داستانک: فريبرز لرستانی «آشنا»، تصويرساز: سحر حقگو
من یک بلوز دارم که تا پایین آن دکمه دارد.
دو تا پرنده قشنگ این طرف و آن طرف بلوزم روی شاخه نشستهاند و برای هم آواز میخوانند.
وقتی دکمههای بلوزم را میبندم.
پرندهها به هم نزدیک میشوند و با خوشحالی همدیگر را میبوسند.
آنوقت من قلقلکم میگیرد و با صدای بلند میخندم.
بعد، پرندهها بیشتر قلقلکم میدهند.