دكتر پروانه صفایی مقدم - متخصص رو انشناسی بالینی
تحریریه زندگی آنلاین : خودمحوری، خودمیان بینی، یا اگوسنتریسم در روانشناسی رشد بهصورت زیر تعریف میشود:
تمایز ناکافی بین خود و جهان (شامل دیگران)
گرایش به درک، فهم و تفسیر جهان برمبنای خود. به طور كلی، كودكان خود را محور و مركز دنیا میدانند و باورشان این است كه اسباب و علل و عوامل برای آنها و در خدمت آنها باید باشد. این پدیده زمانی پدیدار میشود كه كودكان از نظر تفكر در مراحل اولیه قرار دارند، مرحلهای كه ما آن را به عنوان مرحله تفكر اولیه میشناسیم. در این حالت، تفكر خود محور در كودك وجود دارد. این تفكر خود محور به حدی است كه حتی اگر به عنوان مثال كودك زمین بخورد و پایش درد بگیرد، به دنبال این امر است كه چرا مادر نیز پای خود را ماساژ نمیدهد. در این مواقع میبایست، با احترام به مراحل رشد شناخت كودك، با استفاده از داستان فیلم و بهویژه قصههای كودكانه، توجه كودكان را به تدریج به گروه، همسالان، داستان و دیگر اعضای خانواده جلب كرد. البته بازیهای گروهی و دستهجمعی هم میتواند در تولید این احساس نقش به سزایی داشته باشند. خود محوری در كودكان جزء فرآیند طبیعی رشد است و نباید با آن مبارزه كرد، بلكه باید به تدریج، كودك را به مراحل بالاتر سوق داد.
كوچك؛ اما سخاوتمند
با توجه به اینکه دنیای کودکان، دنیای کوچک و محدودی است و خودشان را مرکز و محور دنیا میدانند، فکر میکنند همه چیز باید در خدمت آنها باشد. به همین دلیل اگر با آنها رفتار درستی در پیش نگیریم، این خودخواهی در آنها بیشتر تقویت میشود. والدین نخستین افرادی هستند که میتوانند در این زمینه به کودک کمک کنند، اما چگونه میتوانیم چنین کاری انجام دهیم.
بیشتربخوانید:
بالجبازی کودک چگونه رفتار کنیم؟
باور و پذیرش کودک
باور و پذیرش باعث میشود سطح توقع خود را کم کنیم. برای آموزش این پذیرش به فرزندمان هم باید با توجه به رشد شناختیاش و متناسب با زمینههای رشدی دیگرش این کار را انجام دهیم. مثلا اگر بتوانیم هر چیزی را همانگونه که هست بپذیریم، سطح توقعاتمان پایینتر میرود، خودخواهی کمتری خواهیم داشت و در نتیجه میتوانیم ارتباط بهتری با دیگران برقرار کنیم.
آموزش سخاوتمندی به کودک
والدین باید از همان ابتدای کودکی ارزشهای زندگی را به فرزندان خود آموزش دهند تا آنها فقط به فکر خود نباشند. برای این کار باید به کودک بگوییم که هر وقت کسی احتیاج به کمک داشت، حتما باید به او کمک کرد، چون شاید یک روز هم خود تو احتیاج داشته باشی دیگران به تو کمک کنند. مثلا میتوانیم به او بگوییم اگر دوستت یادش رفته بود خودکارش را بیاورد تو حتما باید خودکار اضافیات را به او بدهی؛ به این ترتیب هم بهتر میتوانی با دیگران دوست شوی و هم بقیه بچهها هم وقتی تو نیاز به کمک داری، کمکت خواهند کرد. وقتی الگوی ذهنی کودک چنین چیزی باشد، حتما طبق آن عمل میکند. برای این کار او باید یاد بگیرد که فقط به فکر منافع خودش نباشد؛ بلکه حتما باید به احساسات، نیازها و خواستههای دیگران هم توجه کند.
الگوی مناسب
توجه داشته باشیم کودکان دقیقا همان کاری را انجام میدهند که ما میکنیم. پس اگر میخواهیم رفتار درستی داشته باشند باید ابتدا خودمان درست رفتار کنیم؛ نه اینکه فقط از آنها بخواهیم. مثلا به جای اینکه فقط به خودشان فکر کنند، به دیگران هم کمک کنند. وقتی ما نوبتمان را رعایت نمیکنیم، خارج از صف میرویم و با بقیه بدرفتاری میکنیم و توجهی به دیگران و احساساتشان نمیکنیم و به راحتی آنها را میرنجانیم، چطور انتظار داریم فرزندانمان رفتار خوبی داشته باشند و خودخواه و خودمحور نباشند، اما اگر در رفتارهای خود بتوانیم سخاوت را به آنها آموزش دهیم، میتوانیم خیلی زود آن را در رفتارهای فرزندمان هم تشخیص دهیم.
محبت بیش از حد
محبت بیش از حد به کودک هم یکی از مواردی است که باعث میشود فرزندمان خودخواه بار بیاید. زمانی که ما بیدلیل به فرزندمان امتیاز میدهیم و محبتی خارج از تعادل برایش قائل میشویم، کودک مغرور میشود. مثلا وقتی از سر دلسوزی اجازه نمیدهیم فرزندمان با پول قلک خودش هدیهای برای ما بخرد یا بارها خودمان و علایقمان را نادیده میگیریم تا کودک رفاه بیشتری داشته باشد، او هم به این روش عادت میکند و فکر میکند دیگران هم باید این گونه با او رفتار کنند و انتظار دارد همه به خاطر او از حق و حقوق خود چشمپوشی کنند. اما فراموش نکنیم فرزند ما هر چقدر برایمان ارزشمند و دوستداشتنی باشد، تربیت او مهمتر و باارزشتر است و باید بپذیریم برای برخورداری از چنین نتیجهای قطعا برخلاف میل قلبیمان گاهی برای یادگیری بیشتر، فرزندمان باید سختی و ناملایماتی را هم متحمل شود تا نتیجه بهتری بگیرد.
