دکترمحمد سلطانی فر؛ استاد ارتباطات واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی
خانوادهها در دیجیتالی شدن از فرزندان عقب نمانند
نسل C در ادبیات رسانه به نسلی اطلاق میشود که از سال 1980 به بعد در فضای پست مدرن و رشد فضای وب متولد شده است و معروف به نسل دیجیتالی است.
در بیان خصوصیات نسل C باید اشاره کنم که آنان دست به گریبان انواع و اقسام ابزارهای دیجیتالی هستند.
از دیگر خصوصیات بارز آنها به واسطه زندگی در فضای پست مدرن زندگی مبتنی بر زندگی سلولی و فردی، اولویت منافع فردی و علایق و سلایق منحصر به خود است.
خانواده مرکز ثقل نسل C نیست. آنها خانواده گریز نیستند اما سلولی زندگی میکنند.
باورها و آرای خود را از فضای وب میگیرند نه از مدرسه دانشگاه خانواده و معلم. از دید خیلی از ما رفتارهایشان غیر نرمال، غیر تشریفاتی، غیر تجملاتی و غیر اجتماعی است.
به عنوان مثال زاکربرگ مدیر فیس بوک لباس تشریفاتی نمیپوشد یا به سختی میپوشد.
بچههای نسل C معروف به نسل کوله پشتی هستند. چرا که تمام زندگی خود را در کوله خود حمل کنند.
خصوصیات نسل c
موبایل، لپ تاپ و آی پد محور ثقل زندگی آنهاست. اگر موبایل را از آنان بگیرید نمیتوانند ادامه حیات بدهند.
بچههای نسل C زندگی روزمره، خرید و فروش، فعالیت اقتصادی، غذا، تفریح، آموزش، تحصیل، اوقات فراغت، سرگرمی و باورهای ذهنی خود را از طریق فضای وب تأمین میکنند.
آنان در «بی موبایل هراسی nomophobia» زندگی میکنند. طبق تحقیقی که ما به تازگی انجام دادهایم، پرسش شوندگان 36 علت را برای اینکه چرا در هنگام دوری از موبایل دچار استرس میشوند، بیان کردهاند.
این نسل بین 8 تا 15 ساعت از زندگی روزانه خود را در فضای وب یا فضای وابسته به وب میگذراند.
طبق تحقیق اخیری که انجام دادیم، 56 درصد از پرسش شوندگان به اقرار خود اولین کاری که بعد از بیداری انجام میدهند چک کردن موبایل است.
آنان هویت موبایلی دارند. به این معنا که برند موبایل به نوعی بیانگر هویتشان است. هویتهای اجباری و پذیرش هویتهای انتخابی و مجازی خصیصه دیگر نسل C است.
مقصود از هویت مجازی، هویتی تکنولوژیک است که لزوم واقعی نیست.
البته خود تکنولوژی هم در این که ما دست به خلق هویتهای غیر واقعی بزنیم مزید بر علت بوده و کار را متاسفانه تسهیل کرده است.
پدر و مادر مشترک نسل C اینترنت است. آنان معمولاً امکان تشخیص و تمایز بین فضای واقعی و مجازی را ندارند.
این که هر از گاه مشاهده میشود در برخی از کشورها نوجوانانی در مدرسه دست به قتل و کشتار همکلاسیهای خود میزند یا به رانندگیهای خطرناک مبادرت میورزند، حاکی از این امر است.
بین این نسل و نسلهای قبل به دلیل تکنولوژی شکاف نسلی ایجاد شده است. کارشناسان و صاحب نظران قبلاً معتقد بودند که بین 15 تا 25 سال طول میکشد تا شکاف نسلی ایجاد شود.
این میزان به دلیل تکنولوژی در دورههای اخیر به پنج سال کاهش پیدا کرده است.
ارتباط خانواده با نسل c
ما امروزه نیاز به شکل گیری خانواده دیجیتالی قبل از دیجیتالی شدن فرزندان داریم. شناخت عمیق نسل C توسط خانواده به شدت احساس میشود.
