هم فهمی عمیق، باعث می شود جزئیات احساسات و رفتارهای طرف مقابل برایمان كاملا قابل درک باشد و حتی به سادگی بتوانیم پیش بینی كنیم كه در فلا ن وضعیت، نظر یا احساس طرف مقابل مان چیست، معمولا این درک و پیش بینی زمانی میسر می شود كه مشابهت عمیقی در این زمینه بین ما وجود داشته باشد.
تمایلات و تنفراتمان شبیه به همدیگر باشند و ارتعاشات خود ما هم هم راستا و همسو با طرف مقابل باشد. در بستر این هم فهمی و درک عمیق، شرایط رشد و ارتقای آگاهی و حركت در جهت تعالی (یا در جهت رسیدن به اهداف) میسر و ممكن می شود.
عشق كوره رفته
یكی از دام ها و خطراتی كه در تشخیص هم خوانی حقیقی میان دو نفر وجود دارد این است كه گاهی در اثر هم خوانی در یک بعد از وجودمان، با یک بعد از وجود طرف مقابل، به طور كاملا مقطعی و گذرا دچار این توهم بشویم كه جفت حقیقی خود را پیدا كرده ایم، در واقع در این حالت همخوانی در یک رفتار یا زاویه را، با همخوانی كلی تر و فراگیرتری اشتباه می گیریم و با چشمان نیمه بسته، می خواهیم وارد رابطه ای كامل شویم و اینجاست كه پای عشق و محبت كوره رفته و پخته، به عنوان معیار و مهكی برای سنجش هماهنگی حقیقی به میان می آید.
اینک ببینیم عشق و محبت كوره رفته به چه معناست؟ هر چه از كوره بیرون می آید، پخته، محكم و آبدیده می شود. اصلا كوره برای پختن و آبدیده كردن است. برای تثبیت كردن و از حالت تغییر پذیری خارج كردن.
اگر چیزی بتواند حرارت سوزنده كوره را تحمل كند، وقتی بیرون آمد دیگر خیالمان راحت است كه سختی ها، ضربات و گرماهای كمتر را به راحتی تحمل خواهد كرد و به اندک فشار، گرما یا ضربه ای نخواهد شكست و تغییر حالت نخواهد داد. از یک دیدگاه می توان گفت آن چه می خواهد پخته و آبدیده شود، باید بهای سنگین در كوره رفتن و سوختن را بپردازد، حاضر شود در سخت ترین شرایط قرار بگیرد و حرارت دائمی و سوزنده ای را تحمل كند.
تنها در این حالت است كه می توان اعتماد لا زم را نسبت به او پیدا كرد. البته منظورم این نیست كه ما باید انسان های شكاک و بدگمانی باشیم و مدام محبت و عشق یكدیگر را محک بزنیم و حرارت بدهیم و بسوزانیم!
بلكه می خواهم بگویم برای رهایی و مصونیت از همه تبعات ناهماهنگی در ازدواج، ناچاریم برای یک بار هم كه شده، عشق و محبت مان را به كوره ببریم و بیازماییم، یک بار هم كه شده ببینیم آیا خود و طرف مقابلمان، با همه ادعایی كه بر عشق و محبت و هم خوانی و كشش داریم، حاضریم بهای سنگین و بزرگی را برای با هم بودن بپردازیم یا نه؟ و مطمئن باشید تنها در صورت قبول پرداخت این بها و تحمل حرارت كوره است كه ضریب اطمینان به یک حد نسبتا قابل قبول می رسد.
حتما شنیده اید كه در داستان های قدیمی، پادشاهان برای شوهر دادن دخترانشان شرط های سختی مانند كشتن اژدهای سیاه، جنگ با دشمن خونخوار، فرماندهی یک سپاه بر علیه دیو سیاه و گذر از آزمون های ریز و درشت را قرار می دادند. به این امید كه تنها كسی حاضر به انجام چنین آزمون های كشنده و خطرناكی خواهد بود كه عاشق حقیقی باشد، عاشق حقیقی دختر پادشاه.
محبت كوره رفته هم محبتی است كه باید با یک كار بزرگ مثل كشتن یک اژدها، یا فدا كردن و قربانی كردن چیزی كه برایمان عزیز یا پرارزش است، به اثبات برسد. این قربانی دادن یک طرفه نیست، هر دو طرف باید حاضر به انجام آن باشند. یعنی هر دو باید حاضر به انجام كاری سخت و دادن قربانی بزرگ باشند تا ادعای عشق و محبت شان اثبات شود، اثبات برای خودشان، نه فقط برای طرف مقابل.اگر فرد، عادی و بالغ باشد تنها در صورت وجود آن هماهنگی و هم خوانی درونی، حاضر خواهد شد بهایی گزاف بپردازد و حرارت سوزنده كوره را تحمل كند و بعید است بدون وجود هماهنگی، هیچ انسان عاقلی، حاضر به سوختن باشد.
برای خواندن بخش اول- به خاطر من، اژدها را بكش- اینجا کلیک کنید.