مديريت مواد زائد جامد شهري (MSW)، از بنياديترين موضوعات در مديريت محيط زيست است كه متاسفانه در بسياري از كشورهاي با درآمد پايين و يا متوسط ناديده گرفته ميشود. عليرغم صرف سهم قابل توجهي از بودجه شهري (غالبا بين 10 تا 50 درصد)، مديريت مواد زائد جامد در شهرها در اغلب كشورهاي با درآمد كم و متوسط، نامطمئن و ناكارآمد در پوشش دادن خدمات، در تقابل با ساير سيستمهاي شهري و داراي تاثيرات سوء بر بهداشت عمومي و محيط زيست است (بارتون – سال 1999). رويكرد مديريت نظام يافته مواد زائد (IWM) در كشورهاي در حال توسعه، به نسبت كشورهاي توسعه يافته، موثر و نتيجهبخش است؛ اما در حقيقت فعاليت سيستمهاي نظام يافته در مناطق مذكور، تفاوتهاي محسوسي با يكديگر دارند.
در كشورهاي در حال توسعه، نبود زيرساخت مديريت مواد زائد و محدوديت شديد منابع، رويكردي را كه در واقع بايد بدان رسيد، تغيير داده است. در چنين شرايطي نياز به فعاليت يك سيستم مديريتي سازمان يافته اما ساده، موثر و كارا احساس ميشود.
سيستمهاي مديريت نظام يافته (IWM) براي كشورهاي در حال توسعه
در سيستمهاي مديريت زائدات كه در حال حاضر در اكثر كشورهاي در حال توسعه وجود دارد، زائدات اغلب با سرويسهاي نامناسب جمعآوري شده و بدون پردازش يا با پردازش اندك و تلنبار خود را نشان ميدهند.
براي راهاندازي سيستم IWM به موارد ذيل نياز است:
1- جمعآوري اطلاعات درخصوص تركيب و ميزان زباله، اين اطلاعات براي برنامهريزي مناسب در جمعآوري، حمل و نقل، خالصسازي و پردازش مواد زائد مورد نياز است. اطلاعات درست، اساس سيستمهاي موثر IWM هستند.
2- تغيير رويكرد از تلنبار كنترل نشده زباله به استفاده از محلهاي دفن بهداشتي (لندفيل).
3- جداسازي ضايعات آلي از زباله شهري، به گونهاي كه بتوان از اين موارد در فرآيند كمپوست استفاده كرد.
4- مشاركت رسمي زبالهگردها در جمعآوري مواد قابل بازيافت.
با در نظر گرفتن منابع موجود و تركيب زبالههاي شهري، واضح است كه سلسله مراتب ضايعات در ارتباط با مديريت مواد زائد در كشورهاي در حال توسعه، بسيار سخت خواهد بود.
انعطافپذيري سيستمهاي مديريت نظام يافته مواد زائد، فرصتهاي واقعبينانهتري را در توسعه مديريت مواد زائد از طريق در نظر گرفتن موقعيتهاي منطقهاي فراهم ميسازد.
تلنبار و دفن بهداشتي
تلنبار و مواد زائد شهري در مناطق غيرقابل كنترل، متداولترين شيوع دفع مواد زائد در جهان در حال توسعه است. اين امر نتيجه كاستي و محدوديتهاي تكنيكي و منابع مالي است. اين روش، چه از نظر مسائل زيست محيطي و چه از نظر مسائل اجتماعي، به علت خساراتي كه بر بهداشت عمومي و محيط زيست وارد ميسازد، غيرقابل پذيرش ميباشد.
آلودگي آبهاي سطحي و زيرزميني به وسيله شيرابه زبالهها، انتقال گازهاي قابل اشتعال (متان)، ايجاد بوهاي نامطبوع و شيوع بيماريهاي مرتبط، بخشي از پيامدهاي تلنبار كردن زباله است.
تودههاي زباله وضعيت بسيار بدي را براي زباله گردها از نظر مخاطرات بهداشتي فراهم ميسازد. در اغلب موارد، دفع زباله در محل دفن، كمترين هزينه را به همراه دارد. در كشورهاي توسعه يافته، محلهاي دفن با روشهاي مهندسي پيشرفته طراحي ميشود و داراي لايههاي غيرقابل نفوذ در كف هستند. واقع بينانهترين گزينه در كشورهاي در حال توسعه، جايگزين كردن محلهاي دفن بهداشتي به جاي سيستمهايي است كه براساس تلنبار زباله بنا شدهاند.
