گفتگو : زهرا عواطفی نژاد
تحریریه زندگی آنلاین : «نخستین بار که عشق به سراغم آمد ادعای مالکیت جهان را کردم و همه چیز و همه کس را متعلق به خود دانستم. امروز که تهی از خودخواهیها و تصاحبها، نگاهی عاشقانه به زندگی دارم، از هر چه هست تنها مالک تنهایی خویشم و فروتنانه غیاب حضورم را اعلام میکنم. این است نظام عشق؛ هیچ کس نبودن!». چه کسی است که این جملات را بخواند و نداند که از اوست، بس که خودش دلنشین به بازخوانی آن پرداخته و دست به دست در جهان مجازی ما میچرخد و به عشق آبرویی دیگر میبخشد.
عشقی که او از آن حرف میزند در همه چیز ساری و جاری است از رنگها و نورها و طالع سعد زیستن با همسرش را در بر گرفته تا خاک و نفت و آب این مرزوبوم از همه سترگتر و بهتآورتر، خدایی که با رنگهای خوش در همه تابلوهایش انگار لبخند میزند.
ایران درودی، بانوی نقاش 84 ساله ایرانی که برخی صاحبنظران، سبک او را حدفاصل میان سورئالیسم و سمبلیسم میدانند و عنصر زوال ناپذیر نور را در آثار او ستایش میکنند، چنان در ترسیم شکل دیگری از زندگی، نورها و رنگها را به بازی میگیرد که شیوه هنر ورزیدنش را «ایران درودیسم» نام نهادهاند و خودش را «بانوی نور و بلور و آینه» مفتخر است نامش «ایران» است و وصیت کرده است که روی سنگ قبرش فقط بنویسند «ایران!»، هنرمندی که «سالوادور دالی»، «آنتونیو رودریگز»، «آندره مالرو»، «فرانک الگار»، «ژان کوکتو» و احمد شاملوی خودمان او را ستودهاند اما خودش همواره و همچنان مسحور جهان اساطیری «ساندرو بوتیچلی» است و در جهان سیال و درخشنده او سیر میکند. این نقاش، کارگردان، نویسنده، منتقد هنری و استاد دانشگاه تاکنون دهها نمایشگاه انفرادی و بیش از ۲۵۰ نمایشگاه گروهی در کشورهای آمریکا، بلژیک، ایتالیا، فرانسه، سوئیس، ژاپن، مکزیک، کانادا، آلمان، استرالیا، موناکو، امارات متحده عربی و ایران برپا کرده است و تابلوی «جاودانه خلیجفارس» و «رگهای زمین، رگهای ما» در زمره کارهای درخشان اوست.
بیشتربخوانید:
مجیدی از درخشش خورشیدش میگوید
ایران درودی در کنار نقاشیهای خود ۸۰ فیلم مستند برای تلویزیون ملی سابق ایران ساخته است. او چندین کتاب مهم نیز منتشر کرده است که برخی حاوی آثار نوشتاری او و برخی دیگر در برگیرنده آثار نقاشیاش هستند. یکی از کتابهای او «در فاصله دو نقطه» نام دارد که در واقع اتو بیوگرافی اوست و به زبانی ساده اما خواندنی مخاطب را با خود میکشد تا جایی که این کتاب را به چاپ بیست و هفتم رسانده است.
آنچه در ادامه میخوانید حاصل گفتوگویی است که در این روزهای کرونا زده با ایران درودی انجام شده است. بانوی هنرمندی که در قرنطینه و محدودیت هم همچنان سرگرم آفرینش نور است.
«شما در سخنرانیها و نوشتههای خود همواره از سرنوشتی میگویید که برای خودش تلخیها داشته است.
به عنوان بانویی که نمونه و زبانزد اندیشهای پخته و الهامات مثبت هستید این بار کمی از آن تلخیها بگویید، تلخیهایی که ما در پس آن آفرینش نور میبینیم و آثار بدیع هنری.
تلخی و سختی جزئی از زندگی بوده و اجتنابناپذیر است. من زندگی را بسیار دوست میدارم و به هنگام نقاشی احساس خوشبختی و شگفتی میکنم.
