فریبرز لرستانی «آشنا»
تصویرساز: مرضیه صادقی
تحریریه زندگی آنلاین : عصر خاله به خانه ما آمد. من و مادر خیلی خوشحال شدیم. من یک سیب توی بشقاب خاله گذاشتم. خاله گفت: «مثلِ خودت لُپگُلی و قشنگ است». بعد دفتر نقاشیام را آوردم و نقاشی تازهام را که یک جوجه بود، به خاله نشان دادم. خاله گفت: «مثلِ خودت کوچولو و ناز است».
بعد چند دانه برای جوجهام کشید و گفت: «کوچولوی من باید سیر باشد و جیکجیک کند».
من برای خاله جیکجیک کردم. مادر و خالهام خندیدند. من خوشحال شدم و بیشتر جیکجیک کردم.