صبا شادور
همیشه از کتابهای بزرگسالان گفتهایم و درباره آن نوشته ایم؛ اما این بار به سراغ نویسنده ای رفته ایم که دغدغه نوشتن برای کودکان و نوجوانان را داشته است.
نویسنده ای که معتقد است، در شرایطی که فضای مجازی و بازیهای مختلف دیجیتالی، دنیای کودکان مان را پرکرده، باز هم میتوان با یک داستان جذاب، کودکان را به سمت کتاب هدایت کرد.
اما این که چگونه بتوان سکان این کشتی کوچک کتابهای کودک را هدایت کرد و حمایت کرد، بحثی بوده که با این نویسنده دوستدار کتابهای کودک ادامه دادهایم.
واقعا قبل از هر گونه وسیله ارتباطی که بتواند بر کودکان تاثیر بگذار این خانواده است که میتواند تمام آداب و رسوم فرهنگ را به کودک خود آموزش دهد.
طاهره ایبد داستان نویس عرصه کودکان و نوجوانان همچنان با اشتیاق از نوشتن کتابهای خود در این زمینه صحبت میکند.
نویسنده ای که در بخشی از این گفت و گو میگوید،"اگر کودکی در خانواده، پیش از سن هفت سالگی کتاب را در دستان پدر و مادر خود ببیند، یقین داشته باشید که این کودک تا بزرگسالی، با کتاب زندگی خواهد کرد و همیشه همراه اش خواهد بود."
ایبد متولد 1342 در شیراز است و تحصیلاتش را در رشتهی «آموزش زبان انگلیسی» و تا مقطع كاردانی ادامه داده است.
او هم مثل خیلی از نویسندگان از كودكی شروع به نوشتن كرد و به نوعی شیفته کتاب شد.
دنیای نویسندگی او اغلب برای کودکان و نوجوانان بوده. دنیایی که میخواهد با راه اندازی کارگاههای دیگری در این زمینه، آن را گسترده کند.
نویسنده «شمشیر و اسب زخمی» تا به حال نزدیك به 22 جایزه برای كتابهای مختلفش كسب كرده است.
جایزههایی از جشنوارههای «پروین اعتصامی»، «سلام بچهها»، «كانون پرورش فكری كودكان و نوجوانان»، «ادبیات عاشورایی» و «جشنوارهی ادبیات قرآنی».
گفتگوی زیر حاصل صحبتهای نویسنده ای است که کودکان را دوست دارد.
خانم ایبد شما هم حاصل دوران طلایی «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هستید؟
اتفاقا کار جدی من از همان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شروع شد و من از کارگاههای داستان نویسی «ناصر ایرانی» شروع کردم.
در دوره ای، به عنوان مربی کانون استخدام شدم که در همان مقطع کار داستان نویسی را شروع کردم. اولین کتابم در سال 1363 درکانون چاپ شد و واقعا دوران طلایی را در کانون گذراندم.
بعد از آن سال بود که جایزه کتاب سال را برای کتاب «دوره گردان» که نشر سروش منتشر کرد، بدست آوردم.
بعد از آن مجموعه داستان کوتاه بزرگسال داشتم که آن را ادامه ندادم و دوباره به طور جدی کار درزمینه نوجوان را شروع کردم.
حدود 85 کتاب نوشته ام که 4 تا از آنها در حوزه بزرگسال و مابقی کودک و نوجوان بود.
الان هم فعالیت شما در همین زمینه نوجوانان است؟
کار اصلی من نوشتن در حوزه کودک و نوجوان بود، اما در سالهای اخیر تجربه فیلمنامه نویسی در زمینه فیلمهای انیمیشن هم داشتهام.
فیلم انیمیشن«دهکده بزا بزا» که یک پروژه 65 قسمتی بود را با یک تیم حرفهای انجام دادم.
البته داوریها و کلاسهای داستان نویسی و کارگاههای مختلف از جمله فعالیتهای من دراین سالهای اخیر بوده است. علاوه بر آن هیات مدیره انجمن نویسندگان هم هستم.
مخاطبان کتاب در این سالهای اخیر کم شده است. به نوعی که هنوز هم بازار کتاب همانند 10 گذشته دیگر گرم نیست. نظر شما در این مورد چیست؟
عده ای بر این باور هستند که وجود تکنولوژی باعث شده تا مخاطب کتاب کم شود. یا عده ای معتقددند، امکانات مجازی که وارد حریم شخصی هر فردی شده، به نوعی فرصت کتابخوانی را از مردم گرفته است.
