نیازهای عاطفی – روانی نوزاد
در یكی از نظریههای روانكاوی (نظریه رشد روانی اجتماعی اریكسون) اعتقاد بر این است كه كودكان در نخستین مرحله زندگی با بحران اعتماد در برابر بیاعتمادی مواجهاند. به عبارتی در این دیدگاه، ایجاد حس اعتماد تنها مستلزم این نیست كه نوزاد برای رفع نیازهای خود به توجه و محبت مادر وابسته باشد، بلكه در عین حال باید با او رابطه عاطفی برقرار كند. مثلاً نوزاد باید هر زمان كه لبخند میزند، شاهد لبخندی متقابل از سوی اطرافیان، به خصوص شخص مادر باشد.
چنانچه مادر یا جانشین وی به خواستههای نوزاد بیاعتنا باشد، نوزاد به مادر، سایر اطرافیان و حتی به خودش، بیاعتماد میشود. البته در این مورد باید اعتدال هم رعایت شود. در اولین مرحله رشد روانی – اجتماعی (یعنی از تولد تا حدود یكسالگی)، اگر نیازها به موقع ارضا شود و والدین عواطف واقعی خود را به كودك نشان دهند، زمینه احساس امنیت، آرامش و اطمینان در او ایجاد میشود و اگر برعكس، توجه به كودك ناكافی، موقتی و یا منفی باشد، میتواند ایجاد احساس ترس، و ناامنی كند.
بازتابها
اطفال پیش از آنكه به دنیا بیایند، برنامهریزی میشوند تا به محیط خویش پاسخهای خاصی بدهند. این پاسخهای خاص یا بازتاب به آنها كمك میكند در برابر مُحركهای محیطی اطرافشان واكنشهای كارآمدتر نشان دهند كه برخی از آنها برای زنده ماندن مفید است؛ مانند بازتابهای مكیدن، سكسكه، قورت دادن، چنگ زدن و . . . اما هنوز كاركردهای اختصاصی بعضی از بازتابها در نوزادان ناشناخته ماندهاند.
به عنوان مثال اگر كسی كف پای فرد بزرگسالی را لمس كند، پنجهها جمع میشوند؛ ولی اطفال پنجههای خود را به طرف بیرون میكشند. این بازتاب كه به آن بازتاب بابینسكی میگویند در یكسالگی ناپدید میشود. به تدریج برخی از رفتارهای بازتابی، جای خود را به فعالیتهای ارادی میدهند كه تا حدودی علت آن رشد و تحول مغز است.
عملكرد شناختی
در مجموع، پژوهشهای انجام شده در باره توانائیهای نوزاد، مخالف این دیدگاه است كه جهان در نظر نوزاد انبوهی از سروصدا یا شكلهایی بیمعنی است یا كودك همانند لوح سفید نانوشتهای پا به دنیا میگذارد. نوزاد به هنگام تولد آمادهدرك و فهم واقعیت بیرونی و یادگیری سریع پیوند پدیدههایی است كه برای رشد انسان مهماند.
نوزادان در طی سال اول زندگی نه تنها مهارتهای حسی – حركتی كسب میكنند، بلكه در این سال موجباتی فراهم میشود تا بتوانند درباره محیط خود فكر كرده و آن را درك كنند. نوزادان فعالانه در پی شناخت محیط اطراف خود هستند. آنها موجودات منفعلی نیستند و منتظر نمیمانند تا دیگران آنان را وادار به فعالیت و كار ذهنی كنند.
نوزاد با تعدادی توانائی ارثی بازتابی متولد میشود، اما بیش از پایان یافتن ماه اول، كودك به كوشش و خطا درباره این بازتابها دست میزند و قادر میشود بین رفتار بازتابی و ارادی تمیز قایل شود و این اعمال اولیه تمیز دادن بین رفتارها، مبنای «تفكر» كودك را تشكیل میدهد.
چگونه میتوان به نوزادان محبت كرد؟
نوزاد از همان ابتدا معنی محبت و توجه دیگران را میفهمند. اگر كسی آنها را در آغوش بگیرد، ساكت میشوند. اگر به نوزاد توجه و محبت شود، یاد میگیرد كه دوست داشته باشد:
نوزاد را در زمانهایی كه بیدار است در آغوش بگیرید.
با نوزاد حرف بزنید و نوازشش كنید. این كار برای او بسیار لذتبخش است.
به چشمهای شیرخوار نگاه كنید.
هرگز نوزاد را دعوا نكنید و بر سر او داد نزنید.
نوزاد را با آرامش بلند كنید.
به او لبخند بزنید . . .
برای خواندن بخش اول -گام به گام با رشد نینیها- اینجا کلیک کنید.