Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.
جمعه 2 آذر 1403 - 07:01

8
شهریور
داستانک با آن تور بزرگ

داستانک با آن تور بزرگ

توی کتاب من، یک قایق روی رودخانه تاب می‌خورد. من سوار قایق می‌شوم و قایق‌سواری می‌کنم. یک دفعه یک ماهی‌گیر از کنار رودخانه به من می‌گوید: «صبر کن، تا سوار بشوم. می‌خواهم با این تور ماهی بگیرم».

نویسنده: فریبرز لرستانی «آشنا»

 

تحریریه زندگی آنلاین : توی کتاب من، یک قایق روی رودخانه تاب می‌خورد. من سوار قایق می‌شوم و قایق‌سواری می‌کنم. یک دفعه یک ماهی‌گیر از کنار رودخانه به من می‌گوید: «صبر کن، تا سوار بشوم. می‌خواهم با این تور ماهی بگیرم».

اما من به حرفِ آن گوش نمی‌کنم و از آنجا دور می‌شوم. بعد ماهی‌های رنگارنگ دورِ قایق جمع می‌شوند. دهان کوچک‌شان را باز و بسته می‌کنند و از من تشکر می‌کنند. من هم با خوش‌حالی لبخند می‌زنم.

بیشتربخوانید:

چه قورباغه های خوبی!

اون که شکوفه داره

برچسب ها: داستان، سرگرمی، داستان کودکانه، داستان کوتاه، قصه، کتاب داستان تعداد بازديد: 186 تعداد نظرات: 0

نظر شما درباره این مقاله چیست؟

فیلم روز
تصویر روز