اصغر نعمتی
چرا همهی ما تا این حد خود را محتاج علی(ع) میبینیم؟ چرا جامعهی بشری پس از هزار و چهارصد سال، هنوز تشنهی عدالت علی(ع) است؟
سبب این عشق و شوریدگی را، اندیشمند شهید مرتضی مطهری اینگونه بیان كرده که: «على، از آن نظر محبوب است كه پیوند الهى دارد. دلهاى ما به طور ناخودآگاه در اعماق خویش با حق سر و سر و پیوستگى دارد و چون على را آیت بزرگ حق و مظهر صفات حق مىیابند به او عشق مىورزند.
درحقیقت پشتوانهی عشق على پیوند جانها با حضرت حق است كه براى همیشه در فطرتها نهاده شده و چون فطرتها جاودانى است، مهر على نیز جاودان است.
نقطههاى روشن در وجود على بسیار است. اما آنچه براى همیشه او را درخشنده و تابان قرار داده است، ایمان و اخلاص اوست و آن است كه به او جذبهی الهى داده است.»
آری همهی ما وقتی نام آسمانی علی(ع) را میشنویم، قلبمان مالامال از عشق و شور میشود. چهرهی او را در تاریخ پیش چشمانمان مجسم میکنیم که مانند فرشتهای در میان مردم ایستاده؛ فرشتهای که کمتر کسی او را میشناسد و حضورش را ارج مینهد.
دلمان میخواهد در سالهای دههی سیام هجری میبودیم و میتوانستیم وجود مبارکش را درک میكردیم و همچون مالک اشتر نخعی، ابوذر غفاری، عمار یاسر و سایر یاران صدیقش، با همهی وجود، خودمان را فدای آن حضرت میكردیم.
این، آرزوئی است که همهی ما در مورد امامان مظلوممان داریم. اما چه میشود کرد که رؤیائی دور از دست یافتن است. پس بگذار احساس ما در این ابیات جلوهگر شود که در شأن مقام مولایمان سروده شده است:
ما، قلمهائیم در دست ولی
کز لب ما میچکد ذکر علی
ذکر مولایم علی، اعجاز کرد
عقدهها را، از زبانم باز کرد
نام او، سر حلقهی ذکر من است
کز فروغ او، زبانم روشن است
دربارهی زندگانی علی(ع)، منابع معتبر تاریخی نکات مهمی را ارائه كردهاند که در رأس همهی آنها، میزان نزدیکی آن حضرت به پیامبر اکرم(ص) است.
چرا که بعد از رحلت حضرت رسول و در جریان تعیین خلفا، پیوسته این عامل به عنوان مهمترین مشخصهی خلیفه مورد تأیید همگان بوده است.
مورخان نوشتهاند، ایشان چهارمین پسر ابوطالب بود و در حدود سى سال پس از واقعهی فیل و بیست و سه سال پیش از هجرت، در مكّهی معظّمه، از مادرى بزرگوار و با شخصیت، به نام فاطمه، دختر اسد بن هشام بن عبدمناف، روز جمعه سیزدهم رجب در كعبه به دنیا آمد.
على(ع)، تا ششسالگى در خانهی پدرش ابوطالب بود. در آن تاریخ- كه سنّ رسول خدا(ص) از سیسال گذشته بود- در مكّه قحطى و گرانى پیش آمد و همین امر، سبب شد كه على(ع) به مدّت هفت سال در خانهی پیامبر اكرم(ص) تا اوّل بعثت، زندگى كند و در مكتب كمال و فضیلت آن حضرت تربیت شود.
بعد از آن كه محمّد(ص) به پیامبرى مبعوث گردید، على(ع)، نخستین مردى بود كه به او گروید. اوّلین بار بود كه ابوطالب، پسرش را میدید كه با پسرعموى خود سرگرم خواندن نمازند.
ابوطالب گفت: پسرجان چه كار میكنى؟ گفت: پدر، من اسلام آوردهام و براى خدا، با پسر عموى خویش نماز میگزارم.
ابوطالب گفت: از وى جدا مشو كه البته تو را جز به خیر و سعادت دعوت نكرده است.
در سال سوم بعثت، بعد از نزول آیهی «خویشان نزدیكتر خود را انذار كن!»، رسول خدا(ص) فرزندان عبدالمطّلب را- كه در حدود چهل نفر بودند- دعوت كرد و به آنها فرمود: كدامیك از شما مرا یارى میكند و به من ایمان میآورد تا برادر و جانشین بعد از من باشد؟ على(ع) برخاست و گفت: اى رسول خدا! من، حاضرم تو را در این راه یارى دهم.
فرمود: بنشین.
آنگاه سخن خویش را تكرار كرد و كسى برنخاست و فقط على(ع) برخاست و عرضه داشت: من آمادهام.
فرمود: بنشین.
بار سوم رسول خدا(ص) سخن خود را تكراركرد.
باز، على(ع) برخاست و آمادگى خود را براى یارى و همراهى پیامبر اعلام كرد.
پیامبر اكرم(ص) فرمود: «این على، برادر و وصىّ و وارث و جانشین من در میان شما پس از من میباشد.»
بعد از سیزدهسال دعوت رسول خدا(ص) در مكّه، زمینهی هجرت آن حضرت به مدینه فراهم شد. در شب هجرت، پیامبر اكرم(ص) به على(ع)فرمود: لازم است در بستر من بخوابى.
على(ع) در بستر رسول خدا(ص) خوابید و آن شب- كه اوّل ربیعالاوّل سال چهاردهم بعثت بود- لیله المبیت نامیده شد و بر اساس روایات، در همان شب آیهاى در بارهی على(ع) نازل شد.
چند شب پیش از هجرت، شبى رسول خدا(ص)، همراه با على(ع) به جانب كعبه حركت كردند.
پیامبر اكرم(ص) به على(ع) فرمود: روى شانهی من بنشین. على(ع) روى شانهی رسول خدا(ص) نشست.
شمارى از بتهاى كعبه را از جا كندند و درهم شكستند. آنگاه متوارى شدند تا قریش ندانند كه این كار را چه كسى انجام داده است.
در سال اوّل هجرت- كه پیامبر اكرم(ص) در میان مهاجر و انصار پیوند برادرى برقرار ساخت- به على(ع) فرمود: «تو در دنیا و آخرت برادر من هستى.»
در سال دوم هجرت، امیرالمؤمنین(ع) با فاطمهی زهرا(س) ازدواج كرد و در طول نبوت نبی گرامی اسلام، در همهی جنگهای آن حضرت، دلاورترین و ایثاگرترین مرد میدان بود و تا اسلام را در سرزمینهای عربی مستقر نکرد، یک دم نیاسود.
با این همه فضیلت، شناخت مردم زمانش از او، چندان ناچیز بود که هرگز او را در جایگاهی که خدا برایش تعیین کرده بود، قرار ندادند و به گونهای با آن حضرت رفتار کردند که سرانجام خون پاکش در محراب عبادت بر زمین ریخت و به همهی جهانیان ثابت کرد که او تنها مردی است که در خانهی خدا زاده شد و در خانهی خدا به شهادت رسید.
از درگاه الهی مسئلت میکنم که همواره همهی ما در زمرهی راهروان سیرهی علی بن ابیطالب علی(ع) باشیم، انشاءالله.