Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.
جمعه 2 آذر 1403 - 02:29

15
آذر
شنیدن یا گوش دادن؟

شنیدن یا گوش دادن؟

در ابتدا لازم می‌دانم برای روشن شدن موضوع مورد بحث از موانع گوش دادن فعال هنگامی که با کودکان ارتباط برقرار می‌کنیم، سخن به میان آورم و سپس به راه‌های گوش دادن فعال به کودکان بپردازم.

سیده سارا میرمحمدی؛ کارشناس ارشد روان شناسی عمومی

 

زمانی که فرد و یا افرادی احساسات، افکار و یا نظرات خود را به وسیله راه‌های گوناگون به فرد و یا افراد دیگری منتقل می‌کنند، در آن لحظه ارتباط شکل می‌گیرد.

به عبارت دیگر، ارتباط به معنای تبادل افکار، احساسات، اطلاعات، عقاید و تجربیات به روش‌های مختلف است.

مهارت‌های برقراری ارتباط موثر یکی از مهم‌ترین پیش‌بینی کننده‌های سلامت روابط بین فردی و در نتیجه سلامت روان جامعه به‌شمار می‌رود.

در این میان داشتن مهارت‌های مناسب و موثر برای برقراری ارتباط با کودکان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است، زیرا کودک سالم امروز بزرگسال سالم فردا است.

در مقاله پیش رو به یکی از مهارت‌های اصلی و اساسی ارتباط با کودکان یعنی مهارت گوش دادن فعال و موثر پرداخته شده است.

آیا تا به حال به این اندیشیده‌اید که شما به عنوان والدین و یا مربیان و معلمین حرف‌های کودکان را می‌شنوید یا صرفا به حرف‌های آنها گوش فرا می‌دهید؟

آیا به نظر شما تفاوتی بین شنیدن و گوش دادن فعال وجود دارد؟ لازم است که بدانیم بین این دو فرآیند تفاوت‌های بارزی وجود دارد.

فرآیند شنیدن یک بحث کاملا فیزیولوژیک است که در واقع با فعال شدن سنسورهای شنوایی در اثر امواج صوتی صورت می‌گیرد و اما فرآیند گوش دادن یک فرآیند شناختی است که در نتیجه یک فعالیت ذهنی و تحلیلی ممکن می‌شود و نیازمند دقت، توجه، انگیزه و یادگیری می‌باشد.

در ابتدا لازم می‌دانم برای روشن شدن موضوع مورد بحث از موانع گوش دادن فعال هنگامی که با کودکان ارتباط برقرار می‌کنیم، سخن به میان آورم و سپس به راه‌های گوش دادن فعال به کودکان بپردازم. 

موانع گوش دادن فعال 

دسته نخست موانع گوش دادن فعال موانع فیزیکی می‌باشد. موانع فیزیکی به آن دسته از عواملی گفته می‌شود که موجب می‌شوند علاوه بر فرآیند شنیدن، در مراحل بالاتر فرایند گوش دادن نیز با دشواری صورت گیرد.

عواملی نظیر حضور در مکان شلوغ و پر سروصدا، مشغول بودن والدین به امور دیگری در حین گوش دادن به کودک و برقرار نکردن ارتباط چشمی با کودک در زمان گفتگو با وی.

دسته دوم موانع کلامی می‌باشد که بخش مهمی از مقاله پیش رو را به خود اختصاص داده است و خود به شکل‌های دیگری ظهور پیدا می‌کند، از جمله این موانع، عبارتند از:                                

توصیه کردن، نصیحت کردن، ارائه راه‌حل و درس‌های اخلاقی: استفاده از هر یک از این روش‌ها به هنگامی که کودک در حال توضیح دادن موضوعی است، موجب آسیب در رابطه ما با کودک می‌شود.

خطر به کار بردن هر یک از خطاهای ارتباطی گاها سبب ایجاد احساس گناه در کودک شده و رشته ارتباطی بین ما و کودک در آن لحظه از هم گسیخته می‌شود.

