به قلم : تینا جلالی
تحریریه زندگی آنلاین : تقریباً اکثر شهروندان تهرانی در رفتوآمدهای روزانه خود در سطح شهر با نمونههای فراوانی از کودکان کار و درخواستهای روزافزونشان مواجه میشوند که یا پاسخشان نگاه قهرآمیز است یا نهایتاً خرده خریدی است تا زودتر از کنارشان رد شوند. طفل معصومهای کمسن وسالی که از سر جبر روزگار و همینطور فقر و نداری از صبح تا شب بیرون خانه در معرض انواع سوءاستفادهها و تعرضها قرار میگیرند تا بتوانند برای خانواده کسب درآمد کنند. حال آنکه اگر هر کدام آنها در شرایط معمولی (نه بیشتر) زندگی میکردند بعید نبود نبوغشان کشف نشود و تبدیل به پدیدهای در عرصههای مختلف نشوند. نکتهای که در فیلم «خورشید» واپسین ساخته مجید مجیدی به وضوح نشان داده شده، کودکان کاری که برای اولین بار مقابل لنز دوربین نقش خودشان (فراز و نشیبهای زندگی این بچهها) را بازی میکنند و آنچنان هنرمندانه در فیلم ظاهر میشوند که از جشنواره ونیز ایتالیا نوید بازیگری نوظهور (جایزه «مارچلو ماسترویانی» برای روحالله زمانی) در ایران به مخاطبان داده میشود.
اگرچه نظر منتقدان درباره فیلم خورشید متفاوت است، بعضی این فیلم را بازگشت شکوهمندانه مجیدی به فیلمهای گذشته او میدانند ولی تعدادی هم خورشید را در کارنامه کارگردانش اثری متوسط ارزیابی میکنند اما آنچه واضح و مبرهن است اینکه مجیدی در آخرین فیلم خود ثابت کرد مهارتی مثال زدنی در بازی گرفتن از نا بازیگران دارد و بسیار آگاهانه و درعینحال صادقانه روحیات، احوال و دنیای کودکان و نوجوانان را میشناسد.
با این کارگردان در خصوص چگونگی ساخت فیلم «خورشید» و انتخاب این سوژه به گفتوگو نشستیم و درباره علاقهاش به موضوعات اجتماعی با طرح مسائل کودکان و نوجوانان صحبت کردیم.
*اگر موافق باشید بحث را از سابقه طولانی شما در ساخت فیلمهایی با طرح موضوعات و مضامین اجتماعی آغاز کنیم که روایت این داستانها عمدتاً بر دوش کودکان و نوجوانان است که ادامه آن را در فیلم «خورشید» میبینیم، شما با تمرکز بر دنیای کودکان و نوجوانان به زوایای تاریک و پنهان زندگی طیف متفاوتی از بچههای کشور پرداختید چرا همواره دغدغه و مساله کودکان و نوجوانان را دارید؟
بله. از همان فیلمهای اولم یعنی «بدوک»، «پدر»، «بچههای آسمان» و «رنگ خدا» و «آواز گنجشکها» حتی «بید مجنون» (در شکل دیگری) و «خورشید»، داستانهایم با محوریت کودکان و با طرح موضوعات و مضامین اجتماعی راویت میشود و فیلمهایم از آسیبپذیری این قشر جامعه صحبت میکند که من اسمش را قشر خاموش یا قشر صدای خاموش گذاشتم؛ برای اینکه اساساً بچهها در هر شکلی و متعلق به هر جامعهای آسیبپذیر هستند خصوصاً در طبقه پایینتر این آسیبپذیری بیشتر و بیشتر هم میشود.
اول اینکه بچهها نسلهای آینده کشورمان هستند و آینده هر ملتی را میسازند یعنی اگر بچهها و نسل خودمان را خوب پرورش بدهیم قطعاً بهره را کشور و ملت میبیند و این امر کاملاً طبیعی است و شکی در آن نیست، از طرف دیگر چون دوران کاریام از نوجوانی آغاز میشود همیشه از زیست دوران کودکی نقش برجستهای در ذهن من شکل گرفته است.
از سیزدهسالگی علاقهمند به کارهای نمایشی شدم، از همان موقع نگاه ویژهتری به محیطم و اطرافم داشتم. شاید میتوانم بگویم توجه به کودکان و نوجوانان در فیلمهایم یکجور ادای دینی به دوران گذشته و کودکی و نوجوانیام است که برای همه ما در زندگی نقطه عطفی به شمار میرود.
