احمد محمداسماعیلی
از رویارویی با سرطان تا دلگرمی به فرزندان
کتایون امیر ابراهیمی جزو نسل دوم بازیگران سینمای ایران است که اوج دوران کاریش مصادف با شکلگیری موج نوی سینمای ایران در اواخر دهه چهل بود و همگان با دیدن فیلم «حسن کچل» و بازی یک بازیگر چشم سبز که چهره ای شبیه زنان اروپایی داشت از او تعریف کردند؛ چهره امیرابراهیمی بسیار مناسب نقش «چل گیس» داستان حسن کچل بود و همین کاراکتر بود که او را جاودانه ساخت.
امیرابراهیمی در کنار بزرگان آن روزگار چه در جلو و چه در پشت دوربین تجربهها اندوخت. ناصر ملک مطیعی، محمدعلی فردین، بهروز وثوقی، پرویز صیاد و داریوش مهرجویی از جمله همکاران امیرابراهیمی در آن دوران بودند.
امیرابراهیمی از اواخر دهه 50 به بعد کم کارتر شد و بیشتر نظاره گر هنرنمایی همکارانش بود تا اینکه بعد از نزدیک به دو دهه با سریال «بدون شرح» مهدی مظلومی بار دیگر به دنیای بازیگری بازگشت و در ادامه هم در سریال «کوچه اقاقیا» به کارگردانی رضا عطاران در نقش «گلنسا» دربرابر منوچهر نوذری ایفای نقش کرد.
از آن زمان تا به امروز امیرابراهیمی کم و بیش بازیگری را ادامه میدهد و البته حتی کوتاه ترین نقش ها را نیز به گونه ای خاطره ساز ایفا میکند.
«ورود آقایان ممنوع»، «ارتباط خانوادگی»، «تهران در جستجوی زیبایی»، «زیر هشت» و «بازنده» از جمله آثار کارنامه بازیگری امیرابراهیمی در سالهای اخیر هستند.
در یک عصر گرم با کتایون امیر ابراهیمی که به تازگی از سفر شمال کشور بازگشته بود در منزلش قرار گفتگو گذاشتیم و با دیدن آلبوم خانوادگیش و دیدن عکس منحصر به فرد صادق هدایت در کنار پدرش در یکی از تفرجگاههای غرب تهران در دهه بیست به آن دوران سفر کردیم.
او دو فرزند دختر دارد که یکی ساکن فرانسه و دیگری ساکن آمریکاست؛ همان طور که خودش هم در گفتگو با «دنیای زنان» میگوید هرچند رویارویی با بیماری مهلک سرطان باعث شده نتواند رنج سفر را به دوش بکشد و به دیدار فرزندان برود اما چنان پیوند عاطفی عمیقی با فرزندانش دارد که هر روز باید صدای آنها را بشنود.
آدم نترس و شجاعی به نظر میرسید.
دلیلی برای ترسیدن ندارم! ژن روسی در من از مادرم به ارث رسده است که باعث میشود هیچ وقت هیچ چیزی را جدی نگیرم و حتی موقعی که متوجه بیماریم شدم خیلی راحت با قضیه کنار آمدم.
مادرتان اهل چه شهری در روسیه بودند؟
مادرم قفقازی است.
آیا هنوز هم با فامیلتان در قفقاز در ارتباط هستید؟
نه، خانواده مادرم بعد از انقلاب بلشویکی همه شان به ایران مهاجرت کردند و دیگر در آنجا قوم و خویش نزدیکی نداریم.
در زندگی از بروز چه مسئله ای بیشتر نارحت میشوید؟
خبر نداشتن از دو دخترم ناراحتم میکند. عاشق دخترانم هستم و با وجود اینکه هر دویشان در خارج از کشور زندگی میکنند باید هر روزصدایشان را بشنوم تا آرامش پیدا کنم.
با توجه به علاقه شدیدی که به دخترانتان دارید به چه دلیل در کنارشان زندگی نمی کنید؟
یک سال و نیم پیش برای دیدن دخترم به پاریس رفتم ولی به واسطه ضعف بدنی ناشی از بیماری سرطانم بلافاصله بعد از پیاده شدن از هواپیما در بیمارستان بستری شدم و برای همین ترجیح میدهم در خانه ام پذیرای فرزندان باشم یا آن که تلفنی با آنها در تماس باشم.
میانه تان با مطالعه چطور است؟
عاشق مطالعه کتاب های جنایی از نویسندگانی مثل جورج فلمینگ هستم.
در کارنامه تان هم یکی دو فیلم پلیسی به چشم میخورد.
بله در فیلمی از ساموئل خاچکیان با عنوان «بوسه بر لب های خونین» بازی کردم که فیلم جنایی بود و البته ساموئل خاچکیان دستمردم را نداد!!!
آیا اعتراضی برای گرفتن پولتان انجام ندادید.
چرا اعتراض کردم اما مهدی میثاقیه گفت در شأن تونیست که بخواهی بابت این کار جار و جنجال به پا کنی .
دستمزدتان برای این فیلم چقدر بود؟
بیست هزار تومان بود و با آن میشد در آن زمان یک خانه شیک ویلایی بسیار بزرگ در شمال تهران خرید!
