تحریریه زندگی آنلاین : اغراق نکنم نصف عمر مردان ایرانی پای برنامههای ورزشی بهویژه فوتبال میگذرد. حتی اغلب در هر مغازهای که میرویم کانال تلویزیونش روی شبکه ورزش است یا فروشندگان در حال بحث درباره فلان مسابقه فوتبالی یا فلان معضل ورزشی هستند. حال پدیدهای که آن قدر طرفدار دارد باید برنامههای جذابی هم برایش تولید شود. تا همین سه چهار سال پیش هم همینطور بود. برنامههای ورزشی با مجریان حرفهای که در هر سنی مخاطب داشت و حالا دیگر از هیچکدام آن برنامهها خبری نیست و برنامههای ورزشی ما در نیم ساعت قبل و بعد از مسابقات خلاصه شدهاند. چه اتفاقی در صداوسیما افتاده که نه از برنامههای جذابش خبری هست نه از مجریان و کارشناسان کار بلدش؟
در همین رابطه با جهانگیر کوثری به گفتوگو نشستیم. وی یکی از باتجربهترین چهرههای ورزشی و فرهنگی کشور است. فارغالتحصیل رشته کارگردانی سینما از دانشکده هنرهای دراماتیک است و کار خود را با دستیاری در سینما آغاز کرد. پیش از انقلاب و اوایل انقلاب به ساخت فیلم کوتاه و مستند مشغول بود و بعد انقلاب در قامت مدیر تولید و مجری طرح به سینما وارد شد. این سینماگر هم چنین فیلمهای «نرگس»، «بانوی اردیبهشت»، «دو زن»، «زیر پوست شهر»، «دختران خورشید»، «روزگار ما»، «یک شب»، «به آهستگی»، «عصر جمعه»، «نسل جادویی» و «خون بازی» را در مقام تهیهکننده در کارنامه خود دارد. فعالیتهای او به حوزه سینما محدود نشد و به عنوان بازیکن فوتبال در باشگاههای مطرح کشور توپ زد، همچنین او پس از انقلاب به خبرنگاری، گزارشگری و مجریگری در عرصه ورزش پرداخت و مدتی اجرای برنامه ورزش از نگاه دو را بر عهده داشت. گفتوگو با جهانگیر کوثری درباره صداوسیما انجام شد و عملکرد تلویزیون در ساخت برنامههای ورزشی بررسی شد وی همچنین به مختصات سریال سازی و برنامهسازی در حوزه کودک پرداخت که در ادامه میخوانید:
بیشتربخوانید:
وقتی گیشه سینماها در یک سال 220 درصد رشد میکند
ورزش در هر جامعهای به عنوان یکی از مهمترین پدیدههای اجتماعی تلقی میشود و رسانههای جمعی، تأثیر بسیار زیادی در توسعه آن در جامعه داشته و دارند. به نظر شما عملکرد صداوسیما در حوزه ورزش در این چهار دهه به چه صورت بوده است؟
پدیده ورزش عمومیت خاصی نزد مردم دارد؛ به عبارتی در ۶۲ رشته ورزشی که وجود دارد از طیفهای مختلف جامعه یعنی از سنین هفت تا هفتاد ساله به آن علاقهمندند. علاوه بر این المپیک، مسابقات آسیایی و جهانی مرکز رقابتهای ورزشی هستند لذا نوعی شور و حس ناسیونالیستی را در جامعه ایجاد میکنند؛ به همین دلیل افراد جامعه کمبودهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی خود را در موفقیت ورزشکاران و تیمهای ورزشی میبینند و به نوعی از لحاظ اجتماعی قانع و حقارتهایشان کم میشود و احساس افتخار میکنند.