وقتی به گذشته رجوع میکنیم آن دوران برای همه ما پرفراز و نشیب است و شخصیت و کار ما در ارتباط با آن دوران شکل میگیرد در نتیجه همه این مسائل باعث شده نگاه ویژهتری نسبت به کودکان و نوجوانان داشته باشم. ضمن اینکه خودم هم از همین طبقه صدای خاموش جامعه بودم که از امکانات و موقعیت کمتری نسبت به بقیه برخوردار هستند مجموعه همه این عوامل باعث شد که این دغدغه برای من از اولین فیلم وجود داشته و شکر خدا تا الان ادامه داشته و اصلاً نگاه کردن به مسائل و مشکلات نوجوانان با من عجین شده است.
صحبتی که در فیلم «خورشید» مطرح میشود از جهاتی بسیار تکاندهنده و بسیار مهم به نظر میرسد، بحث کودکان کار که بخشی از پوسته جامعه را تشکیل میدهند، یا به آنها توجه نمیشود یا همان اندک نگاه در جهت حذف آنها از اجتماع و پاک کردن صورت مساله است، حال آنکه هیچوقت به آخر و عاقبت این بچهها فکری نمیشود. به این معنی که اگر کودک کاری سر چهارراه فرضاً دسته گلی میفروشد این موضوع برآمده از نیاز اوست نه از سر تفریح و دلخوشی. وقتی تلاشها در جهت جمعآوری آنهاست و نه حل مشکلات آنها، نه تنها این مشکل در کشور حل نمیشود که مسیرهای دیگری برای آن باز میشود.
متاسفانه باید اذعان داشت نگاه مسئولان و دولتمردان ما نسبت به همه پدیدهها خصوصاً اجتماعی درازمدت نیست و بیشتر مقطعی با این موضوع برخورد میکنند. به قول شما صورت مساله را میخواهند پاک کنند. همه میدانیم بحث کودکان کار مقولهای ریشهای و جامع است که نه تنها مختص ایران نیست که جهانی است و امروز کل دنیا با این معضل درگیر هستند. طبق آمار جهانی ۱۵۰ میلیون کودک کار در دنیا مشغول فعالیت هستند که به نظر من تعدادشان خیلی بیشتر از این حرفهاست، برای اینکه فقط در هند ۱۰۰ میلیون کودک کار داریم.
معتقدم در کشور ما با یک نگاه کارشناسی درست زیربنایی به این قضیه نگاه نشده است. چه بخواهیم چه نخواهیم پدیده کودک کار یک موضوع کاملاً اجتنابناپذیری است البته ایدهآل ما و هر جامعه و هر انسانی این است که کودک کاری وجود نداشته باشد ولی بدانیم که این یک آرزوست یعنی جامعه باید به یک نقطه تثبیتشده اقتصادی در همه زمینهها و همه قشرهها برسد تا به این ایدهآل خود برسیم. اما دستنیافتنی است اینکه بگوییم همه این کودکان شرایط اقتصادی خوبی داشته باشند فعلاً مقدور نیست.
متاسفانه به شکل فراوان و دردناکی از این بچهها سوءاستفاده میشود از فروش مواد مخدر بگیر تا سرقت و سوءاستفادههای فراوان جنسی و انواع اقسام آسیبهای دیگر. زمینه زندگی آنها طوری است که به سرعت در معرض تهدیدهای وحشتناک قرار میگیرند (جدای از مشکلاتی که برای کار کردن دارند) باید برای این ایده یک تشکیلاتی به وجود بیاید به عنوان مثال بهزیستی یا سازمانهای دیگر باید برای این بچهها کاری کنند، همین وزارت کشور برای بحث آسیبهای اجتماعی در سال میلیاردها بودجه میگیرد یا خیلی از سازمانهای دیگر از این بودجهها دارند اما چرا نباید این بودجهها روی مراقبت از بچههای کار متمرکز شود؟ واقعاً میگویم بخشی از این بودجهها هرز میرود و همینطور الکی صرف میشود. خیرات میکنند من نمیخواهم فعالیت خیریهها را زیر سؤال ببرم، اما میخواهم بگویم به جای ماهی دادن ماهیگیری یاد بدهیم که خیلی بهتر است.
