گفتوگو: ملیکا مومنیراد
سینما بازتاب مسائل و عرفهای اجتماعی است و نمیتواند خارج از این هم باشد. به نظرم هنر نیز از همین حیث جسورانه است که وارد چهارچوبهای ذهنی عام میشود
در دو سه ماه اخیر، دو فیلم اجتماعی روی پرده سینما داشت و این روزها حسابی مشغول تمرینات نمایشی است که میخواهد روی صحنه ببرد.
فارغ از مصاحبه وقتی باهم صحبت میکردیم آرزو داشت شرایط آنقدر خوب شود که مردم دغدغه و نگرانی نداشته باشند و فیلمهایی ساخته شود که مخاطب را به فکر وا بدارد اما خودش خوب از حرف دل مردم خبر داشت و سینمای کمدی را نیاز امروز آنها میدانست.
با ژاله صامتی که در سینمای کمدی و همین طور اجتماعی دستی بر آتش دارد به بهانه فعالیتهای اخیرش و شرایط سینما به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید.
کارنامه کاری شما را که نگاه میکنیم کلاژ جالبی از آثار کمدی و درامهای اجتماعی است و همواره در این سالها هر دو مسیر را به تناوب و یکی پس از دیگری جلو بردید، ظاهراً دغدغه هنرنمایی در هر دو را دارید و برخلاف خیلی از بازیگران که فقط در یک گروه هستند اما شما خیلی خودتان را محدود به یک ژانر نمیکنید!
چنین اتفاقی برای من که عاشقانه بازیگری را دوست دارم بسیار مهم است. کاملاً تعمدی در هر دو فضا بازی میکنم اما هیچ وقت بهشکلی نبوده که شطرنجی آن را جلو ببرم و بگویم حالا یک کمدی بازی کردم بروم یک فیلمنامه درام را قبول کنم، ممکن بود دو کار اجتماعی بازی میکردم و بعد یک فیلم کمدی میپذیرفتم.
این اتفاق هم به این دلیل است که نمیخواهم مدام در یک روند و فضا دیده شوم مثل خیلی از دوستانی که توانایی و پتانسیل خوبی دارند اما به نظرم جرات ورود به فضاهای دیگر را ندارند.
از سوی دیگر با احترام به آن دسته از هنرمندانی که در حوزه کمدی تلاش خود را میکنند اما ما اساساً کمدین زن جذاب نداریم و تعداد آنها کمتر از انگشتهای یک دست است.
من آدم طنازی هستم و بنا به کاراکتر خودم از هر چیز یک فانتزی بیرون میکشم به همین سبب کمدی برای من بسیار جذاب است و فکر میکنم اگر این ویژگی در وجود من نوعی است و توانایی آن را دارم تا کسی را بخندانم پس این رسالت به عهده من است تا از آن استفاده کنم.
فارغ از اینکه یک بازیگر نباید به ورطه تکرار بیفتد و لازم است توانایی خود را در ایفای نقش در ژانرهای مختلف به نمایش بگذارد اما خودتان باتوجه به خصایصی که دارید و در سؤال قبل به آن اشاره کردید بازی در کدام فضا را بیشتر دوست دارید؟ اولویت برای شما با کمدی است یا سینمای اجتماعی؟
من نمیتوانم این دو را از یکدیگر جدا بدانم چراکه در خیلی از موارد دغدغههای اجتماعی در قالب کمدی مطرح میشود. کمدی به بخش طنزآلود مسائل و دغدغههای اجتماعی توجه میکند و سینمای اجتماعی به همان دغدغهها از منظر جدیتری نگاه میکند به همین سبب نمیتوانم آنها را از یکدیگر جدا بدانم، حداقل کمدیهایی که من در آن بازی کردم به مسائل اجتماعی و مطرح کردن آنها توجه ویژه داشته و دلیل ساخت آن صرفاً برای یک ساعت خنداندن مردم نبوده است.