علاوه بر این، به این دلیل که کودک احساس می‌کند که به حرف‌های او گوش نداده‌ایم و فقط در پی ارائه راه‌حل و نصیحت بوده‌ایم ممکن است عصیان کرده و از ادامه دادن سخن خود خودداری کند و یا تصمیم بگیرد که دیگر موضوع و یا مشکلی را با شما در میان نگذارد، زیرا این گونه فکر می‌کند که گفتگو با والدین نتیجه‌اش انحراف از موضوع بحث و یا مشکل و سرزنش وی می‌شود.

قضاوت کردن، انتقاد کردن و برچسب زدن به کودکان: هر یک از موارد نام برده شده نه تنها فقط هنگام گوش دادن به کودکان بلکه اساسا ارتباط سالم ما  با کودک را مستعد از هم گسیختگی می‌کند.

برچسب‌ها و یا اسامی و یا القابی که کودکان را با آنها مورد خطاب قرار می‌دهیم نظیر احمق، تنبل، بی‌مسئولیت، شیطون، ضعیف و ... همواره کودک را در معرض برچسب خوردن و قضاوت شدن قرار می‌دهد و در طول زمان این قبیل گفته‌ها را کودک باور کرده و در پی درونی‌سازی آن برخواهد آمد که خود نیز مصداق بارز آزار عاطفی است گاه ناآگاهانه و گاه آگاهانه از سوی والدین و معلمین اعمال می‌شود.     

به مکالمه این مادر و کودک توجه کنید

کودک: «مامان من دیگر نمی‌خواهم با علی بازی کنم او همیشه من را اذیت و ناراحت می‌کند».                                           

مادر: «تو هم به غیر از شکایت کردن کار دیگری بلد نیستی».

کودک در حالی که گریه می‌کند: «اما مامان آخه من با هر چی بازی می‌کنم علی اون رو از دستم می‌کشه».

مادر: «تو هم فقط گریه کن. نمی‌دونی حتی با دوستت چه طوری بازی کنی».

کودک گریه‌اش شدت می‌گیرد و مادر به دنبال کار خود می‌رود ... .

پرسیدن سوال‌های متعدد و کنجکاوی برای پیدا کردن مشکل و یا اتفاق پیش آمده به هنگامی که کودک در حال صحبت کردن است: به طور مثال  پرسیدن سوالاتی نظیر چرا، چه‌طور، کی و کجا، زمانی که کودک در حال شرح اتفاق و یا بروز احساساتش در خصوص موضوعی می‌باشد.

این بار به همان مکالمه قبلی مادر و کودک با وجود مانع سوال‌های پی در پی به هنگام گوش دادن فعال بر می‌گردیم.

کودک: «مامان من دیگر نمی‌خواهم با علی بازی کنم. او من را اذیت و ناراحت می‌کند».

مادر: «چرا؟ مگه چی شده؟»

کودک: «من با هر چیزی که می‌خواهم بازی کنم از دستم می‌گیرد».

مادر: «مگه با چی بازی می‌کنی؟»

کودک: «داشتم با ماشین‌هایم بازی می‌کردم. بعد علی آنها را از من گرفت. بعد رفتم مداد رنگی‌هایم را برداشتم. آنها را هم از دستم کشید».

مادر: «خب، چرا اجازه دادی ازت بگیره؟»

کودک با حالت کلافگی: «اما آخه مامان من نخواستم که اسباب‌بازی‌هایم را به علی بدهم. اون با زور از من آنها را می‌گیرد».

مادر: «آخه چرا بلد نیستی آروم با دوستت بازی کنی؟»

همان‌طور که دیدید در هر یک از پاسخ‌های کودک، مادر سوال دیگری مطرح می‌کند. در این میان سوال‌های مکرر مادر از کودک نه تنها باعث عدم پذیرش و عدم درک شدن کودک از سوی مادر شده است، بلکه با طرح سوالات بی‌اهمیت باعث انحراف از موضوع اصلی می‌شود.

تحلیل و تفسیر رفتار و گفته‌های کودک هنگامی که در حال سخن گفتن است: درخصوص این مورد می‌توان گفت از جمله اشتباهاتی می‌باشد که والدین امروزی اغلب دچار آن می‌شوند، به طور مثال این گونه واکنش‌ها نشان می‌دهند من می‌دانم در اصل تو نمی‌خواستی این کار را انجام بدهی، من می‌دانم که تو به چه دلیل این کار انجام داده‌ای، فکر می‌کنم مشکل تو چیز دیگری است، این گونه واکنش‌های کلامی هنگامی که در حال گوش کردن به صحبت‌های کودک هستیم به کودک این را القا می‌کند که کسی هست که من را بهتر از خودم می‌شناسد و افکار مرا می‌خواند.