بیشتربخوانید:
کودکان لجباز، استقلالطلبند
نحوه برخورد با خودمحوری كودكان
یکی از مهمترین دلایل اینکه بچهها بد رفتار میکنند این است که احساس ناامیدی و ناتوانی میکنند. عملکرد والدین برای ایجاد صبر و حوصله در کودک نوپا بسیار مهم است. شما باید فرزندان خود را برای تحمل احساس بیقراری، که اغلب ناخوشایند است، آماده کنید تا زمانی که با این احساس مواجه میشوند، رویکرد شکست نداشته باشند.
احترام به استقلالطلبی کودک
خود محوری در کودکان باعث شده به هر ترتیب که شده به خواسته خود برسند، بنابراین راه دیگر برای همگامی با جریان رشد کودک و خود محوری در کودکان، اجتناب از تحمیل نظر و برخورد ارادهها است و راه رسیدن به این مقصود، ایجاد امکان انتخاب است. به طور مثال: زمان حمام کردن است، قبل از شام حمام میکنی یا بعد از شام ؟، مثل بچههای خوب بازی میکنید یا هر کدام به اتاقتان میروید ؟ و...
با ایجاد امکان انتخاب به کودک فرصت تصمیمگیری میدهید و خود محوری در کودکان را کنترل میکنید. با این سیاست در عین کنترل، به استقلالطلبی کودک نیز احترام میگذارید.
ایجاد انگیزههای مثبت در کودک
رشد اخلاقی، خودبینی و خود محوری و خود توجهی در کودکان قوی است، به همین دلیل و به احتمال زیاد کودک نظم و ترتیبی را که برایش سودی در برداشته باشد، میپذیرد. میتوانید همسطح آنها انگیزههای مثبتی برای اطاعت ارائه دهید. به عنوان نمونه: اگر ظرف پانزده دقیقه لباس خوابت را بپوشی و دندانهایت را مسواک بزنی، برایت یک داستان جالب میخوانم، وقتی شام خوردی میتوانی دسر هم بخوری، وقتی اسباببازیهایت را جمع کردی، میتوانی بیرون بروی و ... . با رشد کودک میتوانید از روشهای خوشایندتر دیگری هم استفاده کنید.
بیشتربخوانید:
باکوچولوهای لجباز چه کنیم؟
ضرورتهای آموزشی
دکتر رابرت بروکس میگوید: اگر شما روی ضرورتهای آموزشی که در حدود سن ۲ سالگی شروع میشود تمرکز کنید، فرزند شما سریعتر یاد میگیرد، کمتر مقاومت کرده و در نهایت بهتر عمل میکند.
تنظیم قوانین مشارکت و انتظار احترام
بچههایی که معتقدند میتوانند هر کاری را که دوست دارند انجام دهند و هرچه را که میخواهند به دست بیاورند، معمولاً کسانی هستند که در صورت عدم ارضای خواستههایشان ناله و کجخلقی میکنند. کودکانی که متوجه میشوند مرزهای تعریف شده مشخص و مناسبی دارند، چگونگی خودمحور بودن و احترام به مرزها را یاد میگیرند.
دلیل قوانین را برای کودک توضیح دهید
شما لازم نیست به فرزندان خود توضیح دهید که چرا رفتارهای خاصی از آنها انتظار دارید، اما اگر فرزندان شما متوجه شوند که دلایل سادهای برای مقررات شما وجود دارد، متوجه خواهند شد که آنها خودسرانه نیستند و احتمال بیشتری برای پایبندی به آنها وجود دارد. به عنوان مثال، به او بگویید: شما باید ساعت ۸ شب به رختخواب بروید، زیرا بدن شما نیاز به خواب کافی دارد تا قوی و سالم بماند یا شما باید اسباببازیهای خود را سر جایش بگذارید، بنابراین ما میدانیم که آنها را دفعه بعد که میخواهید بازی کنید، کجا پیدا کنیم.
خودتان هم به قوانین پایبند باشید
هنگامی که به خانه برمی گردید، کت خود را در گنجه قرار دهید، ظروف کثیف خود را در سینک قرار دهید و ... انجام این کارها به کودکان نشان میدهد که آنها هم باید از قوانین پیروی کنند. هنگامی که بچهها رفتار قانونمند شما را ببینند، میخواهند همان کار را انجام دهند.
وجدان کودک را بیدار پرورش دهید
اگر یک کودک احساس بدی دارد که قاعدهای را نقض کرده است، بلافاصله سعی نکنید ناراحتی او را کم کنید. کمی احساس گناه، بخش مهمی از یادگیری برای تشخیص درست اشتباه است. از آن به عنوان یک فرصت آموزشی استفاده کنید. بگویید: من میدانم که احساس بدی دارید. ما همه مرتکب اشتباه میشویم، اما سعی میکنیم یاد بگیریم که بعداً چگونه عمل کنیم.