به نکته خوبی اشاره کردید، کمدین زن در سینمای ایران به معنای واقعی وجود ندارد، درست است که چندین بازیگر زن مشخصاً در این حیطه فعالیت میکنند اما بازهم بنا به شرایط نمیتوان خیلی بهعنوان کمدین زن روی آنها مانور داد!
این مسئله ربطی به سینما ندارد، سینما بازتاب مسائل و عرفهای اجتماعی است و نمیتواند خارج از این هم باشد.
به نظرم هنر نیز از همین حیث جسورانه است که وارد چهارچوبهای ذهنی عام میشود. این بحث خیلی ریشهای است و برمیگردد به فرهنگ ما و به نظرم یکی از معضلات بزرگ فرهنگی و رفتاری ما بهحساب میآید.
امروزه روز است که دختران ما اجازه صحبت و شوخی کردن در جمع رادارند، ما میتوانیم به شکل جدیتری روی صحنه طنازی کنیم و تو ذوق تماشاگر نخورد، فیلم کمدی بازی کنیم و مخاطب پذیرای ما باشد اما بازهم این معضل فرهنگی وجود دارد و برمیگردد به همان زمانی که میگفتند دختر نباید مدرسه برود، دختر نباید بخندد و... میگفتند شوهر کن و بعد هر کاری دوست داری انجام بده وقتی ازدواج میکردند به دختران میگفتند اینجا خانه پدرت نیست که هر کاری کنی!
همین است که دختران فرصت هیچ عرضاندامی نداشتند. من آدم فمنیستی نیستم و حتی همیشه هم گفتم که مردها نیز برای چگونگی رفتار با زنان درست تربیتنشدهاند، درست شدن این مسئله به ما قد نمیدهد اما امیدوارم حل شود. ما سعی کردیم قدمهایی برداریم اما بههرحال خیلی توان ورود به این مسئله را نداشتیم.
اما بنا به پتانسیلی که دارید خودتان را کمدین زن میدانید؟
نمیتوان آن نگاهی که به کمدینهای جهان وجود دارد را ما نیز داشته باشیم چراکه آنها مشخصاً در یک حوزه فعالیت میکنند اما ما بنا به مدل زندگیمان نمیتوانیم یکچیز را پیش بگیریم و جلو برویم، ما وقتی وارد یک حرفهای میشویم ترجیح میدهیم بهجای حرکت در یک حیطه خاص، شاخههای مختلف را امتحان کنیم، اگر مثل همه دنیا شرایط در ایران هم فراهم بود من باز ترجیح میدادم کمدی و درام را در کنار هم تجربه کنم.
در حال حاضر نیز نمایشی را میخواهم روی صحنه ببرم که ظاهر آن کمدی به نظر میرسد اما در عمق قصه و تمام خندههای تماشاگر غمی نهفته است که از یک تراژدی میآید.
بازیگری بخش عظیمی از زندگی من را تشکیل میدهد و به همین سبب خودم را فقط معطوف به یک فضا و ژانر نمیکنم.
یعنی صرفاً بهعنوان حرفه و شغل به بازیگری نگاه نمیکنید!
هرگز، اصلاً نشده که با چنین دیدی به بازیگری نگاه کنم، من پیشنهادات مختلفی با رقمهای وسوسهانگیز داشتم اما کار نکردم چراکه من را نتوانسته درگیر کند، کارهای خوبی هم بودند و نقش اول آن پیشنهاد شد اما درگیر نشدم.
یک کار چه ملاکهایی باید داشته باشد که شمارا درگیر کند با توجه به اینکه جزو بازیگران گزیده کار هم هستید؟
بله، چون هنوز بازیگری برایم عاشقانه است، یک نقش باید من را وسوسه کند و به این برسم که من این حرف را نگفتم، من این زن را زندگی نکردم، من باید در مورد این زن حرف بزنم و با آن مدتی زندگی کنم!
در میان صحبتهایتان گفتید قرار است نمایشی را روی صحنه ببرید، کمی درباره آن توضیح میدهید؟
نمایشی با عنوان «محبوبهها» با هفت پرسوناژ زن به نویسندگی نوشین تبریزی را روی صحنه خواهم برد، کارگردانی این کار و ایفای نقش کوتاهی در آن را خودم بر عهدهدارم.
