اشرفالسادات موسوی
مروری بر اوضاع و احوال اکران با تمرکز بر نقش زنان در فیلمها
این میتواند نماد نوعی کمال در سینمای ما باشد که از سینمایی که در آن زنان بیشتر ایفاگر کاراکترهای منفعل بودند به جایی رسیده که فیلمهایی روی پرده میروند که نه تنها اگر زنان در آنها ایفای نقش نکنند درامشان میلنگد بلکه بخش عمده سینمای ما مبتنی بر داستانهایی است که زنان نقشهای اصلی آن را ایفا میکنند.
حال اگر در میان این آثار به بررسی آثار باکیفیت تر هم بپردازیم قطعا به آمار خوبی میرسیم.
این معنایی ندارد جز آن که برخلاف تصورات شبه روشنفکرانهای که سعی در القای مهجوریت زنان در سینما دارند زنان بازیگر ایرانی خیلی خوب جای خود را در سینما باز کردهاند و از این حیث تجربیات بازیگری متفاوت و ماندگاری هم خلق شده است.
در نقطه مقابل حضور زنان در حیطه کارگردانی شاید به دلیل جنس کار که خشنتر از بازیگری است چنان که باید رشد نداشته است.
داشتهایم زنان جوانی را که در این سالها درگیر کارگردانی شدهاند اما هنوز که هنوز است شاخصترین کارگردانان زن ما افرادی مانند رخشان بنیاعتماد و تهمینه میلانی هستند متعلق به یک نسل قبلتر!
کم نیستند درامهای زنانهای که نیاز دارند با اجرایی زنانه به فیلم بدل شوند و شاید برخی از همین درامها وقتی به دست کارگردانان مرد افتاده به محصولی دمدستی بدل شده است.
سینمای ایران نیاز دارد به ورود کارگردانان زن جوان جسور برای پیشبرد چنین درامهایی.
«پا تو کفش من نکن»؛ اشتباهات غیرقابل جبران؟
در کمدی «پا تو کفش من نکن» که پنجمین فیلم کارگردانش حسین فرحبخش و اولین فیلم وی در ژانر کمدی است بخش عمدهای از بار داستانی بر شانه دو کاراکتر زن است.
دو زن با بازی سحر قریشی و بهنوش بختیاری که درگیریشان در موقعیتی اشتباهی موجب آن میشود که در همان ساعات ابتدایی ازدواج متحمل مشکلات فراوانی شوند.
کارگردان «پا تو کفش من نکن» به دنبال آن نبوده که به بررسی ریشههای روانی زنان در برخورد با موقعیتهای غیرقابل جبران بپردازد و بیشتر به دنبال نمایش واکنشهای آنها در چنین برهه هایی بوده است.
بهنوش بختیاری و سحر قریشی هم بدون کمترین درگیری در بازیهای احساسی کوشیدهاند با ایفای نقش تکنیکی و درک موقعیت کاراکتر باشد که بازیهای خویش را در خدمت داستان پیش ببرند.
فیلم لحظات خندهآوری که به واسطه تناقضات رفتاری یکی از این دو رقم میخورد کم ندارد اما اغلب این صحنهها در تکامل با حضور بازیگران سابقهدار گونه کمدی و از جمله یوسف تیموری و رضا ناجی است.
«پا تو کفش من نکن» جزو معدود کمدیهای تجاری سالیان اخیر است که میکوشد موقعیت طنز خود را برمبنای موقعیتی که زنان را دچار سردرگمی میکند روایت کند و ابایی ندارد از اینکه برای مفرحتر کردن فضا حتی به سمت مایههای موزیکال برود.
«زادبوم»؛ کمال در جوار مادر
«زادبوم» را ابوالحسن داوودی هفت سال پیش ساخته است و در این هفت سال مدام دنبال این بود آن را اکران کند اما به دلایل مختلف و اصلی ترین آن اشارات سیاسی گل درشتی که فیلم داشت نتوانست رنگ پرده را ببیند با این حال بالاخره با تغییر مالکیت فیلم و اعمال پارهای اصلاحات «زادبوم» در مسیر اکران قرار گرفت.
«زادبوم» فیلمی است که گزندگی آن و صراحتی که در بیان پارهای کجروی مدیران متنفذ نشان میدهد به دل مینشیند و از آن سو پرداختی که درباره خانوادههای ویران شده به دلیل افتراق پدر و مادر ارائه میدهد به فیلم بار ملودرام هم میدهد.
زنان در «زادبوم» جایگاه ویژهای دارند؛ داوودی کوشیده تصویری از زنان جامعه را با معادل سازی از طریق دو کاراکتر یکی دختری که زندگی مشترکش به بحران رسیده و مادری که او نیز زندگیش با همسرش دچار مشکل شده نشان دهد.