به همین خاطر نقاشیهایم ترجمان تلخیهای زندگیام نیستند.
برای بانویی که به واسطه نقاشیهایش شهرت دارد، تجدید چاپ یک کتابش آن هم در سبک زندگینامه به چاپ بیست و هشتم، اتفاقی است که در حوزه نشر بهندرت شاهد آن هستیم. فکر میکنید عموم مردم در این کتاب چه چیزی را جستوجو میکنند و چه چیزی مییابند؟
نمیدانم مردم در این کتاب چه مییابند اما اعتقاد دارم باز هم بستگی به شخصیت و فرهنگ خوانندگان دارد، من زندگینامهام را نوشتم و از آنجا که نگاهم به زندگی مثبت است و آن را از موهبات الهی میدانم، خواستم زندگینامهام را صادقانه با هموطنان نسل جوانم در میان بگذارم، شاید راهنمایی برای آنها باشد، حال چقدر این کتاب تأثیرگذار بوده است را نمیتوانم ارزیابی کنم.
فقط میدانم کتاب «در فاصله دو نقطه».....! دارای نثر خوب فارسی و از طرفی بسیار تصویری است. این کتاب بهزودی بهصورت صوتی با صدای گرم و معجزهآسای پیام ده کردی، منتشر خواهد شد. متاسفانه کرونا باعث تأخیر خوانش کتاب شده است.
آیا کمال عشق در نظر شما یعنی هیچکس شدن و آیا این رنج و شکستهای عاشقانه را میتوان تلنگری برای سوق یافتن در این مسیر هیچکس شدن دانست؟
این موضوع بستگی به نوع نگاه انسان به عشق دارد. هیچ کس نبودن، یعنی رها شدن از خود و خودخواهیها و من منم ها و مرحله آغاز بلوغ فکری! مگر نه این است که مولانا به آن رسید؟
آیا شما نیز بین عشق حقیقی و مجازی تفاوت قایلید آنگونه که برخی اصرار میورزند اشعار حافظ را با رد کامل عشق زمینی به عشقی ماورایی نسبت دهند؟
من مفهوم پرسش شما را در واژه عشق مجازی یا عشق حقیقی درک نمیکنم. اما تعریف من از عشق، عشق جدا از خودخواهیها و چشمداشتهاست. در عشق واقعی، انسان عاشق از عشقش سرشار شده و از معشوق طلبکار عشق نیست. واژه عشق را که نمیتوان در یک مصاحبه تعریف کرد و تحویل داد، عشق موهبت الهی و درونی و جدا از هر نوع نمایش و تظاهر و ابراز است. عشق به انسانها، یعنی انسانها را دوست بداریم و از عیب و خطاهایشان چشمپوشی کنیم. انسان با حق انتخاب به دنیا آمده است و بر اساس همین انتخاب، زندگی هر یک از ما شکل میگیرد.
مروری بر آثار زنان هنرمندی مثل فریدا کالو نشان میدهد که زخمها و نداشتنها بزرگترین دستمایه هنری افرادی چون اوست. این سبک زندگی و این انتخاب بسیار فراتر و مرحلهای بسیار عالیتر از آن چیزی است که روانشناسی فردگرای امروز پیش روی ما میگذارد. مسیری که غایت آن از نظر من خلسهای عاری از درک مفهوم دردهای مشترک و آرامشی تصنعی است اصولاً با روانشناسی چقدر در آشتی هستید؟
معتقد هستم که زخمها ونداشتن ها میتواند گاهی دستمایه خلق هنر باشد اما نه اجبارأ. پیشتر از همه گفته باشم 50 سال پیش که در موزه هنرهای زیبای مکزیک نمایشگاه داشتم کسی اسم نقاشی به نام کالو را نشنیده بود. او از گروه نقاشانی است که دلالان هنر یک شبه راهی بازار فروش میکنند. مکزیک از قرنها پیش تاکنون، نقاشان بزرگی داشته و دارد. حتمأ خانم کالو گرچه معروف ولی از نقاشان بزرگ مکزیک نیست. ایکاش از تلخی و سرخوردگی اواخر عمر نقاشی چون رامبراند نام میبردید و این رسیدن به تعالی مطلق را در مورد رامبراند به کار میگرفتید. متاسفانه ما در دوره ارزشهای کاذب بسر میبریم. اما در مورد سوالتان در علاقه من به روانشناسی باید بگویم اینقدر با روانشناسی آشتی هستم که در خودم به آرامش مطلق رسیدهام و خیلی با خودم آشتی هستم بنابراین اصل و اصول روانشناسی را خیلی قبول دارم زیرا بدون آن به این آرامشی که امروزه دارم نمیرسیدم.