اگرچه فراهم نمودن تسهيلات ممكن جهت ايجاد محلهاي دفن به روشهاي مهندسي در بعضي مناطق، امكانپذير نيست؛ اما ميتوان با انتخاب راهحلهاي كم هزينه و ساده نيز آنها را اجرا نمود. مكانهاي دفن بايد در مناطقي دور از منابع آبهاي سطحي و مناطقي كه سطح آب زيرزميني بالا دارند و در فاصله مناسب از مناطق پرجمعيت در نظر گرفته شوند. همچنين بايد جنس بستر زمين دفن، داراي نفوذپذيري نسبتا كمي باشد (مثل خاك رس).
پر كردن زمين دفن بايد مرحله به مرحله صورت گيرد و تا جايي كه ممكن است در آخر هر روز كاري از مواد پوشش دهنده همچون خاك با كمپوست استفاده گردد. مواد زائد آلي و قابل بازيافت در صورت امكان بايد قبل از رسيدن ضايعات به محل دفن جداسازي شود. اطراف محل دفن نيز بايد با هدف جلوگيري از ورود افراد متفرقه، حصاركشي شود، يا اينكه محل دفن در مناطقي غيرقابل دسترس قرار گيرد. به كارگيري موارد مذكور، موجب كاهش يا محدوديت بسياري از مشكلات و مسائل ناشي از تلنبار زباله ميگردد.
جداسازي و پردازش زائدات آلي
جداسازي مواد آلي از زباله شهري، روشي است كه جهت كاهش حجم زباله ورودي به زمينهاي دفن در كشورهاي در حال توسعه به كار گرفته ميشود. پردازش صحيح ضايعات جداسازي شده، ميتواند تا حد قابل توجهي موجب كاهش آلودگيها و مسائل سوء بهداشتي مرتبط ميشود. اين امر با جداسازي منابع توليد شيرابه، گازهاي قابل اشتعال، بوهاي نامطبوع و غذاي ميكروارگانيسمهاي بيماريزا ميسر ميشود. جداسازي زائدات آلي در مراحل مختلفي از جمله جداسازي در منزل، (محل توليد) قبل از جمعآوري، در كنار زمين دفن يا تركيبي از اين دو امكانپذير است. ايجاد انگيزه در اهالي شهر به منظور جداسازي مواد آلي در محل توليد، مستلزم اطمينان داشتن از سطوح بالاي بازدهي و كارايي است. تاثير جداسازي مواد آلي توسط شهروندان، تنها زماني پايدار خواهد بود كه سيستمهاي جداسازي، مناسب، بهداشتي و سودمند باشد. به همين دليل اجراي برنامههاي جامع و ساده آموزشي براي شهروندان از سوي شهرداريها و يا حتي تعدادي از آنها، قبل از اينكه عوامل دستاندركار اقدام به جداسازي مواد آلي نمايند، توصيه ميشود. مواد آموزشي بايد ساده و قابل فهم و همراه با تصاويري از آنچه كه بايد جداسازي شود، باشد. همچنين پس از عملي كردن طرح، آموزش بايد به طريقي مشورتي و حمايتگرانه با استفاده از مشاوران متخصص، در برنامههاي مدارس ادامه پيدا كند. جداسازي در محل دفن، مستلزم وجود سازماني متشكل از كارگران يا زبالهگردهايي است كه بايد قبل از دفن نهايي، از جداسازي اين زائدات توسط زباله گردهايي كه معمولا در محلهاي دفن پيدا ميشوند، انجام گيرد. مواد آلي جداسازي شده را ميتوان در فرآيند كمپوست يا در توليد بيوگاز استفاده نمود. بازار استفاده از كمپوست بستگي به وضعيت منطقه و نياز آن دارد.
در بمبئي، روزانه از 300 تن زباله شهري بين 60 تا 70 تن كمپوست توليد ميشود. فرآيند كمپوست در اين شهر با استفاده از روش ويندرو انجام ميشود. هر تن كمپوست تهيه شده، به قيمت 10 دلار به كشاورزان فروخته ميشود (پانجواني سال 1998). در بسياري از كشورها، خاكي كه براي ايجاد محل دفن توليد ميشود، ممكن است خيلي بيشتر از كمپوست ارزش داشته باشد. در بخشهايي از كشور آرژانتين (به طور مثال اطراف بوئنوس آيرس)، در مناطقي كه خاك كيفيت بسيار بالايي دارد، ممكن است فروش كمپوست از نظر اقتصادي مقرون به صرفه نباشد؛ در عوض ميتوان از كمپوست به جاي خاكي كه بايد روي زمين دفن پوشش داد، استفاده كرد وخاك برداشت شده را به قيمت مناسبي فروخت، اين روش نسبت به فروش كمپوست درآمد بيشتري دارد.
