والدینی که در نهایت محبت و مهربانی با فرزندان خود رفتار میکنند، اغلب عشق و احترام نیز از فرزندان خود دریافت میکنند. اما سرچشمهی تنفر فرزندان از پدر و مادر از آنجایی آغاز میشود که نیازهای مادی و معنوی آنها تأمین نشود.
در ادامه راهکارهایی برای کاهش اختلافات والدین و فرزندان که باعث این تنفر میشود و همچنین راه حل نهایی برقراری آرامش در زندگی برای فرزندانی که از پدر و مادر خود متنفرند، آوردهایم. خواندن این مقاله هم به والدین و هم به فرزندانی که در معرض این اختلافات قرار دارند توصیه میشود.
تنفر از والدین
والدینی که در نهایت محبت و مهربانی با فرزندان خود رفتار میکنند، اغلب عشق و احترام نیز از فرزندان خود دریافت میکنند. اما سرچشمهی تنفر فرزندان از پدر و مادر از آنجایی آغاز میشود که نیازهای مادی و معنوی آنها تأمین نشود.
همواره پدر و مادر فرزند خود را دوست دارند و این عشق ذاتی است، زیرا که آنها را به دنیا آورده اند، ولی این به تنهایی برای فرزندان کافی نیست. او انتظار دارد والدیتنش همهی ابعاد زندگی او که شامل نیازهای روحی و روانی، معیشتی، تحصیل و... میشود را در نظر گیرد. آنها انتظار دارند که والدین در هر صورت به رشد شخصیتی آنها نیز اهمیت بدهند.
فرزندان از همان ابتدا نیازهایی دارند که این نیازها با بزرگتر شدن آنها تفییر کرده و بزرگتر میشود. در دوران کودکی پدر و مادر بیشتر از خود او به فکر تشخیص نیازها و برطرف کردن آن هستند این میتواند به علت عدم تشخیص و بیان کودک نسبت به نیازهایش باشد.
با بالا رفتن سن فرزندان دیگر این خود آنها هستند که به دنبال تأمین نیازهایشان هستند و هر چه بزرگتر میشوند، انتظارات و نیازهای آنها نیز نمایانتر میشود. به همین دلیل اختلاف و درگیری در سنین بالاتر بین والدین و فرزند بیشتر شده و در نتیجه اغلب حس تنفر فرزند به والدین در این سنین شکل میگیرد.
اگر پدر و مادر به درستی فرزند خود را درک نکنند و در پی برطرف کردن نیازهای عاطفی و مادی او نباشند نارضایتی فرزند آغاز شد و به تدریج این نارضایتی به تنفر تبدیل میشود. رفتارهای نادرست برخی والدین میتواند زمینههای نفرت را در فرزندان نسبت به پدرومادر خویش ایجاد کند. والدین بیخیال با نداشتن مسئولیت و با بیتوجهی به نیازهای فرزندان میتوانند تنفر آنها را از خود فراهم کنند.
علل ایجاد حس تنفر از پدر و مادر
- عدم توجه به استقلال و آزادی فرزند
محدودیتهایی که توسط والدین برای فرزند مقرر میشود ممکن است حتی از نظر والدین به خاطر خیرخواهی، محافظت، تربیت صحیح و ... باشد، اما در صورتی که این محدودیتها زیاد و غیر منطقی باشند، (که منطقی بودن با نبودن آن باید از نظر روانشناسی باشد نه خود شما و یا فرزند) در فرزند شماای حس به وجد میآید که شما سعی در از بین بردن آزادی و استقلال او دارید.
- ایجاد شرایط محیطی نامناسب
ایجاد شرایطی متزلزل، با بحث و جدل و استرسهای متوالی در منزل، که موجب فشارهای روحی برای فرزند میشود. حتی اگر مخاطب اصلی این بحث و جدلها خود او نباشد. به طور مثال این دعوا و جدل و یا حتی کتک کاری بیت والدین و یا یکی از والدین با فرزند دیگر که خواهر یا برادر اوست باشد نیز این فشار روانی را برای او ایجاد میکند.