به مقوله هنر برای هنر بیشتر معتقد هستید یا هنر برای جامعه؟
من مسائل هنری را با مسائل اجتماعی تلفیق نمیکنم. از مقوله هنر هم برای شعار سیاسی یا اجتماعی اجتناب میکنم. دوره این نوع کارها خوشبختانه مدتهاست که تمام شده است. مهم خلاقیت است که نمیباید به هر دلیل و بهانهای محدود شود.
زیباترین تابلوی نقاشی که تماشا کردید؟
من شانس و افتخار این را داشتم که در موزه فلورانس کار نقاش ساندرو بوتیچلی را ببینم و برای من این اثر حس محض و نگاه انسان به زندگی و زیبایی و ارزشهاست. وقتی تابلو را دیدم بیاختیار زانو زدم و به حالت سجده درآمدم. تاکنون در طول عمرم نقاشیهای زیادی را در موزههای مختلف دیدهام اما کار بوتیچلی تأثیر بسیار متفاوتی روی من گذاشت. در این اثر بوتیچلی، همه چیز در حال حرکت است.
در طول تاریخ، معدود نقاشانی توانستهاند حرکت و بیوزنی را در نقاشی تصویر کنند و زیبایی را در حد کمال به تصویر کشند، چه میشد بار دیگر ولو شده فقط یکبار شانس دیدن این اثر را میداشتم؟
کدام نقاشی خودتان را بیش از بقیه دوست دارید؟
همه آنها را دوست دارم آنها بچههای من هستند بین بچههایم فرق نمیگذارم. چه بزرگ چه کوچک ولی فکر میکنم تابلوی «به زلالی یک عشق» که در ابعاد ۳ متر در ۲ متر است و مربوط به عروسی من با همسرم است و چند سال پیش آن را به موزه هنرهای معاصر تهران هدیه کردهام خیلی دوست دارم. این اثرم هماکنون در گنجینه موزه هنرهای معاصر ایران نگهداری میشود.
البته سال گذشته زیباسازی شهرداری «بنری «از این اثر در ابعاد عظیم را در نزدیکی خانهام به مدت پانزده روز نصب کرد. این تابلو رنگ آبی عجیبی دارد که متاسفانه در چاپ نمیتوان آن رنگ آبی راتکرار کرد.
زیباترین تابلوی نقاشی که تماشا کردید؟
من شانس و افتخار این را داشتم که در موزه فلورانس کار نقاش ساندرو بوتیچلی را ببینم و برای من این اثر حس محض و نگاه انسان به زندگی و زیبایی و ارزشهاست. وقتی تابلو را دیدم بیاختیار زانو زدم و به حالت سجده درآمدم. تاکنون در طول عمرم نقاشیهای زیادی را در موزههای مختلف دیدهام اما کار بوتیچلی تأثیر بسیار متفاوتی روی من گذاشت. در این اثر بوتیچلی، همه چیز در حال حرکت است.
در طول تاریخ، معدود نقاشانی توانستهاند حرکت و بیوزنی را در نقاشی تصویر کنند و زیبایی را در حد کمال به تصویر کشند، چه میشد بار دیگر ولو شده فقط یکبار شانس دیدن این اثر را میداشتم؟
کدام نقاشی خودتان را بیش از بقیه دوست دارید؟
همه آنها را دوست دارم آنها بچههای من هستند بین بچههایم فرق نمیگذارم.
