همینرو نه تنها در صفحه «آزادی یواشکی» مفهوم آزادی تکهتکه و بیقواره میشود بلکه «دغدغههای زنان در جامعه» هم آنقدر کوچک و سطحی میشود که دیگر نمیتوان بر روی آن نام دغدغه گذاشت. سهل است که در این میان این سوال را پیش بکشیم که اصولا آزادی چیست و آیا به کلی نسبتی میان آزادی و پنهانکاری برقرار است که بخواهیم مفهومی برای «آزادی یواشکی» بیابیم یا خیر؟ همچنین این سوال مطرح میشود؛ عنصری که در این صفحه فیسبوکی به نام «دغدغه» معرفی میشود در اذهان زنان و دختران ایرانی هم محلی از اعراب دارد یا نه؟
آزادی، حرکت در چهارچوب قانون است
قفل این معما زمانی باز میشود که ما به دنبال مفهوم جامع آزادی باشیم. در لیبرالیستیترین تعریف، آزادی اینطور توصیف شده است:« آزادی یعنی کسی با تصمیم یا اراده ما مقابله نکرده و ما آزاد باشیم هر آنچه که تصمیم گرفتهایم را به مرحله اجرا برسانیم.» این تعریفی ابتدایی و خام از آزادی است که در متون فلسفی در ادامه این تعریف اینطور نوشته میشود: «با این وجود برای حفظ نظام اجتماعی- انسانی در جوامع، چهارچوبی قانونی تدوین شده است و انسان آزاد باید در چهارچوب قوانین اجتماعی، عرفی و رسمی حرکت کند تا آزادی دیگران را سلب نکند». بنابراین میبینیم که لیبرالیستیترین تعریف از آزادی هم جایی برای هرج و مرج باقی نمیگذارد و چهارچوبی به نام «قانون» برای آن تعریف میکند. قانونی که هر شخص- چه زن چه مرد- ملزم به پیروی از آن است و اگر از مسیر قانون خارج شود حق آزادی هم از او سلب خواهد شد. در متون اسلامی و شرعی هم آزادی مفاهیم دیگری یافتهاست.
متون اسلامی و شیعی آزادی را اینطور توصیف کردهاند: « تعیین حد آزادی بر اساس مصالح مادی و معنوی و دنیایی و آخرتی انسان ها است؛ یعنی شرط اصلی آزادی در انتخاب و گزینش یک رفتار، این است که تأمین کننده مصالح انسان اعم از مادی و معنوی باشد. این مسئله شبیه آن است که به یک تولید کننده مواد غذایی یا مواد دارویی آزادی داده شود که هر ماده غذایی یا دارویی را تولید کند، مگر آن که برای سلامت انسان ها ضرر داشته باشد. همین که احتمال داده شود در تولیدات یک تولید کننده، مواد غذایی یا دارویی مسموم و خطرناک وجود دارد، تولیداتش ممنوع می شود. این جا دیگر صحبت از آزادی تجارت نیست و هیچ کس هم نمی گوید این ممنوعیت خلاف حقوق بشر است، نهایت این که آنچه در دنیا وجود دارد و به آن توجه دارند معمولاً همین ضررهایی است که به جسم و بدن انسان وارد می شود. اما اسلام علاوه بر ضرر جانی آسیب های روحی و معنوی را نیز مدنظر قرار می دهد.»
بنابر این تعاریف میبینیم که با وجود فاصله مفهوم لیبرالیستی آزادی از مفهوم اسلامی آن اما این دو مفهوم در جایی با یکدیگر تلاقی و تفاهم مییابند؛ آن هم زمانی که صحبت از تعریف چهارچوبی برای آزادی میشود. حال اگر از این نظرگاه به صفحه «آزادی یواشکی زنان ایران» نگاه کنیم میبینیم که آزادی ارایه شده در این صفحه مجازی نه نسبتی با آزادی لیبرالیستی دارد و نه اشتراکی هر چند جزیی با آزادی از نظرگاه اسلام پیدا میکند.
نباید فراموش کرد که حفظ حجاب در قانونی اساسی جمهوری اسلامی ایران به روشنی و صراحت ذکر شده است. بنابراین حجاب در شکل عرفی و منطقی آن، جزو چهارچوبی است که برای حفظ آزادی برای عموم مردم تعریف شده است. براساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران حتی لیبرالمسلکترین فرد هم ملزم است که در چهارچوب قانون حرکت کند، چرا که احترام به قانون هر کشوری تضمین کننده آزادی خود و دیگر افراد است.