شاید من به عنوان کودک نمی‌دانم که چه می‌خواهم. والدین من بهتر از من می‌دانند که من چه می‌خواهم و یا اکنون چه احساسی دارم.

این بار نیز به همان مکالمه مادر و کودک در حالی که مادر سعی دارد رفتار، احساسات و گفتار کودک خود را تحلیل و تفسیر کند، دقت کنید.

کودک: «مامان من دیگر نمی‌خواهم با علی بازی کنم. او من را اذیت و ناراحت می‌کند».

مادر: «تو وقتی بچه دیگری به خانه ما میاد ناراحت می‌شوی؟»

کودک: «نه مامان، فقط وقتی علی اسباب‌بازی‌هایم را از دستم می‌کشد، ناراحت می‌شوم».

مادر: «آهان، پس اصلا نمی‌خواهی علی با اسباب‌بازی‌های تو بازی کند؟»

کودک: «نه مامان، وقتی من با اسباب‌بازی بازی می‌کنم و آن را از دستم می‌کشد، ناراحت می‌شوم».                       

مادر: «تو هم می‌خواهی به علی نشان دهی که چه‌قدر قوی هستی؟ برای همین نمی‌خواهی اسباب‌بازی‌هایت را از تو بگیرت».

کودک در حالی که گریه می‌کند: «آخه نه مامان من فقط ...» .

عوض کردن موضوعی که توسط کودک مطرح شده است، با هدف تسلی دادن به کودک: در این حالت نیز کودک احساس می‌کند که احساساتش نادیده گرفته شده است و والدین به حرف‌هایش گوش فرا نداده‌اند.

در اینجا هم کودک ممکن است احساساتی از قبیل خشم، اندوه، نا امیدی و عدم پذیرش را تجربه کند. این بار مکالمه قبلی را با مانع عوض کردن موضوع و تسلی دادن بازنگری می‌کنیم:

کودک: «مامان، من دیگر نمی‌خواهم با علی بازی کنم. او من را اذیت و ناراحت می‌کند».                                       

مادر: «علی از تو کوچک‌تر است، چرا نمی‌خواهی با او بازی کنی؟»

کودک: «آخه مامان من با هر اسباب‌بازی بازی می‌کنم آن را از دستم می‌گیرد».

مادر: «بین دو تا دوست این چیزها پیش میاد. اشکال نداره».

کودک: «اما مامان من می‌خواهم بدون دعوا با هم بازی کنیم».

مادر: «ای بابا، تو هم همه چیز رو جدی می‌گیری. اصلا بیاین اینجا به هر دوی شما شیرینی بدهم».

کودک در حالی که گریه می‌کند:«اما من شیرینی نمی‌خوام...». 

مهارت گوش دادن فعال 

در ادامه مقاله به بررسی مهارت گوش دادن فعال پرداخته شده است. کسب این مهارت نه تنها از مهارت‌های اساسی در برخورد با کودک می‌باشد، بلکه در ارتباط با سایر بزرگسالان نیز موثر است.

از نخستین عواملی که برای گوش دادن فعال مورد نیاز است، به حداقل رساندن موانع فیزیکی و محیطی در جهت گوش فرا دادن به کودک می‌باشد، یعنی اگر کودک در حال توضیح دادن در خصوص موضوعی برای ما می‌باشد و از طرفی حواس ما به برنامه تلویزیونی در حال پخش است و یا به صفحه تلفن همراه خود نگاه می‌کنیم و یا در حال خواندن روزنامه و یا در اتاقی دیگر مشغول به کار دیگری هستیم، بهتر است تمامی این موانع محیطی برای گوش دادن به صحبت‌های کودک را به حداقل رسانده و در حالتی که هم‌سطح کودک شده‌ایم، با برقراری تماس چشمی با کودک، خود را برای گوش دادن فعال به صحبت‌های کودک آماده کنیم.