با این اوضاع آنها نمیتوانند به درستی بر درس یا فعالیتهای مفید خود در منزل تمرکز کنند. همچنین با وجود شرایط نه چندان مناسب محیط بیرون از منزل، همچون، افراد و دوستان ناباب که آنها را همیشه به راه خطا میکشانند، فرزند خود را در تنگنا میبیند و در این حالت است که اهانت و بی حرمتی به والدین، از جانب او آغاز میشود و آنها را اشخاصی خودخواه و بدون ملاحظه میخواند.
- تحمیل خواستهها و نظرات خود به فرزند
والدین مستبد با تحمیل خواستههای خود میتوانند سبب تنفر فرزندان ازآنها شوند.
- توجه نکردن به نیازهای مادی و رفاهی
بیتوجهی پدر و مادر و برطرف نکردن نیازهای مادی او (هزینهها و وسایل تحصیلی، خوراک، پوشاک، تفریح و...) متناسب با دوره زمانی موجب شده فرزند بیارزش انگاشته شدنش برای شما را حس کند و حس بدی متقابلا به شما پیدا کنند.
- مورد مقایسه قرار دادن فرزند
هنگامی که فرزندان خودرا با همسالان مقایسه کرده و از کمبودهای عاطفی خود رنج میبرند، زمینههای نفرت از والدین در آنها ایجاد میشود.
- تبعیض والدین بین فرزندان
اگر به خواهر و یا برادر او توجه بیشتری نسبت به او دارید و به آنها ابراز عشق و علاقه بیشتری میکنید و امکانات بیشتری برایشان فراهم کردهاید، انتظار شکلگیری حس تنفر به مرور زمان در او را داشته باشید.
- آزارهای روحی و جسمی
تنبیههای شدید فیزیکی و کلامی، تحقیر و خدشه وارد کردن شخصیت کودکان میتواند از مهمترین دلایل تنفر فرزند نسبت به پدر یا مادر خو باشد.
- بیماریهای روحی و روانی والدین
والدینی که دارای مشکلات روحی و روانی هستند و مورد درمان قرار نمیگیرند باعث آزار رساندن (جسمی و روحی) به فرزند خود شده، حتی اگر دست خودشان نباشد، موجب ناراحتی و تنفر فرزند نسبت به پدر یا مادر بیمار خود شود.
- توقعات زیاد از فرزند
به اندازه توان و شرایط فرزندتان از او توقع داشته باشید. توقعات زیاد والدین از فرزندان بدون توجه به سن و توانایی و استعدادهای آنها زمینه ایجاد تنفر فرزندان را ایجاد میکند.
- بیتوجهی به نکات مثبت شخصیتی فرزند
تواناییهای فرزنتان را تحسین کنید. نادیدهگرفتن تواناییها، استعدادها، مهارتها و نکات مثبت شخصیتی فرزندان میتواند سبب نفرت آنان از والدین خویش شود.
- عدم صمیمیت
نبودن صمیمیت، عاطفه و تنفر بین اعضای خانواده سبب میشود که فرزندان هم تنفر را فراگرفته و از آنها متنفرشوند...
رسول خدا (ص) فرمود: بدترین مردم، فرد سختگیر بر خانوداه است. شخصی پرسید: مراد از سختگیری بر خانواده چیست؟ فرمود: هرگاه او وارد خانه شد دیگر اعضا بهراسند و بگریزند و هرگاه از خانه بیرون آنان شاد شوند.
راه حلی برای والدینی که مورد تنفر فرزندان خود قرار گرفتند
شاید راه حل آن از نظر برخی بررسیها آسان باشد، ولی زمان میبرد. شما برای ایجاد عاطفه و محبت با فرزندان خود همواره باید صبور باشید.
- به آنها عشق بورزید.
- برای آنها وقت بگذارید و آنها را درک کنید.
- به صحبتهای آنها بطور دقیق گوش فرا دهید
- آنها را تشویق کنید تا از دوستان ناباب خود دوری کنند و در این راه از هیچ کمکی دریغ نکنید
- آنها را در پیشرفت درس و به سرانجام رسیدن اهدافشان یاری کنید
- سعی کنید شرایطی را فراهم آورید که رشد شخصیتی آنها در جهتی مثبت نیل پیدا کند.