بهطور مثال، زمانی که یک ورزشکار مدال المپیک را کسب میکند مردم احساس میکنند که این یک موفقیت ملی و بینالمللی برای جامعه است؛ حتی کمبودهای خود را در پس موفقیتهای آنان، جبران شده میبینند. بنابراین ورزش در جامعه میتواند مسیر و ابعاد گوناگونی داشته باشد. در جامعه فعلی ما به این دلیل که بخشهایی از تفریحات و سرگرمیهای جامعه کم شده، مردم به سمت ورزش روی آوردهاند، لذا رشد فزاینده طرفداران ورزش مانند فوتبال، والیبال یا کشتی امری طبیعی است؛ البته این امر بسیار کمک میکند تا نشاط درونی جامعه افزایش یابد. بنا به دلایلی که توضیح دادم بسیاری از کشورهای پیشرفته ورزش را علمی و دانشگاهی کردهاند و تلاش میکنند تا افرادی با فرهنگ را در زمینه ورزش تربیت کنند، زیرا میدانند که در آینده این افراد به عنوان الگو شناخته خواهند شد. به عنوان مثال، علی دایی تا سال گذشته رکورد بیشترین گل زده جهان را دارا بود، بنابراین این قهرمان باید از ابعاد فرهنگی و اخلاقی بالایی برخوردار باشد؛ یا بهترین نمونههای جهانی در اتحاد جماهیر شوروی، آلمان غربی و شرقی و دانمارک بود که قهرمانهایشان را از دانشگاهها معرفی میکردند تا الگوهای خوبی برای جوامع خود باشند و حتی در ابعاد سیاسی یا اجتماعی فعالیت کنند. مثلاً ویتالی کلیچکو شهردار کییف در اوکراین، قهرمان بوکس سنگین وزن جهان بوده است. بنابراین باید اهمیت ورزش را شناخت و برای آن برنامهریزی کرد. یکی از مهمترین ابزارها در این زمینه رسانه به ویژه تلویزیون است. تلویزیون و تصویر اصولاً نوعی شور و هیجان را در مخاطب ایجاد میکند.
بیشتربخوانید:
اما و اگرهای بازنمایی اسیدپاشی در سینما
با این نگاه و پیشینه که در عرصه ورزش اشاره کردید، تلویزیون و برنامهسازی در این عرصه چه جایگاه و نقشی دارد؟ چون عدهای بیان میکنند تلویزیون میتواند صرفاً به پخش کننده رویداد ورزشی تبدیل شود اما مختصات تولید برنامه در تلویزیون میتواند متفاوت باشد.
به اعتقاد من با ساخت برنامههای باکیفیت بسیاری از کمبودهای جامعه رفع میشود؛ اما باید بین افراد جامعه و تلویزیون اعتماد ایجاد شود. زمانی که این اعتماد از بین برود، مردم به شبکهها و برنامههای خارجی روی میآورند که بهترین تصاویر و تحلیلها را دارند. در خصوص برنامههای جام جهانی فوتبال، خیلی مهم است که چه کسی گزارشگر یا تحلیلگر فوتبال باشد. در حال حاضر، ما کارشناس تخصصی فوتبال در برنامههای تلویزیونی نداریم؛ یک فوتبالیست را بهعنوان کارشناس معرفی میکنند در صورتی که اصلاً در تخصص او نیست. باید مجری یا کارشناسی را روی صندلی بنشانیم که به لحاظ شخصیتی مردم به او و حرفهایش اعتماد کنند؛ در غیر این صورت مردم نمیتوانند او را بپذیرند. این مسئله باید در صداوسیما فرهنگسازی شود. فرهنگسازی تک بعدی نیست، یعنی باید در تمام ابعاد اجتماعی یکسان باشد. اصولاً یک برنامه با مجریان و بعد با مهمانانش شناخته میشود؛ وقتی در برنامهای یک اقتصاددان در حوزه خاورمیانه و مسائل اقتصادی به درستی کارشناسی میکند، مردم از آن لذت میبرند. برای انتخاب مجری و کارشناس باید به سواد و شخصیت آن فرد توجه شود. متأسفانه در صداوسیما، مسئولان کمی باریکبین هستند. ما کارشناسان باسواد زیادی در زمینه ورزش داریم که میتوانند مسیری را که در مقابل داریم، هموار کنند و با تئوریهایی که میدهند ورزش جامعه را به سمتی ببرند که ورزش و ورزشکارانی هدفمند و فرهنگی داشته باشیم.
در میان صحبتهایتان به باریکبینی مسئولان اشاره کردید. ما همیشه شاهد این مسئله بودهایم که مدیران در صداوسیما غال با سلایق شخصی خود را اعمال میکنند که این مسئله در دهه اخیر چشمگیرتر بوده است. به طور حتم این نوع نگاه آفتهای زیادی هم دارد. همین نگاه سلیقهای باعث شده صداوسیما هم از افراد مشخصی برای تولید و اجرای برنامه استفاده کند.
مدیران ما نگاه ایدئولوژیکی دارند که اتفاق بدی است. برای جامعهای مانند ما باید دید عمومی داشت. مدیران موفق کسانی هستند که نگاه عمومی را در رسانه تعمیم دهند.
در این خصوص نباید هیچگونه تبعیضی میان برنامهها و برنامهسازان قائل شد زیرا در این صورت بخشهایی از جامعه را کور کردهاید و صداوسیما این روند را پیش گرفته است. ما کارشناسان بزرگی در زمینه ورزش داریم که متأسفانه از هیچکدام استفاده نمیشود؛ در عوض کسانی را در تلویزیون میآورند که حرف زدن عامیانه خود را بلد نیستند. این مسئله برای صداوسیما ضعف بزرگی محسوب میشود.