چه بزرگ چه کوچک ولی فکر میکنم تابلوی «به زلالی یک عشق» که در ابعاد ۳ متر در ۲ متر است و مربوط به عروسی من با همسرم است و چند سال پیش آن را به موزه هنرهای معاصر تهران هدیه کردهام خیلی دوست دارم. این اثرم هماکنون در گنجینه موزه هنرهای معاصر ایران نگهداری میشود. البته سال گذشته زیباسازی شهرداری «بنری «از این اثر در ابعاد عظیم را در نزدیکی خانهام به مدت پانزده روز نصب کرد.
این تابلو رنگ آبی عجیبی دارد که متاسفانه در چاپ نمیتوان آن رنگ آبی را تکرار کرد.
از آنجایی که عنصر نور جز جدانشدنی از نقاشیهای شماست این امر نشات گرفته از کدام نگاه شما به زندگی است؟
حضور نور بیشتر از اینکه نشأت گرفته از نوع نگاهم باشد برخاسته از ایمانم به مفهوم مطلق نور است.
در مورد تابلوی جاودانه خلیج فارس میتوان گفت این اثر بیش از هر چیز بیانگر حس ایران دوستی شماست. شما در جایی گفتهاید که برای خلق این اثر تحت تأثیر یک شعر بودهاید کمی بیشتر در مورد این شعر صحبت کنید.
آری وطنم ایران! صاحب یگانه و مطلق جاودانه خلیج فارس ایران ماست. گر چه ایران صاحب سرمایه و عظمتهای زیادی است که من یکایکان ها را دوست دارم ولی جاودانه خلیج فارس نگهبان و نماد قدرت ایران ما بوده و جاودانه باقی خواهد ماند.
تابلوی دیگری دارید به عنوان «رگهای ما، رگهای زمین» و این شاهکار هرساله با روز ملی شدن صنعت نفت به نمایش گذاشته میشود، چه حسی نسبت به تابلویی دارید که هر سال انگار با این مناسبت تاریخی ایران زنده میشود؟
مفتخرم که خالق این تابلو، من هستم.
چه حسی شمارا وادار کرد که از زندگی در آنسوی ایران کنده شوید و به اینجا بیایید؟
پاسخ عشق به سرزمین و هویت ایرانیام.
اینکه چهرههای سرشناسی مانند سالوادور دالی و آندره مالرو آثارتان را ستایش میکردهاند، چه؟
از اینکه در قلب هموطنانم جایگاهی دارم برایم بالاترین ستایش است. در این نکته به خصوص است که حرفهام در درجه دوم اهمیت قرار میگیرد.
افکار و اندیشههای شما بیش از هر کس یادآور اشعار شاعر نازکاندیشی چون سپهری است نظر خودتان در این باره چیست؟
من معتقدم که هرکسی فقط شبیه خودش است، نقاشیهای من نه شبیه روحیه اشعار سپهری دوست بسیار ارجمندم است و نه شخص دیگری. من سپهری را به عنوان یکی از شاعران بزرگ عصر خودمان میدانم. شخصیت او به زلالی و معصومیت اشعار خودش بود. لطفاً به دنبال این نوع تشابهها نباشید. هرکسی به جز خودش شبیه شخص دیگری نیست. من خودم هستم و سهراب سپهری هم یک شاعر بزرگ که شبیه کس دیگری نیست مگر جز خودش. در طول ۸۴ سال عمر، مسلمأ شخصیتها و آثار هنرمندان و اندیشمندان زیادی بر من تأثیر گذاردهاند. تأثیر پذیرفتن یعنی ستایش و تحسین اندیشه یا اثری که مورد قبولمان است. من نقاشی به نام «بوتی چیلی» را بسیار دوست میدارم و ستایش میکنم. ایکاش میتوانستم از این همه عشق وستایش رد پایی از آثار او در آثار خودم میدیدم.
جایی میبینیم که شاعری مثل شاملو با آن نگرش انتقادی نیز مجذوب شخصیت شما میشود و حتی پای شما به شعر او نیز کشیده میشود چه اندازه با تلخیهایی که در شعر شاملو و فروغ لمس میشود مانوسید؟
اینقدر مانوسم و اینقدر اشعار شعرای معاصرم را دوست میدارم که بسیار در حیاتم با شعرای بزرگ ایران از نزدیک آشنا شده و مفتخرم که هم عصر این بزرگان شعروادب ایران بودهام.
