حامد مظفری / روزنامه نگار
تصویرسازی بانوان در سینمای ایران سالهاست به یک دوقطبی بدل شده است؛ یک قطب آن زنان مثبت خانهدار حامی خانواده، بساز و مقتصد هستند که در برابر همه مشکلات تا سرحد مرگ میایستند و قطب روبروی آن هم زنان شریر دردسرسازی هستند که اگر در خانه تصویر شوند به عنوان محرکی بر بدبینی افراد خانواده تصویرسازی میشوند و اگر بیرون از خانه باشند یا بدنام هستند یا آن که عاملی بر خیانت مردان غریبه! در این نگاه دوقطبی شخصیتی که بتوانند زنان با جان و دل با آن ارتباط هم بگیرند وجود ندارد چه برسد به آن که الگویی شوند برای ارتقای جایگاه زنان در اجتماع.
این روزها اگر ساعات ابتدا و انتهایی روز که همراه است با بازگشایی و تعطیلی ادارات سری بزنیم به وسایل نقلیه عمومی حتماً با بانوانی روبرو شدهایم که به دلیل کمک به همسران خویش یا تقبل مسئولیت خانواده، در حال رفت یا برگشت از محل کار خویش هستند.
البته همه بانوان شاغل هم در ادارات خصوصی یا دولتی مشغول به کار نیستند و با راه افتادن اپلیکیشن هایی مانند «اسنپ» کم ندیدهایم بانوانی که به عنوان راننده از این طریق به فکر امرار معاش هستند.
سؤال اینجاست که در سینمای ایران چند درصد از چنین بانوانی تصویرسازی شدهاند؟
بانوانی که اتفاقاً زندگیشان بار دراماتیک لازم برای داستان پردازی در فیلمها را دارد و میتوان برشهایی از زندگی آنها را به درامهای ملتهب جذاب بدل کرد!
واقعیت آن است نگاه کلیشهگرای سینماگران اجازه پرداختی دقیق به زندگی چنین بانوانی را نداده است و البته در توجیه این کلیشهگرایی هم اغلب ممیزی بهانه شده است اما کیست که نداند سینماگر باهوش قادر است حتی تندترین سوژهها و مضامین را چنان هوشمندانه ارائه کند که حداقل تعدیل شامل حالش شود.
سینمای ایران در گذر از نیمه دهه نود و نزدیکی به 1400 باید جدیتر از قبل سینمایی واقعی از بانوانی را تصویر کند که دیگر موتور محرک اقتصاد خانوار شدهاند؛ اگر این اتفاق نیفتاد فاصله مخاطب با سینما باز هم بیشتر و بیشتر خواهد شد.