نقش مادر را رویا تیموریان بازیگر توانای سینما و تلویزیون ایفا کرده و نقش دختر را پگاه آهنگرانی.
بحرانهای روحی که دختر داستان با آن روبرو شده و پناه آوردن به مادر در درام خیلی خوب خود را نشان داده و از آن طرف مادری با روحیات والا که حتی با وجود اختلاف نظرات فراوان با همسر باز هم وقتی بازگشت همسر را میبیند او را زیر پر و بال میگیرد از ویژگیهای ممتاز «زادبوم» هستند.
«ساعت 5 عصر»؛ زنان در دل اجتماع
«ساعت 5 عصر» فیلم مردانه ایست از این جهت که بازیگر اصلی آن سیامک انصاری یک مرد است و بازیگرانی که در فواصل زمانی مختلف مقابل او قرار میگیرند نیز اغلب مرد هستند اما فیلم به واسطه اینکه بیشتر سعی دارد تصویرساز هیجانات احساسی مخاطبان در برهههای زمانی مختلف باشد فیلمی فراجنسیتی است.
ویژگی خاصی به نام جوزدگی که ایرانیان را بخاطر آن میشناسند از جمله ویژگیهایی است که مدیری کوشیده درامش را مبتنی با طعنه به آن پیش ببرد از همین روست که مخاطب زن هم به اندازه مخاطب مرد با «ساعت 5 عصر» ارتباط میگیرد.
سیامک انصاری هرچند شمایلی از برخورد یک مرد با بحرانهای مختلف را ارائه میدهد اما با کمی تغییر میشود گفت حتی اگر یک بازیگر زن هم به جای او ایفاگر این نقش بود باز هم در سیر اتفاقات تغییر چندانی حادث نمیشد.
مهران مدیری در «ساعت 5 عصر» به دنبال آن نبوده که یک کمدی خالص بسازد و بیشتر موقعیتهای اجتماعی هستند که بناست از شدت اغراق در واقع نمایی اسباب خنده را موجب شوند؛ البته که در برابر این اغراق نمایی هم دو جور مخاطب هستند؛ بخشی از آنها قهقهه میزنند و برخی با تلخندی از کنار نماها میگذرند.
«ساعت 5 عصر» را بیشتر مخاطبانی دوست دارند که همواره میخواهند بدانند دلیل رفتارهای احساسی ایرانیان بخصوص در برههای همچون انتخابات چیست؟
«سارا و آیدا»؛ رقابت غزل و پگاه
«سارا و آیدا» که تازهترین فیلم مازیار میری کارگردان درام قابل توجه «سعادت آباد» است در زمره میان مایه و شاید در برخی جاها کم مایهترین آثار او به شمار میرود. فیلم البته سوژه خوبی دارد؛ سوژهای که مبنایش هم دو کاراکتر زن هستند.
زنانی جوان با روحیات متناقض که میان وجدان و منفعت شخصی باید انتخابی درست داشته باشند ولی مشکل فیلم آن است که جرأت نزدیک شدن به گره اصلی خود که فساد اقتصادیست را ندارد و از آن بدتر اینکه با یک پایانبندی کج سلیقه و ابتر به انتها میرسد.
«سارا و آیدا» از یک بازیگر زن باتجربه سینما یعنی پگاه آهنگرانی و بازیگر زنی به نام غرل شاکری سود میبرد. هم پگاه و هم غزل به واسطه عقبه خانوادگی خود وارد کار بازیگری شدهاند.
پگاه فرزند منیژه حکمت است و غزل فرزند فرشته طائرپور. هم منیژه حکمت و هم طائرپور جزو بانوانی هستند که علاوه بر کارگردانی، تهیه کنندگی را هم تجربه کرده اند.
در این بین اما پگاه شاید به خاطر جدی گرفتن بازیگری رشدش در این حیطه بیشتر بوده و همین «سارا و آیدا» را که درنظر بگیریم بازی او به مراتب جاندارتر و شسته رفته تر از غزل شاکری است.
غزل شاکری در «سارا و آیدا» سعی زیادی کرده است نقش دختری جوان و قرارگرفته در بزنگاه یک انتخاب مهم را ایفا میکند اما شاید ضعف درام و از آن سو عدم تجربه کردن نقشهای متفاوت در سالهای اخیر باعث شده نتواند کاراکتر را به کمال برساند.
درست در نقطه مقابل پگاه که حتی همین درام نصفه و نیمه را هم زمینهای میکند برای خلق کاراکتری که میتواند رفتارهای خودسرانهاش را به عنوان یادگاری در ذهن مخاطب به جای بگذارد.