ایستاده در غبار/محمدحسین مهدویان
"ایستاده در غبار" را باید بدون پیش فرض دید. پیش فرضهایی نظیراینکهاین فیلم محصولی سفارشی است که به سفارش سازمان اوج تولید شده یا آن کهاین فیلم اثریست مستند که ربطی به جشنواره فجر ندارد در تمام روزهای قبل از جشنواره بر ناماین اثر سایه انداخته بود و باعث شده بود خیلیها با پیش فرض منفی به تماشای این فیلم بنشینند. اما فقط کافی بود یک ربع از زمان فیلم بگذرد تا همه آنها که منفیترین ذهنیات را نسبت بهاین فیلم داشتند هم ایمان بیاورند به هنر تکنیکی جوانی به نام محمدحسین مهدویان که کوشیده بود با دقت فراوان یک اثر زندگینامهای-جنگی را خلق کند.
"ایستاده در غبار" زیر ده دقیقه دیالوگ داشت و بقیهاش تصویر بود و البته نریشن اما کیفیت تصویرسازی کارگردان در مجسم کردن زندگی یکی از رزمندگان دفاع مقدس به نام احمد متوسلیان که خیلی زود هم تا فرماندهی در جنگ پیش میرود آن قدر بالا بود که باعث میشد مخاطبی که حتی آن برهه زمانی را نمیشناسد چون تشنهای که به آبی زلال رسیده تا پایان فیلم را دنبال کند و هم با بخشهایی از حوادث دوران جنگ روبرو شود و هم با شخصیتی به نام احمد متوسلیان که سالها بود فقط نامش را میشنیدیم و حتی یک تصویرسازی معمولی از او نداشتیم.
متوسلیان با بودجه ارگانی ارزشی فیلم ساخته اما کاملا مشخص است که خودش هم علقه ارزشها را داشته که نگذاشته بودجهای که صرف تولید فیلم شده هدر برود و آن قدر سینمایی و متکی بر تصویر به جای دیالوگ-که دیگر بیماری سینمای ایران شده- پیش رفته که میتواند رفرمی باشد در سینمای جنگیایران.
"ایستاده در غبار" اگر یک دراماتورژ که ماجراها را به دیالوگ بدل کند هم داشت آن گاه دیگر از انگ مستندوار بودن که مدام برای زیر سوال بردن ارزشهایش به آن وارد میشود هم نجات مییافت اما این آغاز راه مهدویان در سینماست و قطعا تجربهاین کار به او کمک میکند در آثار دیگرش هم همین قدر جدی و اثرگذار و البته دراماتیک تر پیش برود.
بازی محمدهادی حجازی فر بازیگر اصلیاین فیلم که با یک فراخوان تلگرامی انتخاب شده از جمله بهترین بازیهای جشنواره بود. البته کهاین بازی طبیعی و در خدمت متن هم به دلیل بالا بردن پز شبه روشنفکرانه داوریها دیده نشد!
لانتوری/رضا درمیشیان
اسیدپاشی یکی از معضلات معاصر ماست؛ معضلی که در سالهای اخیر مرتب دربارهاش شنیدهایم و البته فیلمسازان ما چه در سینما و چه در تلویزیون چنان که باید در پرداختن به آن روی خوش نشان نداده بودند.
دو دهه بعد از "رستگاری در هشت و بیست دقیقه" سیروس الوند که به اشاره به اسیدپاشی و آمران آن پرداخته بود، "لانتوری" دومین فیلم سینمایایران درباره اسیدپاشی است و در عین حال یکی از بهترین آثاریست که با محوریت اسیدپاشی ساخته شده است واین قدرت را دارد که دافعهای به شدت قوی را نسبت بهاین مقولهایجاد کند.
"لانتوری" را کارگردانی به نام رضا درمیشیان ساخته که ساخته قبلیاش "عصبانی نیستم" به دلیل برخی تسویه حسابهای سیاسی هنوز هم رنگ پرده ندیده است. همین مسألهاین واهمه راایجاد میکرد که وی در ساخته تازهاش از شدت ترس نسبت به عاقبت کار با نگاهی محافظهکارانه پیش برود اما نه تنها این اتفاق نیفتاده است که وی باز هم با زبانی صریح از یک طرف به شرح اختلاف طبقاتی که باعث بروز بحران در جامعه شده میپردازد و از طرف دیگر مقولهای به نام اسیدپاشی را مجالی میکند برای نقد دو نوع نگاه افراطی؛ یکی نگاهی لمپن مآبانه که همه بدبختیهای اقتصادی خود را برآمده از ساختار حکومتی میداند و دیگری نگاه شبه روشنفکرانه که با ژست کمک به همنوع به فکر ارضای کمبودهای درونی خویش است.
"لانتوری" درست مانند "اژدها وارد میشود" به سبک مستند پیش میرود اما مستندی ساختگی که نشستن تیپهای اجتماعی مقابل دوربین آن و سخن گفتن درباره شخصیتهای درگیر اسیدپاشی و اصلا خود اسیدپاشی بیشتر برای واقعگرایانه کردن اثر است اما فیلم ورای لحن مستند به قدر کفایت بار دراماتیک هم دارد کهاین بار دراماتیک کمک میکند به ارتباط بیشتر مخاطب عام با اثر و رسیدن به لحظه نهایی که سکانس قصاص اسیدپاش است.
"لانتوری" همه چیزش درست و بهاندازه است؛ از تصویرسازی وضعیت روحی اسیدپاش و قربانیاش در روزهای قبل و بعد از اسیدپاشی و همچنین تصویرسازی نگاه قضایی بهاین مقوله. البته که نگاه تیپهای مختلف اجتماع نسبت بهاین پدیده شوم هم به درستی ارائه میشود اما تنها نکته باقی مانده فیلم که برای برخی سوال برانگیز بوده آن است کهایا واقعا خود واقعی اسیدپاش آمر اسیدپاشی بوده است یا آن که عقبه ذهنی خاصی بوده که او را بهاین سمت هل داده است.
این سوال بخصوص وقتی قربانی اسیدپاشی در مقام یک روزنامهنگار شبه روشنفکر نشان داده میشود به شدت عیان میشود.
بازی نوید محمدزاده و البته بهرام افشاری و محمد کوشکی که اولی بازیگر اصلی است و دو نفر دیگر بازیگر مکمل به شدت واقعگرایانه درآمده است. باران کوثری و مریم پالیزبان بازیگران زن "لانتوری" هم هر دو حد بالایی از توانایی خود را ارائه دادهاند بخصوص باران و نوید که به دلیل کنترل دقیق کارگردان کمترین کار اضافی انجام نمیدهند و به مانند دیگر آثار خود فیلم را پر نمیکنند با بداهههای بیربط.
پالیزبان که در فیلم نقش قربانی اسیدپاشی را بازی کرده و احتمالا بخاطر صورت بیروح خویش انتخاب شده میتواند از دیگر نقاط قوت فیلم باشد.
برای خواندن بخش اول - بهترین و بدترینهای جشنواره سی و چهارم فجر - اینجا کلیک کنید.
برای خواندن بخش سوم - بهترین و بدترینهای جشنواره سی و چهارم فجر - اینجا کلیک کنید.
برای خواندن بخش چهارم - بهترین و بدترینهای جشنواره سی و چهارم فجر - اینجا کلیک کنید.
برای خواندن بخش پنجم- بهترین و بدترینهای جشنواره سی و چهارم فجر - اینجا کلیک کنید.