محمدعلی رحیمی مبارکی
بخوانیم و توجیهگر نباشیم
در سالن انتظار ایستگاه راهآهن نشسته بودم که چشمم به قفسه کتابخانهای افتاد که ایستگاه مطالعه بود؛ نکته جالب توجه این بود که هیچ کتابی در قفسه کتابخانه موجود نبود.
با خودم فکر کردم که واقعا آیا ایرانیان به اندازهای کتابخوان هستند که کل کتابهای ایستگاه مطالعه به یغما رفته است؟
پیش از آن یک تصویر ذهنی از سرانه مطالعه در ایران داشتم که سرانه مذکور را بین دو الی 79 دقیقه اعلام کرده بودند اما قطعا این آمارها نمیتواند جنبه پژوهشی متقنی داشته باشد و اساسا با یک حساب سرانگشتی هم این آمار متناقض نمیتواند ملموس باشد.
در این بین برخی از پژوهشها که تا حدودی قابل اعتمادند، میزان مطالعه در کشور را حدود 15 الی 17 دقیقه برای هر ایرانی تخمین زدهاند.
به هر حال هرچه که هست، نشان میدهد سرانه مطالعه در کشور بسیار پایین است.
یک حساب ساده به ما نشان میدهد که سرانه مطالعه در ایران کم و نگرانکننده است؛ در دهههای 50 و 60 تیراژ برخی از کتابها در کشور حدود 3000 بوده که گاهی به چاپهای متعددی نیز میرسید اما در بازار نشر امروزه با کتابهایی مواجهیم که تیراژ آنها گاهی به 500 نسخه نیز میرسد!
این آمار و ارقام بهشدت نگرانکننده هستند.
نهادینهنشدن فرهنگ مطالعه
در کنار همه مسائل مربوط به میزان مطالعه، تکثر و تنوع کتابها، تخصصی شدن نشریات و روزنامهها، تیراژ روزنامهها و مجلات، گستره توزیع محصولات بازار نشر، نوع و شیوههای مطالعات نیز از اهمیت بهسزایی برخوردار است.
البته نباید از نظر دور داشت که ممیزی کتابها و نشریات نیز میتواند در سرانه مطالعه اثرگذاری خاصی داشته باشد.
اما یک نکته کلیدی در رابطه با پایین بودن میزان مطالعه در کشور، نهادینهنشدن فرهنگ مطالعه در خانوادههای ایرانی است که در این میان نقش رسانههای سمعی و بصری، رسانههای اجتماعی، استفاده از تلفن، غرق شدن در فضای مجازی و مشکلات اقتصادی باعث شده است فرهنگ کتابخوانی در میان خانوادههای ایرانی چندان نهادینه نشود.
بهنظر میرسد که در چنین شرایطی خانوادهها میتوانند با ایجاد فضایی خاص بر میزان مطالعه اعضای خود تاثیر عمیقی بگذارند و نقش زنان و مادران هم در این زمینه میتواند پررنگتر باشد.
بلاتردید افزایش میزان مطالعه میتواند در تولید و بازتولید ارزشهای اصیل اجتماعی، آگاهی بیشتر جهت کاهش آسیبهای اجتماعی، تعالی فرهنگی و زندگی بهتر، راحتتر و مدنیتر جوامع تاثیر بگذارد.
بنابراین لازم است که سیاستهای فرهنگی در راستای افزایش میزان مطالعه در کشور اتخاذ شود و از سوی دیگر خود مردم نیز در این زمینه همت بیشتری داشته باشند.
خواندن از طریق رسانههای اجتماعی
یکی از مسائل چالشبرانگیز در زمینه سرانه مطالعه، بروز و ظهور رسانههای اجتماعی و گسترش نرمافزارهای سرگرمکنندهای مانند اینستاگرام، تلگرام و مانند اینها است که البته این موضوع میتواند یک تیغ دولبه باشد.
برخی از کارشناسان فرهنگی اعتقاد دارند که شیوع و گسترش روزافزون رسانههای اجتماعی، باعث کاهش میزان مطالعه شده است اما در این بین برخی از کارشناسان نیز اعتقاد دارند خود این رسانهها باعث شدهاند که میزان مطالعه در کشور افزایش چشمگیری داشته باشد.
مثلا امیر اصنافی، استادیار گروه علم و اطلاعات و دانششناسی دانشگاه شهید بهشتی معتقد است: «اطلاعات تولیدشده طی پنج سال در شبکههای مجازی، با حجم اطلاعاتی که طی هزاران سال پیش تولید شده است، برابری میکند. انبوه حجم بالای اطلاعات طی کمتر از یک دهه گذشته، بهدلیل تغییر ساختار ارائه اطلاعات و تمایل افراد در تعاملات انسانی است و در این میان فضای مجازی بهعنوان یک فرصت مطرح است.»
یکی از مسائل مهم در افتراقهای مطالعه در عرصه فضای مجازی و کتاب و نشریات، در گزینش یا رد اطلاعات کسبشده توسط مخاطب است. از سوی دیگر نوع محتوای ارائهشده در فضای مجازی و کتابها باهم متفاوت است.
