نفیسه ترابنده
"هتتریک" به کارگردانی و نویسندگی رامتین لوافی و تهیهکنندگی مجید مطلبی از جمله فیلمهایی است که در جشنواره جهانی فیلم فجر به نمایش درآمد و موفق شد جایزه بهترین فیلمنامه برای رامتین لوافی و سیمرغ سیمین بهترین بازیگر زن برای ماهور الوند را به ارمغان آورد.
داستان "هتتریک" از یک مهمانی آغاز میشود که لیدا (پریناز ایزدیار) و همسرش-فرزاد (امیر جدیدی)-به همراه پسرخاله لیدا- کیوان (صابر ابر)- و دوستدخترش -رها (ماهور الوند)-در آن حضور دارند. بعد از اتمام مهمانی و درراه بازگشت ماشین آنها به چیزی یا کسی برخورد میکند و آنها فرار میکنند.
آنها از ترس پلیس بهجای رفتن به خانه تصمیم میگیرند تا روشن شدن قضیه به خانه رها بروند. در خانه رها رازهای متعددی برای شخصیتها افشا میشود.
"هتتریک"داستان 4 شخصیت است؛ دو زن و دو مرد. فیلمساز میخواهد شخصیتهای داستان را رو به روی یکدیگر قرار دهد و قصه را بر اساس احساسات و پنهانکاریهای کاراکترها پیش ببرد اما نکته اینجاست که بیشترین ضربه را همین شخصیتپردازیهای ناقص به فیلم وارد میکنند.
مخاطب تا پایان داستان تصویر درستی از شخصیت لیدا ندارد؛ نمیداند او چگونه زنی است؟
زنی خانوادهدوست و دلسوز است یا به گفته فرزاد زنی است که هر لحظه هوس کاری به سرش میزند و تنها به دنبال علایق و خواستههای خودش است؟
از طرفی مشخص نیست آیا شک لیدا به رابطه فرزاد با دختران دیگر درست است یا به دلیل حساس شدن او در دوران بارداری است؟
اصلاً مخاطب نمیفهمد لیدا که از ابتدای فیلم ناراحت و عصبی است و مشخص است از دستکارهای شوهرش عاصی شده چرا باردار شده است؟
چرا حالا که باردار است تصمیم میگیرد فرزاد را ترک کند؟ فرزادی که تکلیفش مشخص است؛ یک مرد ترسو، لاقید، بیمسئولیت و به قول کیوان کلهخر و بیعقل که عنان زندگیاش را به دست قمار داده و بهشرطبندی اعتیاد دارد مردی که بلاهت و سرخوشیاش مخاطب را به خنده میاندازد.
مردی که در مقابل پرخاش و عصبانیت زنش و قهر او همیشه با خونسردی میگوید خودش برمیگردد و راست میگفت لیدا خیلی زود برمیگشت اما در پایان داستان لیدا دیگر برنمیگردد.
در ورزش " هت تریک" به معنای به ثمر رساندن سه گل است. پایانبندی فیلم حول یک مسابقه فوتبال شکل میگیرد که تیم ضعیف با سه گل موفق به بردن تیم برتر میشود.
فیلمساز بهزور میخواهد نام فیلم را به محتوای آن سنجاق کند و اگر هدفش ترویج قماربازی نباشد لابد منظورش این بوده که فرزاد گرچه شرطبندی را میبرد و تمام مشکلات مالیاش حل میشود اما بازی زندگی زناشویی خود را میبازد!
فیلم همزمان با روایت داستان زندگی و روابط پرتنش لیدا و فرزاد، روایتگر رابطه رها و کیوان است.
در این قسمت هم شخصیتپردازی رها بسیار مبهم است.
فیلم تلاش دارد تا تصویری معصوم و موجه از رها نشان دهد و رفتن رها با دوستپسرش به مهمانی در خارج از شهر و در نیمهشب را عادی جلوه دهد اما رها نمیتواند تصویر یک زن موجه باشد آنهم وقتی مخاطب میفهمد او یک مادر است.
رها چگونه مادری است که دختر کوچکش را تا آن موقع شب در خانه تنها گذاشته است؟ او چه مادری است که مادر بودن خود را پنهان کرده تا بتواند با کیوان رابطه برقرار کند؟
اصلاً رها به کیوان چه میگوید که او را متقاعد میکند تا پنهانکاری بزرگ او را ببخشد؟
در پایان باید گفت" هت تریک" فیلمی با ریتم کند، داستانی نیمبند در حد یک فیلم کوتاه، شخصیتپردازی ناقص و پلانهای زائد بهویژه سکانسهای ابتدایی فیلم و در مهمانی با آن شلوغی و سردرگمی و صدای بلند موسیقی است که با تمرکز برتم خیانت و دروغ به تقلید از سینمای اصغر فرهادی نشان میدهد که برخی پنهانکاریها و دروغها سرانجام تلخی دارند و برخی نیز ختم به خیر میشوند؛ لیدا نمیتواند شریک زندگی و پدر بچهاش را ببخشد اما رها و کیوان باوجود آغاز رابطهشان بر پایه پنهانکاری یکدیگر را میبخشند!