آیا باز هم پیش آمد که دستمردتان را ندهند؟
نه، دیگر چنین اتفاقی رخ نداد.
آیا در آن دوران هم مثل حالا بین تهیه کنندگان متداول بود که قسط آخر بازیگران را ندهند؟
پول برخی از بازیگران را میخوردند و نمی دانند. البته تعداد قلیلی تهیه کننده و کارگردان این کارها را انجام میدادند و در مجموع بسیاری هم سروقت تسویه میکردند.
کدام تهیه کننده به خوش حسابی معروف بود؟
مهدی میثاقیه خیلی خوش حساب بود و چکهایی که به عنوان دستمزد پرداخت میکرد حتی یک روز هم عقب نمی افتاد ولی مثلا حمید مجتهدی خوش حساب نبود و سر فیلم «بده در راه خدا» خیلی بدحسابی کرد.
بیشترین دستمزدی که در سینما گرفتید چقدر بود؟
بیست و پنج هزار تومان بیشترین دستمزدی بود که گرفتم. من در حدود شصت فیلم بازی کردم و در بسیاری از آنها هم نقشهای محوری داشتم ولی هیچ گاه به دنبال پول نبودم.
با کدام کارگردان راحت تر بودید؟
علی حاتمی کارگردان و انسان خوبی بود.
آیا آن طوری که در مطبوعات سینمایی درباره سطح کاری علی حاتمی نوشته شده است به عنوان همکار او را مولف دیدید؟
* تا آنجایی که میدانم و در «حسن کچل» تجربهاش کردهام تمام دیالوگها و شعرهای فیلم را خود علی حاتمی سروده بود.
یادم میآید سرصحنه میرفت و توی یک اتاق مینشست و مینوشت و ندیدم که در نگارش کسی به او کمک کند.
درباره حاتمی باید بگویم که از کار با من راضی بود؛ البته من نمیخواهم زیاد از خودم تعریف کنم و سعی کردم در تمامی کارهایم جوری ایفای نقش کنم که کارگردان راضی باشد.
شما پریسا بخت آور را به عنوان یک کارگردان قبول دارید؟ حتی ایشان هم فقط با یک سکانس، عیار کار مرا درک کرد.
از برخی از همکاران بختآور مثل یکی دو نفر از عوامل «من یک مستأجرم» شنیده ام برخی از صحنه های سریال های ایشان را همسرش اصغر فرهادی کارگردانی کرده است.
نه، این طوری نبود. زیاد به حرف های خاله زنکی برخی از عوامل گوش نکنید!!! البته موقع جمع بندی پایانی اصغر فرهادی سر صحنه میآمد ولی این طور نبود که اصغر فرهادی سر صحنه بیاید و به جای همسرش دکوپاژ دهد.
برگردیم سر بحث علی حاتمی...
علی حاتمی پسر خوبی بود و البته مثل همه آدمها نقاط ضعفی داشت؛ یکی از نقاط ضعف او همان بیماری اپیدمیک در بخشی از جامعه هنری است... یک نقطه مثبت او توجه به جزییات بود به خصوص در زمینه طراحی صحنه و لباس که از هیچ گاف مختصری هم نمی گذشت.
میانه همسرتان با بازیگری شما چطور بود. آیا مشکلی نداشت؟
نه، همسرم آدمی فرهنگی بود و یادم هست که در اغلب فیلم هایم سر صحنه میآمد. او تحصیلکرده سوییس بود و نوه معتمد الدوله و از بستگان ظلّ السلطان حاکم اصفهان که پسر ناصرالدین شاه قاجار بود محسوب میشد!
علی حاتمی یک فیلم تبلیغاتی درباره کارخانه نان ماشینی همسر من ساخته بود و علی عباسی تهیهکننده «حسن کچل» به من گفت علی حاتمی میخواهد فیلم موزیکالی بسازد آیا تو در این فیلم بازی میکنی و من هم قبول کردم.
به چه نحوی دوست دارید توسط کارگردانها هدایت شوید؟
من از کارگردان میخواهم توضیح صحنه و بازی که از من انتظار دارد را بیان کند تا من براساس درک خودم از نقش بازی میکنم.
آیا دیالوگها را سریع حفظ میکنید؟
بخشی از دیالوگهای نقشم را حفظ میکنم و مقداری را بر اساس استند باطم از نقش به آن اضافه میکنم.
سر صحنه «من یک مستأجرم» موقعی که پریسا بخت آور این شیوه کاری من را دید کمی نگران شد اما من گفتم اصلا نگران نباش و به من بگو چه چیزی میخواهی و من برایت بازی میکنم.
پریسا بختآور به شما چه جوابی داد؟
گفت بازی کن ببینیم چه کار میکنی و بعد از دیدن بازیم گفت همه چیز دست خودت و تا پایان فیلمبرداری این روش را ادامه دادم.
بنابراین کارگردان کار بلدی است؟
من خودم کاربلد هستم (با خنده). از کارگردانی که مدام بگوید فلان کار را بکن و این طوری بازی کن و یا نکن بدم میآید و قطعا با وی دچار چالش میشوم.
آیا تا به حال شده اختلاف سلیقه با کارگردانی باعث درگیری لفظی شود؟
من طوری بازی میکردم که همه مجاب میشدند به من اعتماد کنند.