در حالی که تکنولوژی خیلی بیشتر از اینها در کشورهای اروپایی بوده؛ حتی کشورهایی که ما شاهد نرخ بالای کتابخوانی در آنها هستیم و میدانیم کتابخوانی برای آنها به یک عادت تبدیل شده است.
پس مشکل تعداد محدود کتابخوانها درکشورمان را باید در جای دیگری جستجو کرد. من فکر میکنم عوامل مختلف باعث این اتفاق است.
صرفا خانواده، آموزش پرورش و صدا و سیما نیست. درحالی که اگر شکاف عدم کتابخوانی را نگاه کنیم، این عوامل هم نقش دارند. من فکر میکنم وضعیت و بحران اقتصادی و معیشت مردم نقش مهم و اصلی عدم کتابخوانی در ایران است.
سالها پیش،مردم با همان یک شغله بودن، اوقات فراغت بیشتری برای زندگی داشتند و برنامهای هم برای کتابخوانی میگذاشتند.
طبق همان آداب و رسومی که داشتیم، همانند «شب یلدا» آداب شاهنامه خوانی و حافظ خوانی در دورهمیها برقرار بود.
اما متاسفانه اینها را از دست دادیم. فشار اقتصادی را هم نمیتوان در این شرایط، نادیده گرفت. از طرفی رسانهها، مراکز و سازمانها و وزارتخانههایی که در این ارتباط هم هستند، به نظرم بسیار کوتاهی کردند.
صدا و سیما بیشترین نقش را در بین تمام رسانهها در امر اطلاع رسانی و فرهنگ سازی مردم دارد. در امر کتابخوانی چقدر صدا و سیما سهیم بوده است؟
آیا هزینه ای برای تقویت و ترویج کتابخوانی از سوی سازمان صدا و سیما انجام گرفت یا خیر؟ نه تنها اتفاقی برای ترویج کتابخوانی در تلویزیون رخ نداد بلکه شاهد هستیم بخشی از تبلیغات تلویزیون هم کاملا ضد کتابخوانی است.
از طرفی دیگر، وزارت آموزش و پروش بسیار در این کار دخیل بود. نیمی از عمر بچهها بیشتر صرف آموزش میشود و نه پرورش؛ به هر حال وقتهایی هم برای اوقات فراغت فرزندان در نظر گرفته شده است.
بخشی از پرورش باید آشنایی با هنر باشد. که این بخش کاملا منفور باقی مانده است. عملا آموزش و پرورش بیشتر به سمت آموزش است.
آموزشهایی که دانش آموزان با هجوم اطلاعات کتاب درسی روبرو هستند و همه مسائل را طوطی وار یاد میگیرند که متاسفانه این موضوع هم تبدیل به دانش نمیشود.
متاسفانه مدیران امروز آموزش و پروش این مسائل را متوجه نمیشوند.
این نگاه غلط باید در جامعه از بین برود که کتاب غیر درسی خواندن مانع ازدرس خواندن کودکان میشود.
تجربه ثابت کرده است که کودکانی که به جز کتابهای درسی، کتابهای دیگری را مطالعه میکنند، موفق تر هستند.چون میزان درک و دریافت شان قوی تر میشود.
از طرفی دیگر، درخانوادهای هم بچهای که دست پدر و مادرش کتاب نبیند، کتاب نمیخواند. اینها مواردی است که باید تا پیش از سن هفت سالگی در کودکانمان نهادینه شود. من معتقدم لذت خواندن کتاب را به بچهها ندادهایم.
دچار یک بحران اخلاقی شده ایم که حتی فرهنگ صحبت کردن را هم تحت تاثیر قرار داده است، شما به عنوان نویسنده با چه مشکلاتی در این زمینه روبرو هستید؟
متاسفانه سیاست گذاری کلان و دراز مدت نداریم. تمام طرحها و ایدههایی که داده میشود، مقطعی است. این مشکلی است که همچنان از گذشته تا امروز ادامه پیدا کرده است.
به ندرت ما مدیری را داریم که برای کارهای آینده حوزه خود، برنامهریزی کند؛ حتی برای دورانی بعد از مدیریت خود که فرد دیگری انتخاب میشود. من معتقدم حوزه فرهنگ، حوزه ای نیست که بتوان به آن مقطعی نگاه کرد.