این عمل علاوه بر اینکه سبب می‌شود تا موقعیتی بالاتر از کودک نداشته باشیم، باعث می‌شود تا به تمام حالت‌های صورت و به طور کلی به زبان بدن کودک هنگام بازگو کردن موضوعی نیز توجه کنیم که این نیز به خودی خود پیام‌های نهفته بسیاری از احساسات و گفته‌های کودک را به ما منتقل می‌کند. مورد بعدی تمرین سکوت است.

اکثرا ما هنگامی که مشکلی داریم و یا موضوعی موجب رنجیدگی ما شده است و یا مسئله‌ای خشم ما را برانگیخته است، در جستجوی فردی برمی‌آییم که تنها بدون ارائه راه‌حل و یا سرزنش و قضاوت کردن ما به حرف‌هایمان گوش کند که این امر باعث آرام‌تر شدن ما خواهد شد؛ در رابطه با کودکان نیز با به حداقل رساندن موانع کلامی گوش دادن، کودک احساس آرامش و پذیرش بیشتری پیدا خواهد کرد، البته باید به یاد داشته باشیم که این عمل به معنای سکوت مطلق و نشان ندادن هیچ واکنشی از سوی شنونده نمی‌باشد، زیرا این عمل نیز موجب کاهش انگیزه و از بین رفتن میل به ادامه صحبت در فرد گوینده می‌شود، بنابراین برای اینکه به سمت فرآیند گوش دادن فعال نزدیک‌تر شویم، باید زمانی که کودک در حال حرف زدن است، با به کار بردن نشانه‌های بدنی نظیر تکان دادن سر به نشان گوش دادن، استفاده از عبارت‌های کوتاهی نظیر آهان، متوجه شدم، خب بعدش و ... کودک را برای ادامه دادن صحبتش تشویق کنیم.

علاوه بر این می‌توان با کاربرد همان کلمه‌ها و جمله‌هایی که کودک به هنگام تعریف کردن استفاده کرده است، بدون تفسیر و تعبیر شخصی، خلاصه حرف‌های او را به خودش انعکاس داده تا هم از صحت فهم خود درباره منظور کودک از حرف‌هایی که با ما در میان گذاشته است، مطلع شویم و هم کودک با شنیدن صحبت‌های خود از زبان ما فرصت بازبینی درباره موضوعی که با ما در میان گذاشته است را پیدا کند.

از این رو به کودک کمک خواهیم کرد تا خود درصدد روش‌های حل مسئله  قدم‌های اولیه را بردارد، علاوه بر این به کمک این روش کودک ما را مورد اعتماد خویش قرار داده و تمایل برای تداوم ارتباط با ما را خواهد داشت. در بسیاری از موارد کودک هنگام بازگو کردن اتفاقی حجم وسیعی از احساسات را تجربه می‌کند.

در اینجا هم به این دلیل که کودک شناخت درستی از احساساتی که تجربه می‌کند را ندارد و هم به دلیل اینکه در فرآیند گوش دادن فعال باقی بمانیم علاوه بر خلاصه کردن و انعکاس صحبت‌هایش احساساتش را نیز به او منعکس می‌کنیم که با این عمل نه تنها فعالانه به حرف‌های او گوش کرده‌ایم، بلکه او را از حضور زنده احساساتش و شناخت آنها آگاه نموده‌ایم.

در نتیجه یک شنونده فعال چه در ارتباط با کودک چه در ارتباط با بزرگسال، فردی است که بدون ارائه نظر شخصی، قضاوت، توصیه و یا نصیحت نقش آینه‌ای را دارد که گفته‌های گوینده را به او منعکس کرده و شرایطی را فراهم می‌کند که فرد گوینده فرصتی برای گوش کردن به خود از زبان دیگری را پیدا کند تا بدین وسیله علاوه بر تجربه احساس درک‌شدگی از جانب شنونده و کسب آرامش بیشتر، به بازبینی رفتار و گفته‌های خویش بپردازد.

 

برچسب ها: تربیت کودک، سلامت روان کودک، روانشناسی کودکان، گوش دادن فعال، گوش دادن به فرزند، گوش دادن به فرزندان، ارتباط فرزند و والدین، مهارت گوش دادن فعال، موانع گوش دادن فعال، شنیدن یا گوش دادن تعداد بازديد: 668 تعداد نظرات: 0

نظر شما در مورد این مقاله چیست؟

فیلم روز
تصویر روز