در فضای مجازی در اثر تکثر اطلاعات و عمقی نبودن مطالب، مخاطب دچار نوعی سرریز اطلاعات میشود.
آیا کتاب گران است؟!
یک باور عمومی در کشور ریشه دوانده که بهدلیل گران بودن کتاب، میزان مطالعه در کشور کاهش یافته است.
البته در این مسئله شکی نیست که قیمت کتابها و نشریات به نسبت میزان درآمد خانوارها مقداری بالاتر است.
در واقع این بهانه خوبی است که هزینه خرید کتاب زیاد شده و خانوادهها توان و تمکن مالی چندانی برای خرید کتاب ندارند.
اما با مقایسه قیمت کتابهای منتشرشده در کشور و سایر کشورها میتوان به این نتیجه رسید که قیمت کتاب در ایران چندان هم بالا نیست اما به هر حال این مسئله دستاویزی است که ایرانیان به آن تمسک میکنند تا پایین بودن میزان مطالعه خودشان را توجیه کنند.
این در حالی است که امروزه بهمدد گسترش کتابهای الکترونیکی که با قیمت بسیار نازل قابل دسترسی است، میتوان به منابع خوبی برای مطالعه دست پیدا کرد.
اگرچه در این زمینه هم نحوه مطالعه این نوع کتابها هم مطرح میشود اما در برابر این مسئله میتوان اینگونه بیان کرد که وقتی میزان استفاده از گوشیهای تلفن همراه، برای ایجاد سرگرمی تا ساعتها نیز افزایش یافته است، چرا نتوان از این ظرفیت برای مطالعه کتابهای الکترونیکی بهره برد؟
این در حالی است که تنوع و تکثر کتابهای الکترونیکی نیز قابل چشمپوشی نیست.
آفتی بهنام کنکور!
سیستم آموزش و پرورش و نگاه مرکزگرایی مطلق در امر آموزش نیز یکی از عوامل موثر در کاهش میزان مطالعه در کشور است.
این مسئله زمانی شکل حادتری به خود میگیرد که اکثر خانوادهها و حتی مدرسان مطالعه کتابهای غیردرسی را مزاحمی بزرگ برای موفقیت دانشآموزانی میدانند که قرار است در آزمون سختی مثل کنکور شرکت کنند.
اساسا کنکورمحور شدن آموزشهای موجود در مدارس آثار و تبعات زیانباری در درک و فهم مسائل علمی و اجتماعی گذاشته است.
برخی از اقتصاددانان آموزش و پرورش را سرمایه نامرئی قلمداد میکنند چرا که این سرمایه میتواند سرمایه انسانی را زبدهتر کند اما وقتی در سیستم آموزش و پرورش حتی در مقاطع ابتدایی هم با مسئله کنکورمحوری مواجه هستیم، چگونه میتوانیم انتظار داشته باشیم این سرمایه انسانی، بهصورت علمی بار بیاید؟
امروزه همه اکثر کسانی که دستی بر آتش امر آموزش و پرورش دارند، مدام از مضرات کنکورمحوری میگویند اما کسی در این میان نیست که سیستمی را ارائه دهد تا بتوان از این معضل رهایی یافت.
بنابراین برای افزایش آگاهیهای عمیق، افزایش میزان مطالعه در کشور و بهرهمندی از آثار همین آگاهیها در جهت تغییر رفتار مثبت آحاد جامعه لازم است که تغییراتی اساسی در سیستم آموزش و پرورش کشور صورت پذیرد.
توجیهگران خوبی هستیم!
نقش خانوادهها و والدین در نهادینهشدن فرهنگ مطالعه در کشور نیز یکی از نقشهای بیبدیلی است که باید روی این مسئله مطالعات اساسی صورت پذیرد.
خانوادهها میتوانند با اختصاص دادن بخشی از اوقات فراغت، به امر مطالعه و الزام اعضای خانواده به روی آوردن به کتابخوانی تاثیر بنیادینی در بالا بردن مطالعه و آگاهیهای علمی داشته باشند.
این در حالی است که خانوادهها با درک لذت مطالعه و ایجاد بحثهای علمی مورد علاقه اعضای خانواده اندکی از فضای سرگرمکننده رسانههای جمعی مانند تلویزیون و رسانههای اجتماعی خارج شوند و بخشی از آن وقت را به مطالعه اختصاص دهند.
اما در بررسیهای صورتگرفته آشکار میشود که بخش زیادی از وقت افراد به مسائلی نظیر استفاده از تلفن، تماشای تلویزیون و ارتباطات عجیبی اختصاص داده میشود که عموما هم بازدهی بسیار پایینی دارند.
اما باید توجه داشت که استفاده از چنین رسانههایی اگر بیش از حد باشد، باعث پدیدار شدن اذهانی منفعل خواهد بود که میتواند بهراحتی تحت تاثیر تبلیغات قرار بگیرد.
در حالی که گسترش فرهنگ کتابخوانی جامعهای با اعضای فعال و کنشگر ایجاد میکند که این امر نیز باعث تعالی فرهنگی جامعه میشود. چنین جامعهای که از حالت انفعال خارج شده است بهراحتی تحت تاثیر شبیخون فرهنگی نیز قرار نمیگیرد.