از بحث فرهنگ که بگذریم، آیا کتابهای صوتی میتواند نیازهای نویسندهها و مخاطبان امروز کتاب را برآورده کند؟
در یک موارد خاصی کتابهای صوتی جوابگو و نیازاست. مثلا آنهایی که توانایی خواندن، خیلی ندارند یک جاهایی کتابهای صوتی میتواند کمک کند. و یا برای بچههایی که هنوز آموزش خواندن پیدا نکردهاند.
واقعیت این است که از نظر روانی وقتی جنس کاغذ در دستانمان قرار میگیرد، حس دیگری را منتقل میکند.
صفحه لب تاپ یا تبلت آسیبهایی که به لحاظ جسمی وارد میکند، مانع ازدریافت حسی کار و برقرای ارتباط بین خواننده و کتاب میشود.
حس زنده بودن کتاب، تنها با لمس کردن آن اتفاق میافتد. جنس کاغذ و درخت همه اینها زنده هستند و بعد روانی و تاثیر زیادی دارد.
اگر کتابهای صوتی جوابگو بود، باید تاثیر آن را تا پیش از این در کشورهای دیگرمی دیدیم. کتاب به زبانهای مختلف در کشورهای دیگر هم درحال چاپ است.
به نظر من کسی که کتاب نمی خواند از طریق مجازی هم به سمت کتاب نمی رود. کتاب صوتی تحت شرایط خاص خوب است.
بعضی از کتابها نیاز به تمرکز دارد. شاید با شنیدن بخشی ازدریافتهایش را ازدست بدهد. وقتی شما کلمه را میبینید، یک تاثیر دیگر دارد.
حالا به خصوص در داستان به این شکل است که وقتی کتابی را میخوانید، به نوعی خواننده وارد داستان میشود.
اما با شنیدن یک کتاب این اتفاق نمی افتد.
نوجوانها الان نیاز به داستانهای به روز تری دارند. نویسندهها با نگاه امروز به فضای کودکان و جوانان کتاب و راوی یک داستان میشوند؟
بحث مخاطب شناسی چند وقت است که مطرح شده است. باید نویسنده مخاطب را بشناسد و نیازها و علاقه آنها را بداند.
حالا این که بگوییم داستان به روز است یک بحث و داستان به نیاز کودکان امروز جواب دهد، یک بحث دیگری است.
ممکن است فضای داستان امروزی نباشد اما مخاطب را درگیر کند. طوری جذب کند که قلاب بیاندازد و مخاطب را به سمت خود بکشاند. بله نویسنده باید مخاطب زمان خود را بشناسد.
البته بحث ترجمه هم یکی دیگر از مواردی است که بچهها کمتر با آن اَشنا هستند.
خیلی از رمانها نوشته نویسندههای دیگر در کشورهای دیگراست اما بچهها را جذب میکند. چرا که ویژگیهایی در داستان وجود دارد که بچهها را جذب میکند.
مسئله دیگر فلسفه ذهنی و زندگی نویسنده است.
اینکه آیا نویسنده در کارش آن جهان بینی را دارد یا فقط نویسنده یک کتابی است که چاپ شده و به بازار نشرآمده است.
کارگاههای داستان نویسی چقدر میتوان نیاز امروز مخاطبان شما را برآورده کند؟
کارگاه فرصت مناسبی است تا نویسنده با مخاطب کتابهایش دیدار داشته باشد و درباره کتاب نقد شود.
به هر حال شنیدن حرفهای بچهها، خیلی کمک میکند. در همین یک ماه اخیر حرفهای بچهها در نگارش کار بعدی من، تاثیر خود را گذاشته است.
درحال حاضر مشغول چه کاری هستید؟
یک سری داستان زیر چاپ دارم که خیلی وقت است درهمین مرحله باقی مانده است.
بعضیها مشکلات اقتصادی را برای چاپ کتابهایم مطرح میکنند و بعضیها هم مشخص نیست، چرا کارهایشان را انجام نمی دهند!
یک مجموعه سه جلدی طنز در زمینه کودک است که «ویز ویز پشه» نام دارد و به زودی چاپ خواهد شد. به زودی کارگاهی برای کودکان راه اندازی خواهم کرد.