در صفحه مجازی «آزادی یواشکی» اما به روشنی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران زیر سوال رفته است، یعنی قانونی که برای حدود آزادی مشخص شده است؛ بنابراین دور از واقعیت نیست اگر بگوییم «آزادی یواشکی» نه اقدامی برای بسط و گسترش «آزادی» در کشور است چه بسا اقدامی «ضد آزادی» و مخرب هم به حساب آید.
چرا که به طور روشن آموزش قانون شکنی میدهد، آن هم به شکل پنهانی! این در حالیاست که یک جامعه مدرن و متمدن نه به سوی آنارشی و قانونشکنی بلکه به سمت قانونپذیری حرکت میکند. پر بی راه نیست اگر بگوییم که جامعهای مدرنتر و آزادتر است که بیشتر بر مدار قانون حرکت کند و در نازلترین سطح از قانونشکنی و قانونگریزی باشد، چه در خفا و «یواشکی» و چه علنی و عمومی!
فرو کاستن دغدغه و تبدیل آن به یک شوخی
همانطور که گفته شد «آزادی یواشکی زنان ایران» داعیه دغدغهمندی نسبت به مسائل زنان دارد؛ اما دغدغه چیست و چه مفهومی دارد و آیا زنان ایرانی امروز دغدغهای در شکل و قوارهای که در این صفحه مجازی ذکر شده دارند؟ تعریفی که از دغدغه در لغتنامهها ارایه شده اینگونه است:«دغدغه تشویق و نگرانی خاطر است در جهت حل یک معضل یا مسئله». بنابراین تعریف «آزادی یواشکی» آمده که با نگرانی خاطر به دنبال و در جهت حل چه معضلی باشد؟مرور این صفحه نه راهکاری برای حل دغدغههای زنان به دست میدهد و نه برنامهای ارایه میدهد که در نهایت به یک نتیجه مشخص برسد. تنها چیزی که در این صفحه مجازی مشاهده میشود عکسهایی است که در فضایی خلوت و به دور از اجتماعات مردمی گرفته شده است و زیر آن دو گروه مخالف و موافق حجاب برای یکدیگر شاخ و شانه کشیدهاند.
پس میتوان گفت که اصولا دغدغهای در این صفحه مورد پیگیری و واکاوی قرار نمیگیرد، چه رسد به اینکه برنامه و طرحی برای رفع دغدغه در دست باشد. از سوی دیگر اکنون جامعه زنان با دغدغههای بسیار بزرگتر، اساسیتر و مهمتری روبهروست که حل آن نه در قد و قامت صفحههای مجازیاست و نه میتوان امید داشت که از طریق مجازی حل و فصل شوند.
اکنون طرحهای بسیاری در لابیهای مجلس درخصوص حل مشکلات زنان در دست است که اگر زنان مجلس نهم بیشتر بجنبند شاید بتوانند گرهی از مشکلات زنان باز کنند.
از سوی دیگر دغدغههای زنان این روزها در جامعه نه کشف حجاب آن هم به صورت یواشکی- که اتفاقا بسیاری از زنان ایران خواهان و دلبسته حفظ حجاب به شکل عرفی و قانونی آنند- بلکه نقشآفرینی بیشتر در اجتماع، در دولتها و در محل کار در هر شکل و اندازهای که باشد است.
همچنین حقوق زنان شاغل و مسائلی از این دست هم جزو دیگر دغدغههای اساسی زنان است. به بیان بهتر زن امروز در ایران به فکر این نیست که «چگونه روسری به سر کند؟» بلکه در تفکر و تلاش برای معنایابی «چگونه زندگی کند؟» است. چه بسا مسائلی نظیر حجاب و حد و حدود آن برای زن ایرانی مسئلهای حل شده باشد که نیاز به دغدغهمندی برای آن احساس نشود چه برسد به اینکه کاریکاتوری از آزادی به آنها تحمیل شود. زن امروز از دغدغه حجاب گذر کرده است و چهارچوبی قانونی برای امر حجاب تعریف شده است و اگر قانونی شکسته شود مراجع قانونی مشخص با احکامی قطعی و از پیش تعیین شده در متن قانون وجود دارد که با آن برخورد شود. بنابراین نه در چهارچوب قانون حفظ حجاب خللی هست و نه در مراجع قانونی ملزم به برخورد با بیقانونی کاستی چشمگیری مشاهده میشود. تنها چیزی که باید کمی به آن توجه کرد مقوله فرهنگسازی است.
زن امروز دغدغههای بسیار بزرگتری دارد که به صورت علنی در حال پیگیری آن است و نیازی به یواشکی پیش رفتن نمیبیند. زن امروز به دنبال «کیفيتهاي زندگی» است نه «کمیتهاي زندگی» آن هم به شکلی توهمی و کاریکاتوری!