همه نهادها و سازمانها میخواهند به مردم کمک کنند آخر اینکه نشد این کمک تا جایی جواب میدهد بعد دیگر به آن کمک عادت میکنند باید به کودکان کار و افراد نیازمند راه نشان دهیم و مسیر را برای آنها هموار کنیم تا در ادامه مسیر درست قرار بگیرند.
متاسفانه من مشکل را از جایی میدانم که با توجه به بودجهای که وجود دارد برنامهای برای این بچهها وجود ندارد باید سازمان و تشکیلاتی مسئولیت را به عهده بگیرد و بگوید ما برنامه بیست ساله میگذاریم تا کودکان خیابانی را جمعآوری کنیم در پوشش آموزشی حمایتی تا پایان دیپلم یا دانشگاه قرار بگیرند. جهت اطلاع شما بگویم کمک هزینه تحصیلاتی چهار نوجوان فیلم «خورشید» را با کمک بعضی تشکیلات سینمایی نظیر فیلیمو متقبل شدیم یعنی هزینه تحصیلات آنها را تا پایان دیپلم یا دانشگاه به عهده گرفتیم و معتقدم این حداقل کاری است در راستای مسئولیت اجتماعی برای این بچهها میتوانیم انجام دهیم تا دیگر کار نکنند و با خیال راحت درس خود را بخوانند. شما فکر کنید اگر NGOها و تشکیلات بزرگی پای کار بیایند چه خروجی و چه ظرفیت بزرگی ظرف ۱۰ سال آینده به وجود میآید و چه پسانداز خوبی برای کشور میشود.
بحثی هم که این وسط به وجود میآید، نقش مردم جامعه در قبال این بچههاست؛ اینکه مردم با نگاه دلسوزانهتری به این کودکان توجه کنند ولی از طرفی آنقدر تعداد این کودکان زیاد است که این امر خودش بازدارنده میشود.
به نکته مهمی اشاره کردید. من معتقدم خیلی از مسائل فراتر از دولتهاست اتفاقاً من فیلم را بر مبنای مسئولیت اجتماعی ساختم اینکه مردم نسبت به این مسائل توجه بیشتری داشته باشند. یکسری از مسائل در کشور است که مردم باید در آن مشارکت داشته باشند و نسبت به این بچهها احساس مسئولیت کنند نباید فقط مسئولیت به دولتها واگذار شود.
بعضی وقتها خودمان با بچهای که سر چهارراه میایستد با یک نگاه قهرآمیز با آنها برخورد میکنیم (همانطور که اشاره کردید چارهای هم نیست چون تعدادشان آنقدر زیاد است) یا از کنارش رد میشویم و خیلی هم که ناراحت شویم پولی به آنها میدهیم تا از شر آنها خلاص شویم. من میخواهم بگویم با نگاه مسئولانهتر اجتماعی با این مقوله برخورد کنیم.
*چگونه و از چه راهی؟
البته که باید مراکزی وجود داشته باشد تا مردم بتوانند به این مراکز کمک کنند مثل مدرسه صبح رویش که با کمکهای مردمی اداره میشود.
هدف من از ساخت این فیلم این بود که مشارکت اجتماعی را بالا ببریم و پویشهایی راه بیندازیم تا مدرسه ساخته شود نه فقط اسکلت مدرسه بلکه با این نگاه که مردم و انجمنهای مردمی در این مورد بهخصوص مشارکت کنند تا در کل کشور حداقل صد مدرسه ساخته شود تا بچهها زیر پوشش این مدارس قرار بگیرند با شیوه تدریس و آموزش و پرورشی که این مدارس ارائه میدهند.
وقتی خود مردم به این مدارس کمک کنند انشاءالله ظرف ده سال آینده این بچهها به آدمهای موفق، تحصیلکرده و حداقل کارآفرین تبدیل میشوند و از شر خیابان و کارهای خلاف نجات پیدا میکنند، چون به سرعت و به چشم زدنی بزرگ میشوند و اگر دقت نداشته باشیم هر کدام آنها قابلیت تبدیل شدن به بمب متحرک و جانی شدن را دارند.
