طلا عاقبتی : روانشناس و رفتاردرمانگر ؛ کودک، نوجوان، اختلالات و مشکلات فردی
تحریریه زندگی آنلاین : ابراز عشق و محبت والدین به یکدیگر حقیقتا در کشور ما یک تابوی فرهنگی است که اکثر والدین آن را قبیح و زشت میدانند، در صورتی که مشاهده عشق بین آنها در یک حریم مشخص شده (به خصوص ابراز محبت پدر به مادر) و قدردانی با بوسه، نوازش و یا آغوشی گرم از همسرشان، برای فرزندان: آرامش، عشق به خانه و خانواده، الگوی ارتباط موثر با همسالان و یا حتی ارتباطی خوب با همسر آینده را به همراه خواهد داشت. در واقع ریشه اصلی سلامت روان فرزندان دقیقا در همین روابط عاطفی گرم، صمیمی و توام با احترام والدین نسبت به یکدیگر است، چرا که خوب میدانیم هدف از ازدواج و تشکیل خانواده چیزی جز رسیدن به آرامش نیست و آرامش نیز در گرو چیزی جز روابط اثربخش نیست!
دعواهای روزانه، عدم تفاهم میان والدین، قهرهای مکرر و تعارضات پیدرپی در خانواده گاه اثرات بسیار مخربتری حتی از طلاق والدین بر فرزندان به جای میگذارد. افراد پرخاشگر، افسرده، منزوی و بیاعتماد به نفس حاصل پرورش در بستر همین خانوادهها هستند.
بیشتر بخوانید:
پدران دختران را از عشق و عاطفه لبریز کنند
چرخه تعارض در خانواده
تعارضاتی که ابتدا بین پدر و مادر وجود دارد، به مرور زمان به تعارضات بین والدین و فرزندان تبدیل میشود، چرا که کودکان ما با مشاهده هر رفتاری از جانب والدین آن را مناسب قلمداد کرده و بلافاصله الگو برداری میکنند.
در نهایت در تمام روابطشان از جمله ارتباط با همین والدین، آنها را عملی میکنند، زیرا مجوز اجرای آنها را از پدر و مادرشان گرفتهاند!
به این ترتیب ما شاهد تاثیرات متقابل رفتار والدین و فرزندان بر هم خواهیم بود. والدینی که فریاد میزنند، فرزندانی که بلندتر فریاد میزنند به جامعه تحویل خواهند داد...
آیا فرزندان ما برای داشتن زندگی و روان سالم صرفا باید شاهد ابراز عشق و محبت ما به یکدیگر باشند؟!
مسلما خیر!!
واقعیت اینجا است که در دنیای پر از چالش امروز، فرزندان ما برای آنکه در بزرگسالی توانایی برقراری ارتباطات موثر در حیطههای مختلف اجتماعی از قبیل: تحصیلات، شغل و حرفه، زندگی مشترک و یا روابط دوستانه را داشته باشند، باید حل مسئله را یاد بگیرند، در غیر این صورت در آینده تبدیل به بزرگسانی بیکفایت خواهند شد که توان حل شرایط بحرانی را نخواهند داشت! همچنین از آنجایی که اولین نهاد آموزش برای کودک از جمله آموزش مهارتهای ارتباطی، خانواده است؛ بنابراین کودک ما نیاز دارد که حتی گاهی شاهد تعارض بین والدین نیز باشد! چرا که گفتیم کودکان در خلاء یاد نمیگیرند، بلکه از طریق مشاهده رفتار والدین و آزمون و خطای این مشاهدات است که میآموزند چگونه به درستی رفتار کنند...
بیشتربخوانید:
بوسیدن کودکان چه مزایایی دارد؟
بالاخره راه درست چیست؟! مرز مناسب میان عشقورزی و تعارض کجا است؟!
نکته مهم اینجا است که تعارضات و دلخوریها اجزایی جداییناپذیر در زندگی مشترک هستند که به دلایل مختلف بروز میکنند و تصور داشتن یک زندگی مشترک در آرامش و آسایش محض، از اساس بیهوده و غلط خواهد بود! مسیر زندگی پر از دردهای اجتنابناپذیری است که هیچ راه فراری از آنها نخواهیم داشت و تنها سلاح ما در برابر این دردها؛ قدرت پذیرش برای آنچه تغییرناپذیر است و قدرت بالای حل مسئله برای آنچه تغییرپذیر است میباشد.
بنابراین والدین باید اصول ارتباط اثربخش برای ابراز مطلوب دلخوریها و گفتگوی مناسب را فرا بگیرند و همچنین به مهارتهای حل مسئله مسلط باشند تا در هنگام بروز اختلاف بتوانند به نحوی موثر به بحث و گفتگو پرداخته و راهی برای حل بحران پیش آمده پیدا کنند.
در این صورت است که مشاهده تعارض و بحث بین والدین نه تنها مخرب نیست، بلکه حتی بستری امن و مناسب برای فراگیری شیوههای مناسب حل تعارض نیز خواهد بود!
با توجه به مطالبی که مرور شد میتوان خانواده را به یک هرم تشبیه کرد که در راس این هرم زن و شوهر به عنوان تامینکنندگان اصلی امنیت و آسایش قرار داشته و در میانه هرم فرزندانی قرار دارند که از این امنیت و آسایش برای رشد و شکوفایی تغذیه میکنند.
لازمه این احساس امنیت چیزی جز مشاهده عشق و تعارض میان والدین نیست!
دو مفهوم به ظاهر متضاد، اما مکمل هم...!
دو مفهومی که اتفاقا ابراز و مشاهده آنها در خانواده، برای داشتن یک رشد سالم ضروری است!
اگر هر دو آنها با شیوههای مناسب ابراز شوند، به مثابه چراغهایی خواهند بود که راه و مسیر را برای ورود به اجتماعی بزرگتر از خانواده روشن میکنند.
در اجتماعات بزرگتر فرزندان ما در طول زندگی به صورت مداوم با هیجانات متعددی مواجه خواهند شد که اگر به کارگیری مطلوب آنها را در خانواده فرا نگرفته باشند، در هر حیطهای از روابط انسانی محکوم به شکست خواهند شد...
کودکانی که در خانواده شاهد عشق و محبت میان پدر و مادر خود نبودند، تبدیل به بزرگسالانی بیعاطفه شده که به دلیل مشکلات فراوان در همدلی و ابراز احساسات نسبت به دیگران به خصوص همسرانشان، به صورت مکرر در روابط عاطفی طرد میشوند.
از طرف دیگر کودکانی که دائم شاهد تنش و درگیری، بدون تلاش برای بهبود روابط هستند در آینده تبدیل به بزرگسالانی بیکفایت در تصمیمگیری و حل مسئله میشوند که هنوز پا به زندگی مشترک نگذاشتهاند راهی جز طلاق و فرار پیش روی خود نمیبینند.