امکان مینا/کمال تبریزی
این دیگر به یک روال در کارنامه کمال تبریزی ساخته شده است که یا کمدیهای خوش ساختی چون "مارمولک" و "طبقه حساس" را تولید میکند یا آن که آثاری زیر حد متوسط مانند "پاداش" یا "طعم شیرین خیال".
"امکان مینا" هم در دسته آثار زیر حد متوسطاین کارگردان میانسال جای میگیرد. تبریزی این بار به جای آن که سراغ کمدی برود سراغ ژانر تاریخی رفته و ماجرایی با رگههای سیاسی درباره زندگی یک دختر عضو مجاهدین خلق را برای روایت برگزیده است. پای فیلمنامه کار هم نام فرهاد توحیدی خورده است اما نه ظرافت داستانی در فیلم هست نه گرههای دراماتیک لازم برای جلب مخاطب و نه حتی یک پایانبندی مناسب.
"امکان مینا" هم که از جمله پروژههای ارگانی سالهای اخیر سینمایایران بوده از سطحی گرفتن دستمایه خلق درام به شدت آسیب دیده است. تقریبا در تمام فیلم کاراکتری که با جدیت بتواند حال و هوای سه دهه قبل را خلق کند وجود ندارد و همه چیز بر مدار کلیشهها پیش میرود. در تصویرسازی فیلم از مجاهدین خلق کمترین تلاشی برای نشان دادن افکار التقاطی آنها صورت نگرفته است و به جایش تبریزی سعی کرده هر جا که داستان پیش نمیرود یک اتفاق غیرمنطقی را در درام بگنجاند.
نتیجه هم که مشخص است؛ فیلم به هنگام نمایش در جشنواره با خندههای تمسخرآمیز مخاطبان روبرو میشود و بااین وضع در اکران عمومیهم نخواهد توانست به قدر کفایت جلب توجه کند. تراژدی "امکان مینا" آنجاست که علیرغم سر و شکل کاملا جدیاش، سمپاتیکترین کاراکترش ماهیتی طنازانه دارد و توسط بهادر مالکی صداپیشه کاراکتر "فامیل دور" در "کلاه قرمزی"ایفا شده است!!
کفشهایم کو؟کیومرث پوراحمد
تازهترین تلاش کارگردانی که حداقل یک دههای هست فیلم خوب نساخته هم فیلم خوبی نیست. دلیل اصلی را هم باید در درگیری بیش از حد کیومرث پوراحمد در سیاسی بازیهایی دانست که باعث شدند وی از مسیر اصلی سینمایی خویش که کارگردانی سرراست داستانهایی درباره آدمهای دوربر ماست بازبماند.
پوراحمد بعد از شکست مطلق "50 قدم آخر" در تازه ترین فیلمش کوشیده نقبی بزند به یکی از موفقترین آثارش "شب یلدا"؛ فیلمیکه گفته میشد بخشهایی از آن برآمده از زندگی واقعی نگارنده است بااین حالاین نقب زدن آن قدر فکرنشده و بیحساب و کتاب صورت گرفته که جز اظهار تأسف از به هدر رفتن زحمات سالیان طولانی یکی دیگر از پیشکسوتان سینمایایران را موجب نمیشود.
گفتهاند در "کفشهایم کو؟" نیز پوراحمد از زندگی واقعی خویش الهام گرفته است و بخشی از دردسرهای برآمده از کهولت سن را در اثرش تصویرسازی کرده است اما مشکل اینجاست کهاین تصویرسازی که با حضور رضا کیانیان در مرکزیت فیلم صورت گرفته آن قدر سطحی، دمدستی و بیاستفاده از جزییات در پرداخت کاراکتر صورت گرفته که انگار کاریکاتوری از یک شخصیت را در فیلم میبینیم.
بعید است که پوراحمداین فیلم را برای خنداندن مخاطب ساخته باشد چراکه کیفیت کار او در کمدیسازی را نیز در آثاری چون "نوک برج" دیده بودیم اما فیلم علیرغم تراژیک بودن و فضای پر از یأسی که زندگی کاراکتر اصلی را احاطه کرده به دلیل همان عدم ارائه شناسنامهای دقیق از کاراکترها خندهدار میشود.
بهاین بیفزایید وارد کردن دخترکی از فرنگ برگشته را که سالهاستایران نبوده اما اغلب واژگان فارسی را با تسلط کامل بیان میکند بجز really، darling، give me، comedy و play کردن موسیقی!!!
برای خواندن بخش اول - بهترین و بدترینهای جشنواره سی و چهارم فجر - اینجا کلیک کنید.
برای خواندن بخش دوم - بهترین و بدترینهای جشنواره سی و چهارم فجر - اینجا کلیک کنید.
برای خواندن بخش سوم - بهترین و بدترینهای جشنواره سی و چهارم فجر - اینجا کلیک کنید.
برای خواندن بخش چهارم - بهترین و بدترینهای جشنواره سی و چهارم فجر - اینجا کلیک کنید.