از قاچاقچی گرفته تا گروههای نوظهور داعش از همین آدمهای سرخورده و افرادی که شیوههای درستی از زندگی ندارند، انتخاب میشوند. سرمایه به این بزرگی را چرا از دست بدهیم؟ من معتقدم میشود کارهای بزرگی کرد سخت هم نیست همتی میخواهد مردم ما هم که همیشه ثابت کردند پای کار هستند منتهای مراتب باید راه وجود داشته باشد تا مردم مشارکت کنند. میخواهم بگویم برای فیلم «خورشید» آرزوهای بزرگی داشتیم که متاسفانه اکران آن با کرونا همزمان شد. پویشهایی میخواستیم راهاندازی کنیم که همچنان به دنبال آن هستیم و امید داریم مثمر ثمر باشند.
*برگردیم به موضوع فیلم، تاکید بر توانمندیهای شگفتانگیز کودکان کار و تزریق روحیه خودباوری به آنها یکی از ویژگیهای فیلم «خورشید» است که البته این خصیصه در «بچههای آسمان» و «آواز گنجشکها» هم درخشان بود و بار دیگر در «خورشید» جلوه کرد. شما از کودکان کار قهرمانهای کوچکی ساختید و در آثارتان هیچوقت این طبقه را توسریخور و تسلیم شده و بیهویت نشان ندادهاید. چرا؟
اساساً هیچوقت به خودم این اجازه را نمیدهم که چنین نگاهی به انسان داشته باشم. معتقدم شأن و منزلت انسان بسیار فراتر و بالاتر از این بحثها و حرفهاست. اما در این فیلم این ایده اصلی فیلم بود که بچههای داستان ما گنج هستند، چراکه این گنج را به شکل شهودی کشف کردیم روحالله زمانی خودش میگوید که تا دیروز قلیان میکشیدم اما امروز کتاب میخوانم، این نگاه پیام فیلم است. خودش به من گفت: «آقای مجیدی اگر این فیلم نبود من اعتیاد پیدا کرده بودم» و از این فراتر؛ مدیر مدرسه او (روحالله کودک کار بود اما در مدرسه درس میخواند) به من گفت که از دست او عاصی بودیم برای اینکه کودک ناهنجاری در مدرسه بود و او را دو، سه بار از مدرسه بیرون کرده بودند. مدیر مدرسه میگفت اگر او روزی از مدرسه برود شیرینی بین بچهها پخش میکند. وقتی درباره بازی او شنید باورش نمیشد و نمیدانستند که او چه نبوغی دارد. وقتی میگویند او ناهنجار است، چرا ناهنجار است.
یکی از ضعفهای نظام آموزشی کشور ما این است وقتی کودکی بیش از حد فعالیت دارد به او میگویند بیشفعال است، ولی نمیدانند چرا بیشفعال است و نمیخواهند بفهمند که شاید این بیشفعالی او برای این است که او نبوغ و استعداد بینظیری دارد که نمیتوانید پیدا کنید و کشف نمیشود و فقط استعداد او را سرکوب میکنید و مدام میگویید جدول ضرب حل کند. نبوغ او آنقدر زیاد است که فرصت ظهور ندارد در شکل دیگری شکل ناهنجار به خود میگیرد.
این بچهها به واسطه سختی که متحمل میشوند قدر عافیت را هم خوب میدانند.
دقیقاً، چون سختی کشیدند قدر راحتی را میدانند. آنها خیلی جلوتر از سن خود میفهمند و ازآنجاییکه طعم سختی و محرومیتها را چشیدند وقتی نعمتی به آنها رجوع کند قدرش را بینهایت میدانند. یک خودکار یا مداد به آنها بدهید، میدانند چگونه از آن مراقبت کنند و قدرش را میدانند ولی همین خودکار را به بچه معمولی بدهید حتی از آن استفاده هم نمیکند. این بچهها یاد گرفتند حق خود را بگیرند و برای آن راه مبارزه کنند.