با این تفاسیر قبول دارید که این نگاه شخصی باعث ریزش مخاطب شده است؟ یعنی مدیر منافع جمعی را کنار گذاشته با نگاه سلیقهای تیشه به ریشه مقبولیت صداوسیما زده است.
غیر از این نمیشود؛ قطعاً مخاطب خود را از دست میدهد. از طرفی دسترسی به کانالهای خارجی برای مردم زیاد و راحت شده است. به راحتی، زیباترین تصاویر و درستترین تحلیلها را تماشا میکنند. در حال حاضر اکثر مردم فوتبالهای خارجی و بینالمللی را در شبکههای ماهوارهای هم بدون هیچ سانسوری دنبال میکنند و هم در آن گزارشگر با سلیقه شخصی فوتبال را گزارش نمیکند.
بیشتربخوانید:
چرا شهاب حسینی مورد بیمهری قرار گرفته است؟
بی شناسنامه ی عاشق!
به نظر شما اگر صداوسیما بخواهد تغییری ایجاد کند تا دوباره مخاطب خود را به دست بیاورد، چه اقداماتی را باید در نظر بگیرد؟ آیا این اتفاق شدنی است یا زیر بنایی که ایجاد شده و در پیش گرفته شده امکان اصلاح ندارد؟
در حال حاضر این اتفاق شدنی نیست؛ به این دلیل که مدیران سیاسی جامعه هر کسی را که میآورند، به نوعی یک حالت فرصتطلبانه ایجاد میکند تا جایگاه مدیریتی خود را حفظ کند؛ چراکه به عنوان یک مدیر از خود اختیاری ندارد. مدیر فرهنگی باید از خود اختیار داشته باشد تا بتواند نظرات خلاقانه خود را اعمال کند اما این اتفاق نمیافتد چون آن مدیر میترسد این کار را انجام دهد. مثلاً مدیری، یک گزارشگر فوتبال را کنار میگذارد، مدیران بعدی جرات ندارند آن گزارشگر را برگردانند؛ چرا که این کار از جای دیگری مدیریت میشود. گاهی هم این تصمیمات خود یک خط قرمز فرضی ایجاد میکند که به سختی میتوان آن را تغییر داد.
نکاتی که شما به آنها اشاره کردید در خصوص برنامههای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی هم صدق میکند.
بله، ضعفهای مدیریتی ما در بخشهای دیگر به ویژه بخشهای سینمایی خیلی وسیعتر است. من از این جهت مثالهای ورزشی زدم که بیشتر در آن حوزه مشغول به فعالیت بودم اما همین مشکلات را در سینما هم میتوان بیان کرد.
وقتی به سینما اشاره کردید به یاد موضوع سرگرمی افتادم. یکی از بزرگترین رسالتهای صداوسیما ایجاد سرگرمی است و با وجود اینکه رسانه ملی ما در این زمینه هزینههای زیادی را صرف میکند اما درصد خیلی کمی از مردم جذب برنامههای تلویزیونی میشوند. مردم در سالهای اخیر راههای دیگری را برای سرگرمی انتخاب کردهاند و کمتر به تلویزیون رجوع میکنند.
این مسئله که روز به روز جذب مخاطب در تلویزیون کم میشود به خاطر نگاههای محدودی است که وجود دارد. به طور مثال کارشناسان باید نیاز عمومی جامعه در زمینه سریال سازی را بررسی کنند اما عملاً این اتفاق نمیافتد و ما شاهدیم که فقط سریالهای مذهبی ساخته و نمایش داده میشوند. سریالهای مذهبی بسازید اما به طبقات مختلف و به مسائل روز جامعه هم بپردازید. باید در برنامهریزیهای صداوسیما همه اقشار جامعه در نظر گرفته شوند اما اینطور نیست. باید برنامههایی برای جوانان ساخته شود تا حرفهایشان را در آن بزنند و خود را خالی کنند. چرا جامعه ما باید آنقدر بسته باشد که جوانان ما خود را در جای دیگر خالی کنند؟ با یک مدیریت قوی میتوان در این مسیر حرکت کرد اما در نحوه مدیریتها تنگنظری وجود دارد. جامعه ۹۰ میلیونی را نمیتوان تقسیم بندی کرد. برخی میخواهند این تقسیمبندی را به نفع خود انجام دهند تا فقط خودشان سود ببرند. در حال حاضر مردم در همه طیفها ناراحتاند. چرا؟ چون مدیریت نشده است. باید برای همه طیفها و شغلها برنامهسازی شود.