خانوادهها باید این نسل و خصوصیات آن را بشناسند و در عین حال تفاوتهای فعلی خود با آنها بپذیرند. تسلیم در برابر واقعیت باشند و با آن مقابله نکنند.
در گذشته وظیفه خانواده صرفاً خوراک، پوشاک، تأمین سلامت و نهایتاً تأمین نیازهای آموزشی بود. اما امروزه به واسطه شرایط فضای مجازی صرف وقت بیشتر با فرزندان به شدت لازم است.
روانشناسان اشاره میکنند تا قبل از دوسالگی کودک مطلقاً نباید با موبایل سروکار داشته باشد. حضور در طبیعت جایگزین مناسبی برای مشغله مدام با اینترنت است.
گاهی مشاهده میشود که خانوادهها برای آسودگی از دست کودکان در سنین کودک در اختیار آنها فضای وب و ابزارهای تکنولوژیک قرارمی دهند.
این صحیح نیست. همچنین مهد کودکها باید از تحویل موبایل و ابزارهای دیگر تکنولوژیک به کودکان و نیز کار کردن با موبایل توسط مربیان در حضور بچهها منع شود.
در زمینه سواد رسانهای خلاء رسانههای رسمی و آموزشهای رسمی به شدت احساس میشود. سواد رسانهای در رسانهها مبتنی بر رسانه هراسی است.
خاصه صدا و سیما در این زمینه بسیار شکلی و ناکارآمد عمل کرده است.
خوشبختانه در طی سالهای اخیر جریان امید برانگیزی مبتنی تولید محتوای خوب رسانهای در خود فضای وب در زمینه سواد رسانهای شکل گرفته است.
سلطانیفر در پایان سخنان خود گفت: نکته دیگری که میبایست در این زمینه اشاره کنم استفاده از تجربیات دیگر کشورها در انتقال سواد رسانهای به داخل خانوادهها و مدارس است.
ما متأسفانه در زمین سوادرسانهای به شعار بسنده کردهایم. ما مثلاً در زمینه تولید اپلیکیشن های سواد رسانهای و نیز اپ های کنترل والدین کمترین کاری انجام ندادهایم.
نتیجه این شده است که در کشور ما کودکان معمولاً زودتر از والدین به فضای وب ورود میکنند.
نقشها و وظایف خانواده
توجه و تأمین نیازهای روحی فرزندان و کودکان در این زمینه اساسی است.
همچنین از جانب دولت حاکمیت نهادهای آموزشی، دانشگاهها، صدا و سیما و رسانهها ضرورت آموزش خانوادهها به شدت احساس میشود.
متاسفانه وزارت علوم و وزارت آموزش و پرورش در این زمینه بسیار عقب است. ما در این دو حوزه نیازمند یک انقلاب آموزشی هستیم.
نزدیک به 8 سال تلاش کردیم تا عنوان و کتاب سواد رسانهای را در آموزش و پرورش جا بیندازیم. در عین اینکه کتابی که به تصویب رسید و چاپ شد، مورد تأیید ما بود.
در کشورهایی مثل آلمان و ژاپن مهارتهای زندگی با وب در هر یک از پایههای تحصیلی جزو سرفصلهای درسی به حساب میآید.
کتابهایی که البته مدام به روز میشوند. در این حوزه ما به شدت باید از «رسانه هراسی Media phobia» پرهیز کنیم آموزش و پرورش ما در زمینه سواد رسانهای رسانه هراسی میکند.
کتابهای سواد رسانهای ما بیشتر مبتنی بر رسانه هراسی است و این غلط است.
آموزش شک کردن از طرق مختلف نسبت به هر آنچه در فضای وب دیده میشود از وظایف خانوادهها در قبال فرزندان است.
فرزندان باید به همه چیز، جز آنچه نباید شک کرد، شک کنند. آنها باید در برخورد با اخبار غلط روحیه انتقادی پیدا کنند.
این نیز غلط است که ما در برابر همه پرسشها همه چیز را به اینترنت ارجاع میدهیم.
بیشتر بخوانید: