داستانک: فریبرز لرستانی «آشنا»؛ تصویرساز: ناهید لشگری فرهادی
شبها که میخوابم، مادر پتویم را رویم میاندازد.
من چشمهایم را میبندم، یعنی خوابیدهام. مادر آرام موهایم را نوازش می کند.
من باز چشمهایم را میبندم: یعنی خوابیدهام.
بعد صدای نفسهایش را میشنوم که میخواهد آهسته مرا ببوسد.
من یواشکی او را میبوسم. یعنی توی خواب هم تو را میبوسم.