این کارنمایشی بهروز است و در قالب شوخی خندههای زنانه درحالیکه به تماشاگر خوش میگذرد مسائل مهمی را بازگو میکند.
«محبوبهها» تماشاگر خود چه مرد و چه زن را به فکر وامیدارد تا به خودمان، ویژگیها و مشکلات شخصیتیمان دقیقتر نگاه کنیم و به آسیبهایی که در فرهنگ ما وجود دارد و بهغلط در همه ما از یک فرد عامی تا یک روشنفکر نهادینهشده است توجه کنیم.
در این نمایش نه میخواهیم کسی را قضاوت کنیم و نه میخواهیم مانیفست عجیبوغریبی بدهیم.
دغدغه کارگردانی به نسبت بازیگری چقدر برایتان پررنگ است؟
بازیگری، بازیگری، بازیگری، بازیگری و بعد چیزهای دیگر! یعنی میخواهم بگویم اینقدر بازیگری برایم اولویت است، از فکر اینکه روزی جلوی دوربین و یا روی صحنه نروم نفسم به شماره میافتد البته ممکن است حتی یکساله کار نکنم ولی بااینهمه بازیگری برای من حال خوبی به همراه دارد که حتی اگر مدتی هم کار نکنم باز از انباری آن حال خوب تغذیه میکنم.
به خاطر همین است که هنوز برایم بازیگری هیجانانگیز است. اینطور نیست که بگویم دیگر بازیگر نباشم و بروم کارگردانی کنم.
اتفاقاً ازآنجاییکه بخش بزرگی از کارگردانی فارغ از میزانسن همان بازیگردانی و شناخت بازی است آن را دوست دارم و به نظرم کارگردانی باهوش است که چیدمان درست و بازیگردانی خوب داشته باشد.
فارغ از این من رشته دانشگاهیام کارگردانی بازیگری بوده است و در کنار بازیگری هر زمان فرصتی پیش بیاید کارگردانی میکنم و واقعاً وسوسه این اتفاق خودش سمت من میآید.
شما این اواخر فیلمهایی از سینمای اجتماعی را روی پرده داشتید اما به دلیل شرایطی که گریبان گیر سینما شده است این فیلمها مثلاً فیلم «در وجه حامل» نتوانست بهخوبی توسط تماشاگر دیده شود و کمدیها همچنان اولویت مردم برای تماشا بودند! به نظرتان این اتفاق نشأتگرفته از نیاز جامعه است؟
مردم خسته و بیحوصله هستند و فارغ از دیگر مشکلات، مسائل مالی و اقتصادی زندگیها را تحت تأثیر قرار داده است، تفریح عجیبوغریبی که وجود ندارد درنتیجه بیشتر خانوادهها سینما را انتخاب میکنند.
سینما رفتن و بالاخره بعدازآن خوردن یک ساندویچ دستکم ۲۰۰ هزار تومان هزینه برمیدارد، کسی که کارمند است با یک حقوق معمولی وقتی میخواهد برای تفریح یکشب خانواده خود هزینه کند طبیعتاً ترجیح میدهد در آن شب خوش بگذراند و فیلمی ببیند که بخندد.
متأسفانه بنا به شرایط اجتماعی دست افراد این حرفه همبسته شده است.
همه ما هرروز صبح که از خواب بیدار میشویم تلخی در اتمسفر اطراف ما وجود دارد، خندهای دیگر روی لبمان نیست، خانوادهها دلو دماغ همان تفریح معمولی را هم ندارند و... همه این مسائل سبب میشود دست فیلمسازان و سینماگران همبسته شود.
همهچیز بهاندازه کافی تلخ است حالا ما بیاییم فیلم تلخ هم بسازیم، درست است که واقعیتها را میگوییم اما تماشاگر از آن استقبال نمیکند چراکه در واقعیت زندگی میکند و حالا میخواهد یک ساعت کمی خیال کند و حتی برای زمانی کوتاه در بیخیالی غوطهور شود.