بازيافت و زبالهگردها
فعاليت زباله گردها در مراحل مختلف مديريت مواد زائد شهري به طور مستمر وجود دارد. مواد قابل بازيافت با كيفيت بالا، همچون اشياء و بطريهاي شيشهاي، پلاستيكي، فلزات و غيره اغلب از جلوي در منازل توسط افراد مستقل يا توسط خود جمعآوري كنندگان مواد زائد، جداسازي ميشوند. همچنين مواد قابل بازيافت، به طور كامل در حومه شهرها توسط كساني كه به دنبال محمولههاي زباله هستند و يا اشخاصي كه در زمينهاي دفن يا محل تجمع زباله، زبالهگردي ميكنند تفكيك ميشود. بيشترين خطرات سوء بهداشتي در مواردي كه زبالهگردها در زمينهاي دفن يا تلنبار زباله به دنبال مواد قابل بازيافت هستند، در انتظار آنهاست و بايد در جهت رفع اين معظل، اقدامي ضروري انديشيده شود. در سال 1999 ناكپال و همكارانش پيشنهاد كردند كه ميتوان بازيافت زباله را در هندوستان از طريق راهاندازي مراكز مختلف براي مصرفكنندگان زبالههاي ضايعاتي توسعه داد. با اين روش ميتوان اطمينان يافت كه مقادير زيادي از پلاستيكهاي ضايعاتي مجددا به چرخه توليد باز ميگردد. زبالهگردها نياز دارند كه به صورت رسمي در فرآيند جداسازي، جمعآوري و بازيافت مواد به كار گرفته شوند. اجراي اين روش در حاشيه شهر مكزيك از طريق ساخت و راهاندازي تسهيلات ساده پردازش مواد، در بخشي از مراحل تجمع مواد زائد و براي حدود 1500 تن زباله، در روز، كمترين هزينه را در برداشته است.
در محل مذكور، زباله با قرار گرفتن روي نوارهاي نقاله حركت كرده و زبالهگردها كار جداسازي را انجام ميدهند.
مواد جداسازي شده براي فروش، شستشو و تميز ميگردند. تمام وسايل و تجهيزات به كار گرفته شده در اين فرآيند به نحوي طراحي و ساخته شده است كه به راحتي آن را بتوان در خود مكزيك تعمير و نگهداري نمود. ساخت تسهيلات بازيافت مواد، فوايد زيادي در برداشته است كه برخي موارد آن به شرح زير است:
1- ارتقاء وضعيت كاري براي زبالهگردها به نحوي كه نيازي به رفتن به محلهاي دفن و تلنبار زباله براي جستجو نداشته باشند.
2- ايجاد فرصت شغلي براي زبالهگردها براي افزايش درآمد از طريق انبار و فروش عمده مواد بازيافتي.
3- افزايش نرخ بازيافت و تغيير رويه در استفاده بيش از حد نياز زمينهاي دفن.
4- ايجاد فرصت براي كودكان جهت ادامه تحصيل.
5- فراهم نمودن حداقل امكانات زندگي براي زبالهگردها و افراد خانواده آنها و قسطبندي جهت برگشت سرمايه با نرخي كه امكان پرداخت آن از محل بخشي از درآمد حاصل از فروش مواد قابل بازيافت، توسط زبالهگردها وجود داشته باشد.
در برزيل با كمك سازمانها و صنايع بدون بهره، آموزش و ساماندهي زبالهگردها انجام گرفته است. با اين شيوه آنها موفق به عرضه سرويس عمومي قابل اطمينان براي بخشي از سيستم مديريت مواد زائد شدهاند. همچنين سازمان رسمي زبالهگردها به آنان امكان كسب درآمد اضافي از طريق شركت در عمليات جداسازي موادآلي، تهيه كمپوست و پوشش ضايعات با كمپوست يا خاك را فراهم ميسازد. به عنوان يك نمونه موفق ميتوان به سازمان غيردولتي EXNORA در مادراس اشاره كرد.
سازمان مذكور مسئوليت مراقبت و نظافت از خيابانهاي شهر از جمله: جاروكشي، جمعآوري زباله شهري، جداسازي مواد قابل بازيافت و انتقال مواد باقيمانده غيرقابل مصرف به نزديكترين ايستگاه با به كارگيري نيروهاي زبالهگرد را عهدهدار شده است. همچنين زبالهگردها مواد آلي را در بعضي از خيابانهاي شهر به طور جداگانه جمعآوري ميكنند. آنها مواد آلي جمعآوري شده را به واحدهاي كوچك كمپوست انتقال ميدهند.