با توجه به پژوهشی که در زمینه زن در ادبیات و هنر داشتهاید جایگاه زن امروز را در ادبیات و هنر چگونه ارزیابی میکنید؟
در زمینه ادبیات و شعر سطح، بالا و بسیار محکم است و بدون شک در ردیف بزرگترین نویسندههای معاصر، سیمین دانشور را با کتاب سوگ سیاوشان میبینیم این کتاب را بیشتر از هر کتابی چندین بار خوانده و دوست داشته و دارم و خواهم داشت. فروغ را بزرگترین شاعر معاصر میدانم. زنان نویسنده و شاعران معاصر ما چیزی کمتر از مردان ندارند، گاهی از آنها هم بالاترند. امیدوارم تعدادشان بیشتر و بیشتر شده و به جایگاه و مقام بالاتری برسند.
آیا محدودیتها و برخی نگاههای واپسگرایانه در کمرنگ شدن این نقش تأثیر نداشته است؟
به نظر من خیر. زیرا امروزه بزرگترین شاعر ایران در عصر حاضر فروغ است و بزرگترین نویسنده زن در عصر ما سیمین دانشور است، زنانه به مسئله نگاه نکنید، وقتی ما از زن به عنوان زن خلاق صحبت میکنیم باید نگاهمان از نظر حقوقی نسبت به زن را از خود دور کنیم. من هیچ فرقی بین شاعری مثل فروغ و احمد شاملو نمیبینم. فروغ با شعرش که میگوید: نمیخواهم سیر بمانم میخواهم به بصیرت سیری برسم، کجای مفهوم این شعر ناب فروغ را میتوان کمارزشتر از اشعار مردان شاعر دانست؟ آنهایی که ارزشها را میشناسند و با خود صادق هستند چه زن و چه مرد میدانند که اصلاً اینگونه مقایسه، نادرست و بیربط است. ما همه انسانها، زن و مرد مکمل یکدیگر هستیم.
اگر پای عشق در میان باشد عشقی چون شمس و مولانا را میستایید یا یوسف و زلیخا را؟
بدون برو برگرد شمس و مولانا را، من مولانا را باور دارم وگرنه بدون این باور و اعتقاد به آرامش و آشتی بودن با خودم نمیرسیدم.
به همسرتان و نقش او در زندگیتان بسیار کم اشاره شده کمی در مورد ایشان بگویید آیا حضور او آن عشقی را به شما ارزانی کرد که چنین در مسیر رشد و تعالی قرار بگیرید؟
کتاب «در فاصله دو نقطه...! «را در ستایش از همسرم که انسان فوقالعادهای بود نوشتهام. کدام همسری را میشناسید که در مورد ازدواجش بنویسد «بخت خوب و طالع سعد مرا، ملائک در عرش نوشته بودند»،. من با پشتیبانی او بود که به بلوغ فکری رسیدم. او یکی از هموطنان خوبم بود که برای زن حقی برابر با مرد قائل بود. او انسان آزادهای بود و شخصیت استثنایی داشت. او مفهوم احترام را که تعبیر دیگر عشق است به من آموخت.
اگر خدا را بخواهید توصیف کنید او را چگونه ترسیم میکنید؟
سؤال بسیار مهمی است، خالق این جهان هستی با کهکشانها، و سیارههایش، خداوند است، خداوندی که خالق مجموعه این جهان هستی است، یکتا و بالاترین قدرت هستی ست. بارها گفته و تکرار میکنم که بزرگترین آرزویم در زندگی این است که خداوند ایمان مرا به خودش بیشتر کند. همین مورچهای که خالقش خداوند است برای من همانند کوه دماوند حکمت خلاقیتش عظیم است!
جهان پس از مرگ را چه؟
همانطور که در کتابهای مذهبی دنیا نوشته شده به بقای روح اعتقاد داشته و حتی آن را تجربه کردهام.
و در پایان؟
در پایان باید اعتراف کنم دو چیز را هیچکس در هیچ مقام و قدرتی نمیتواند از من بگیرد. یکی هویت ایرانی بودنم را و دیگری حرفه نقاشیام را.