*شما سالهای دور برای ورود فیلمهای سطحی هشدار داده بودید با این عنوان که «صدای پای ابتذال میآید»، خیلیها زنگ پایان فیلم «خورشید» را و اینکه صاحب مدرسه حکم به تخلیه آن را صادر میکند یک نوع هشدار بر عدم حمایت از این کودکان تلقی کردند، موافقید؟
هم اخطار هم امید. وقتی علی زنگ میزند این یعنی برگردید و به حضور در مدرسه امیدوار باشید ولی جنبه هشدار آن خیلی قویتر است اینکه اگر به این کودکان توجه نکنیم تبدیل به ناهنجارهایی میشوند که بسیار خطرناک هستند. در آینده کشور چه خسارتهایی باید بابت آنها بدهد و چه آسیبهایی به آدمهای مختلف میزند. زنجیره تخلفاتی که توسط این افراد در بزرگسالی درست میشود بسیاری از جرائم کشور (فارغ از مسائل اقتصادی) را به وجود میآورند در حال حاضر هم که شرایط اقتصادی ملتهب است و سفره مردم هر روز کوچک و کوچکتر میشود و این افراد به سطح شهر میآیند و کارهای سیاه و خلاف میکنند ما البته در کوچه و خیابان ظاهر آنها را میبینیم بلاهایی که در کارگاههای زیرزمینی بر سر این بچهها میآید و چه اتفاقات ناگواری که بر آنها روی میدهد ما از آن خبر نداریم. مجموعه این عوامل شخصیت و روح و روان بچهها را میشکند و آنها به سرطان روحی در جامعه تبدیل میشوند و تهدیدی برای کشور هستند. برای فیلم خورشید دو ماه در کلانتری منطقه فلاح تحقیق میکردم متوجه شدم در این منطقه ریشه تمام مشکلات زن و شوهرها و اختلافات خانوادهها، قتلهای نوامیس، دعواها مربوط به بچههای کار و درست تربیت نشدن آنهاست. چه سرمایههای گرانقدری که به هرز رفتند و چه آسیبهایی که به کشور وارد میشود. درحالیکه پیشگیری از این اتفاقات به مراتب هزینه کمتری برای کشور دارد. متاسفانه همانطور که در ابتدای صحبتم گفتم افق روشن و درازمدتی برای برنامهریزی فرهنگی در کشور وجود ندارد.
چون اساساً به اذعان بسیاری از هنرمندان و سینماگران، فرهنگ دغدغه مسئولان نیست و از این موضوع بسیار نالان هستند.
اساساً فرهنگ عنصر دست چندم برای مسئولان به حساب میآید، از آنجایی که همه مسائل ما آغشته به سیاست است معتقدم مسئولان هیچوقت به کشور و مردم فکر نکردند و نگاه ملی هیچوقت در کشور وجود نداشته. به نظر من فارغ از گروه و جناح و دسته و چپ و راست؛ مهم این است که کشور ساخته شود. همه ما، متعلق به این جامعه هستیم باید کمک کنیم جامعه ساخته شود متاسفانه باید اذعان داشت که نگاه در همه جریانهای کشور اینگونه است که اگر قرار است من نباشم پس به جهنم، هر اتفاقی که میخواهد بیفتد، شما نگاه کنید تخریبی که در مناظرهها صورت گرفت شگفتانگیز بود.
بهرغم اینکه از حضور جوانان در فیلمتان بهره بردید اما وقتی با کیوان مقدم صحبت میکردم معتقد بود حضور شما در کنارشان غنیمت بود.
این را بگویم که من بنا ندارم هیچوقت پیر شوم (میخندد) در کار منظورم است. ساعت ۶ صبح سر صحنه هستم. هر فیلمی که میسازم فکر میکنم اولین و آخرین فیلم است، مدام میترسم و نگرانم واقعاً انگار فیلم اولم را میسازم. انگار «بدوک» را میسازم. این نکات را میگویم فکر نکنید تواضع است خیر واقعاً میگویم چون معتقدم هنر قله و پایانی ندارد. باید مدام یاد بگیریم و این یاد گرفتن است که خلاقیت شما را رو میکند. از حضور یکسری از بچهها الهام میگیرم و هیچ ابایی ندارم این را بگویم، این را یک بده بستان میدانم. وقتی با بزرگانی مثل استرارو کار میکنم این را بیشتر میفهمم. استرارو ۷۳ سال سن دارد، اما انگار در طول فیلمبرداری ۳۰ ساله است و همینجور مدام کار میکرد، اصلاً لحظهای نمینشست. زمانی مینشست که پلان را بگیریم. وقتی به آقای استرارو در مواردی پیشنهاد میدادم آقای استرارو از من تشکر میکرد که مرسی این را به من گفتی، درحالیکه من به او میگفتم من دارم از تو یاد میگیرم. ما همیشه در حال یاد گرفتنیم. وقتی نظر جدیدی میدهند چرا استفاده نکنم، چرا نگویم؟
متاسفانه خیلی از جوانان اینگونه نیستند و نوع نگاه شما را ندارند.