واحدهاي مذكور كه به كمپوست در حياط خلوت معروف شدهاند، صندوقهاي سوراخداري هستند كه مواد آلي قابل كمپوست شدني در آنها ريخته ميشود و عبور هوا از منافذ جعبه، فرآيند كمپوست را امكانپذير ميسازد. اين فرآيند كمپوست به سادگي امكانپذير است؛ چرا كه مواد آلي مورد استفاده براي كمپوست به علت رژيم غذايي خاص مردم هند، عمدتا سبزيجات بوده و مقادير بسيار كمي گوشت يا استخوان در آن يافت ميشود.
از آنجايي كه شرايط مطلوب جهت فرآيند كمپوست در خانه (مثل دما و حرارت) فراهم نميشود، به همين دليل گوشت و استخوان به خوبي كمپوست نميشود و چنانچه از اين مواد استفاده گردد، كيفيت كمپوست حاصله را نميتوان به لحاظ بهداشتي تضمين نمود. از اين كمپوست ميتوان به عنوان كود در حياط منزل يا در باغچههاي كنار خيابانها استفاده نمود. اين انجمن مردمي عنوان پروژه مذكور را «بدون زائدات» نامگذاري كرده است چرا كه با جداسازي مواد قابل بازيافت و مواد آلي، مواد زائد باقيماندهاي كه بايد دفن گردد به حداقل رسيده است.
زبالهسوز
اگرچه استفاده از زبالهسوز يكي از راههاي ضروري در سيستمهاي مديريت نظام يافته مواد زائد در دنياي توسعه يافته است، اما در كشورهاي در حال توسعه كاربرد اين تجهيزات از نظر هزينههاي مالي و راهبري مناسب، مقرون به صرفه نيست. در هر حال راهبردهايي وجود دارد كه با انتخاب گزينههاي توليد انرژي از مواد زائداتي، امكان حل مشكلات موجود و توسعه اين كشورها در اين بخش را در آينده فراهم ميسازد. در اين فرآيند، جداسازي مواد آلي از زباله شهري بسياري ضروري است؛ چرا كه مواد آلي موجود در زبالههاي شهري به علت رطوبت بالا، ارزش حرارتي زباله را پايين آورده و موجب كاهش بازدهي دستگاههاي زبالهسوز ميشود. فوايد مديريت نظام يافته مواد زائد در كشورهاي در حال توسعه باوجود محدوديتهاي منابع مالي و تكنيكي در اين كشورها همواره پتانسيل بالقوهاي جهت توسعه مديريت زائدات دارد. اجراي مديريت نظام يافته مواد زائد (IWM) در اروپا، آمريكاي شمالي و ساير مناطق توسعه يافته جهان نشانگر ثمربخش بودن سيستمهاي مديريت زائدات از نظر مسائل زيست محيطي، اقتصادي و اجتماعي است. تغيير رويه، از تلنبار زباله به مكانهاي دفن بهداشتي همراه با در نظر گرفتن امكانات جداسازي و كمپوست مواد آلي، فوايد قابل ملاحظهاي را در برداشته است. در اين فرآيند آلودگي آبهاي سطحي و زيرزميني توسط شيرابه، انتقال گازهاي قابل اشتعال (متان)، بوهاي نامطبوع و شيوع بيماريهاي مربوطه به حداقل رسيده، وضعيت زندگي زبالهگردها ارتقاء يافته و مخاطرات سوء بهداشتي كاهش يافته است.
به كار گرفتن افراد زباله گرد به طور رسمي در فرآيندهاي جمعآوري، جداسازي و بازيافت مواد ميتواند براي آنها امكان افزايش درآمد را فراهم نموده و افزايش نرخ بازيافت را موجب گردد.
انجام مطالعه دقيق درباره وضعيت بازار مواد بازيافتي و كمپوست، با هدف جلوگيري از نامتعادل شدن بازار و تاثيرگذاري روي قيمت نهايي اهميت ويژه دارد. ضروري است كشورهاي در حال توسعه نيز همانند كشورهاي توسعه يافته در مرحله نخست به موضوع «زباله» كمتر پرداخته و پس از سازماندهي مديريت نظام يافته مواد زائد، به عنوان مديريت بهينهاي كه از نظر برنامهريزي براي حفظ محيط زيست موثر بوده و از لحاظ اقتصادي نيز قابل انجام و از نظر اجتماعي قابل پذيرش باشد، بهره جويند.