عاشقانه تا دروازه سال جدید
عاشق و یا عاشقانه وارد دروازه سال جدید شوید! آخر زندگی بدون عشق به چه كار می آید؟ اما این عشق كه همه از آن می گویند چیست؟ سخت است بگوییم عشق چیست، به چه دردی میخورد، چگونه ایجاد میشود و چگونه از بین میرود، شاید هم همیشه وجود دارد و فقط به اشکال مختلفی بروز میکند و افشا میشود. سخت است بگوییم تعریف عشق چیست (هر چند که تعاریف زیادی دارد) و چگونه میتوان به عشق دست یافت.
افراد زیادی تلاش کردهاند از عشق بگویند، تعریف و راهکار ارائه دهند، عشق را آنطور که ادراک کردهاند بازگو کنند و جلوههایی را که بر آن آگاه شدهاند به دیگران هم انتقال دهند ...، اما چرا؟ این تلاش برای روایت عشق و حواشی آن به چه دلیلی صورت میگیرد؟
مگر افراد بیکارند که بنشینند و ساعتها وقت بگذارند، کتاب بنویسند، شعر بسرایند، سخنرانی و خطابه ایراد کنند که فقط از عشق گفته باشند؟ نه قطعا بیکار نیستند، بلکه به نظر من عاشقند، شاید هم تجربهای که از عشق دارند آنقدر برایشان عزیز است که با بازگویی و انتقال آن میخواهند دیگران را هم در آن سهیم کنند، شاید به همین دلیل است که تاکنون هیچ موضوعی به اندازه عشق، گوینده و مخاطب نداشته است.
حتی به نظر من وقتی کسی سعی میکند راههایی برای رسیدن به عشق معرفی کند در واقع در حال تلاش برای تداعی و ایجاد مجدد تجربهای است که هنوز از ورای زمان و مکان، میخواهد او را به سوی خود جلب کند و گرنه مگر میشود احساسی را که مثل صاعقه، ناگهان میآید، میدرخشد و میسوزاند، در قالب چند گام گنجاند و مرحلهبندی کرد؟
به هرحال در آستانه سال جدید برایتان یکی از این دستورالعملهای 4 مرحلهای را انتخاب کردهام، به نظرم رسید که گامهایش، بیشتر از این که چند توصیه یا دستورالعمل باشند، بیشتر به درون خود ما برمیگردند، شاید هم بیشتر چهار تا تلنگرند تا راه حل، تا حواسمان باشد بعضی مانعهای درونی را برای شکوفایی عشق از میان برداریم. به هر حال خودتان بخوانید و قضاوت کنید.
عشق، تنها در زمان حال ممکن است: مرحله اول برای رسیدن به عشق، حضور در لحظه است، عشق تنها در حال ممکن است، اگر در گذشته یا آینده زندگی کنیم امکان عشق ورزیدن را از دست میدهیم.
برای رفتن به گذشته یا حضور در آینده باید فکر کنیم، در نتیجه انرژیمان به جای اینکه معطوف به قوه احساس شود، صرف فکر کردن میشود و به مرور مغز با جذب انرژی بیشتر، جای قلب را میگیرد یا کمتر اجازه میدهد انرژی به سمت قلب و احساس روانه شود. البته فکر کردن هم خوب است، اما نه آن اندازه که تعادل از بین برود. احساس، تنها در لحظه است که معنا پیدا میکند.
برای عشق ورزیدن سموم وجودت را تبدیل به شهد کن: عشقورزی بسیاری از ما با سمومی مانند نفرت، حسادت، خشم و احساس مالکیت همراه شده است، اما عشق ظریف و شکننده است و وقتی با این همه سم احاطه شود نمیتواند جان سالم به در برد. برای تبدیل سموم نیازی نیست کار خاصی انجام دهیم، تنها لازم است صبر کنیم.
منظور از صبر در اینجا، در سکوت نشستن و نظاره کردن است، یعنی نه علیه آن کاری میکنیم و نه موافق آن. یکی از قوانین و اصول پایه زندگی این است که همه چیز مدام در حال تغییر به غیر خود است. اگر صبر کنیم، خشم،حسادت و ... به غیر خود تبدیل خواهد شد، به شرطی که بتوانیم بدون انجام کاری در سکوت، آنها را نظاره کنیم. نظاره کردن با سرکوب کردن فرق دارد، در سرکوب کردن انرژی به هدر میرود، اما در نظاره کردن فرصت برای تبدیل انرژی که به اوج رسیده، فراهم میشود و میتوانیم تغییر جهت آن را حس کنیم.
خوبیها و زیباییها را تقسیم کن: تقسیم کردن خوبیها و زیباییها باعث جاری شدن عشق میشوند. مهم نیست به چه کسی میبخشی، مهم نفسِ بخشیدن است. جمع کردن و ذخیره کردن، قلب را مسموم میکند، وقتی میبخشیم وجودمان از سموم پالوده میشود. منتها در بخشش نباید در انتظار عمل متقابل یا پاداش باشیم، بلکه باید از کسی که به ما اجازه داده چیزی را با او تقسیم کنیم سپاسگزار باشیم.
هیچ بودن را تجربه کن: به محض اینکه فکر کنیم کسی هستیم، عشق از جاری شدن باز میایستد! عشق فقط از درون کسی به بیرون جاری میشود که «کسی» نباشد، هنگامی که خالی باشی، عشق در تو جای خواهد گرفت و وقتی پای غرور به میان بیاید عشق ترجیح میدهد برود. اما اگر «خود» را مهم بدانی، راه حقیقت را گم خواهی کرد. اگر اینك كمی عشق را بیشتر شناختید با عشق به دروازه سال جدید وارد شوید.
برای خواندن بخش اول -پندهای جاودان برای سال نو- اینجا کلیک کنید.