بیشتربخوانید:
ماجرای پر حاشیه یک سریال پرطرفدار
همانطور که گفتید در تلویزیون برنامهسازی نمیشود و تلویزیون به شدت با معضل محتوا مواجه است و پر کردن آنتن به یک دغدغه اصلی تبدیل شده و اصلاً برای همین موضوع است که برخی محتواهای بیکیفیت وارد کنداکتور صداوسیما شده است. در کنار این موضوع شاهد بروز شبکههای جدید در تلویزیون بودهایم که اکثر آنها برنامههای آرشیوی را پخش میکنند. لزوم ساخت شبکههای جدید در این وضعیت چیست؟
برنامه نمیسازند چون بودجه ندارند. ساخت یک سریال باکیفیت هزینه زیادی دارد به همین دلیل سریالهای قدیمی را بازپخش میکنند. ساخت شبکههای جدید هیچ کاربرد و تأثیری ندارد. هیچکس این شبکهها را نگاه نمیکند. به جای هزینه برای ساخت این شبکهها، اگر یک سریال باکیفیت، با فیلمنامه و عوامل قوی تولید کنید؛ متوجه تأثیر آن خواهید شد. متأسفانه مدیران ما به سمت فرصتطلبی برای خودشان رفتهاند. ازدیاد این شبکهها هم برای افزایش تعداد مدیران شبکهها در تلویزیون است در صورتی که محتوایی برای آنها وجود ندارد، اما تا بخواهید مدیر در صداوسیما هست.
کمی بالاتر اشاره کردید که باید برای طیفهای مختلف جامعه برنامهسازی شود. یکی از مهمترین بخشها که باید به آن پرداخته شود، بخش کودک و نوجوان است. اگر اشتباه نکنم در حال حاضر تنها کسی که کمی در صداوسیما میتواند مخاطب کودک را پای برنامه بکشاند داریوش فرضیایی (عموپورنگ) است. تقریباً تمامی بزرگان حوزه کودک که در تلویزیون فعالیت داشتند، پایشان از صداوسیما بریده شده و به پلتفرمها کوچ کردهاند.
تمام کسانی که از سال ۵۴ به تلویزیون آمدند، افراد بسیار خلاقی بودند که دیگر وجود ندارند. تنها کسی که تا چند سال پیش در حوزه کودک در تلویزیون، عالی فعالیت میکرد ایرج طهماسب بود که او هم از این رسانه بیرون آمد و حالا یک برنامه موفق را در یکی از پلتفرمها در حال پخش دارد. چرا باید همه سرمایههایمان را از دست بدهیم؟ تعداد زیادی از کارگردانان خوبمان از تلویزیون رفتند، چون دیگر زور و توانی برای کار کردن نداشتند؛ حال در سینما فعالیت میکنند و از بهترین کارگردانان جهان هستند. ما افراد ماهر بسیاری را در حوزههای مختلف داریم که خانهنشین شدهاند. امثال ایرج طهماسبها زیادند، چرا نباید در تلویزیون کار کنند؟ همگی ناشی از تنگنظری یکسری از افراد است که به دلیل خودخواهی خودشان جامعه را به سمت بدی کشیدهاند.
هیچکس را راه نمیدهند. فقط میخواهند خودشان بسازند. سوادش را ندارید! معلوم است که نمیتوانید مانند طهماسب برنامه بسازید. باز هم تکرار میکنم ما نویسندگان و کارگردانان بسیار قوی داریم که میتوانند سریالهایی بسازند تا مردم به سمت سریالهای آبکی ترکیهای و کرهای نروند. به آنها میدان بدهید و نترسید اگر از شما انتقاد میشود. هر چقدر از لحاظ فرهنگی قویتر باشیم کمتر لطمه میخوریم. فقط شعار میدهند در صورتی که هیچ فایدهای ندارد. باید مدیرانی سرکار بیایند که مسائل فرهنگی را بلد و دانش اندوخته واقعی در این حوزهها باشند.
به نظرتان اصلاً تلاشی برای تغییرات در صداوسیما صورت میگیرد؟ اثری از دغدغه برای تغییر در رفتارهای مدیریتی و سیاستگذاریهای صداوسیما میبینید؟
هیچ تلاشی صورت نمیگیرد چون نمیخواهند. آنها میخواهند مردم در همین سطح بمانند. ترجیح میدهند در سطح شعار زدگی باقی بمانند و هر کسی که ذرهای تخصص و شعور در زمینه فرهنگی دارد را کنار میگذارند که ناشی از ترس در حوزه رشد فرهنگی است.