خودشان ضرر میکنند. وقتی انتهای فیلم مینویسند (فیلمی از …) غوره نشده میخواهند مویز شوند. قاعده بازی ادب داشتن است. به نظر من نگاه در کار هنری و ساحت آن، آدابی دارد که باید رعایت شود. همانطور که عبادت آدابی دارد. حضور قلب خیلی در کار مهم است. باید در کار هنری پاکیزه باشید خلق اثر هنری همین است. منم اول از همه پدر خودت را در میآورد باید شاگردی کنی تا بتوانی یاد بگیری.
از بازیگران فیلم هم صحبت کنیم، در کنار علی نصیریان، جواد عزتی نقش را متفاوت و باورپذیر بازی کرد.
ما از قبل خیلی به بازیگران فیلم فکر کرده بودیم. جواد عزتی خیلی توانمند است. جزو معدود بازیگران سینمای ایران است که توانمندی زیادی دارد. معتقدم هنوز ظرفیت جواد عزتی در سینمای ایران کشف نشده. جواد عزتی طوری در این فیلم بازی میکرد که انگار نابازیگر است.
*یکی از نکاتی که درباره فیلم «خورشید» مطرح است اینکه نتوانست به بخش نهایی جایزه اسکار راه پیدا کند، تحلیل شما در این باره چیست؟
البته امسال انتقادات زیادی به عملکرد اسکار وارد بود. بخشی به قسمت مربوط میشود، بخشی به سیاست وابسته است، بخشی هم شانس را دخیل میدانم. به هر جهت «خورشید» جزو ۱۵ فیلم پذیرفته شده بالا رفت. امید زیاد بود که جزو ۵ فیلم کاندیدا باشد ولی درنهایت نشد. مناسبات زیادی آن وسط وجود دارد که فیلم پذیرفته نشد. اگر در اسکار انتخاب میشد هم برای خودم و هم سینمای ایران اتفاق خوبی بود. ولی تا اینجایی که کرونا زندگی و کار را فلج کرده، فیلم به تنهایی خودش توفیقات زیادی کسب کرده اگر کرونا نبود برنامههای زیادی داشتیم. خیلیها فروش ۳۰ میلیارد تومانی را برای آن پیشبینی کرده بودند. الان بعد از حدود ۶ هفته اکران در وضعیت کم رونق سینما بالای یک میلیارد فروش داشته و این نشان میدهد که این فیلم در وضعیت عادی ظرفیت بسیار بالایی داشته و میتوانست فروش قابلتوجهی داشته باشد.
*فیلم بعدی را در ایران چه زمانی میسازید؟
باید پر شوم تا فیلم بعدی را بسازم. وقتی یک فیلم میسازم تخلیه میشوم، احتیاج به بازنگری و تماشای جدید دارم و اینکه موضوع و سوژهای که با آن ارتباط برقرار کنم. امیدوارم تا میتوانم فیلم بسازم. در پایان میخواهم از این فرصت استفاده کنم که از همه عزیزانی که در ساخت این فیلم ما را یاری رساندند تشکر کنم. حضور امیر بنان در این فیلم خیلی قابل توجه بود، چراکه استعداد خوبی دارد. در حوزه تهیهکنندگی بچههایی که دغدغهمند هستند و گیشه تنها مساله اصلی آنها نیست تأثیر خیلی خوبی در سینما دارند. این را بگویم به قول استرارو ما در یک فیلم گروه ارکستر هستیم اگر کسی فالش بزند همهچیز خراب میشود. فیلم «خورشید» گروه خوبی بودند که هر کدام بخشی از کار را گرفتند به خصوص بهمنش پدیدهای است. منتظر آقای بهمنش در سینمای ایران باشید تا سورپرایز شوید. همچنین از اعضای گروه ازجمله محمد عسگری عزیز، مهدی بدرلو که یکی از بهترینهای تولید در سینمای ایران است، از علی سبزواری دوست قدیمی که سرپرستی گروه را بر عهده داشت و حسن حسندوست تدوینگر و محمدرضا دلپاک صداگذار یاران همیشگیام و رامین کوشا که یکی از پدیدههای جدید موسیقی فیلم است تشکر ویژه میکنم.