- توصیه میکنیم که اگر فرزندتان نسبت به شما احساس نارضایتی دارید هر چه سریعتر از یک مشاوره خانواده در این زمینه مشاوره بگیرید.
برای تنظیم انتظار و فاصله روانی خود با پدر و مادرتان... چند واقعیت در این خصوص وجود دارد که باید مورد بررسی قرار گیرد.
۱- وقتی از دست پدر یا مادر خود عصبانی هستید اول از همه مطمئن شوید که کدام ویژگی یا صفتهای آنان آزار دهنده است که در شما وجود ندارد. حتما قبل از شروع به دعوا با آنان به این ویژگیها فکر کنید و بعد تصمیم بگیرید. اگر منصف باشید خواهید دید که اکثر چیزهایی که سبب عصبانیت شما میشود در خودتان نیز عینا وجود دارد. باید از دست به یقه شدن با پدر و مادرها خودداری کنید و اول رفتارهای نامناسب خودتان را اصلاح کنید بعد از آنان شاکی باشید.
۲- اصلا آیا کارهای پدر و مادر شما عمدا و یا سهوا به شما صدمه زده است! خب حالا میخوایید چی کار کنید؟ به خاطر آسیبی که دیدید باید تا آخر عمر به این بهانه از پدر و مادرتون ناراضی و طلبکار باشید و مسئولیتها و تصمیمات زندگی خودتان را به عهده نگیرید. چون تو هفت سالگی فلان آسیب رو بهتون زدن؟ پدر و مادر نا آگانه به شما صدمه زدن، آیا درست است که حالا شما آگاهانه به خودتون بد کنید؟!
اصلا حق با شماست و اونا گند زدن، ولی منصفانه جواب بدید که چه تضمینی میتوانید بکنید که بچههای شما یک روز از آسیبهایی که از شما خورده اند شاکی نباشند؟! (آسیب خوردن بخشی از روند رشد است. مهم اینه که ما از آسیب هامون آگاه باشیم و ادامشون ندیم). روشهای تربیت فرزند میتواند آنها را در این زمینه یاری رساند.
۳- پدر و مادرها نیز مثل شما آدم هستند. یک آدم دقیقا مثل خودتون با محدودیتهای بی شمار، با اشتباهات زیاد! اونا هم مثل شما میتوانند تصمیمات اشتباه بگیرند و آسیب ببینند و آسیب بزنند. پس انتظاراتتون باید متناسب با محدودیتهای آنها باشد.
مقابله به مثل نکنید
در اینگونه موارد، مقابله به مثل راه کارساز و مؤثری نیست. اگر قرار باشد در برابر یک فرد عصبانی، ما هم عصبانی شویم، کمک کرده ایم که این چرخه ادامه دار شود و پرخاشگری آشکار و پنهان از راههای مختلف در رابطه نمود پیدا کنند.
از آن طرف اعتقاد نداریم که صبر و تحمّل به معنای انفعال است، بلکه صبوری یک عمل فعالانه و مؤثر و کاربردی و کاملا آگاهانه و با برنامه است. باید در پی یافتن شیوههای جایگزین بود تا بهترین روش مقابله با مسائل موجود را یافت.
احترام به والدین واجب و لازم است. گرچه ممکن است والدین شما رفتارهای نادرستی داشته باشند که هیچ جای توجیه هم ندارد، اما ما معتقدیم اینها دلیل نمیشود که انسان به والدین خود بی حرمتی کند و حفظ احترام آنها لازم است.
- سهم خود را از مشکلی که بینتان پیش آمده بپذیرید.
گرچه شاید بسیاری از ما تمایل داشته باشیم که همه تقصیرها را به گردن دیگران بیندازیم، و خود را بی گناه بدانیم، و مسئولیت مشکلات روابط مان را از دوش خود برداریم و دوست داشته باشیم دیگران در جهت مطلوب ما تغییر کنند.
اما واقعیت این است که در بیشتر موارد، زمانی که رابطهای مشکل دارد، حتی زمانی که عده زیادی متفق القول حق را به یک طرف میدهند، معمولا ایراد از جانب هر دو طرف وجود دارد. در واقع، مهمترین بخش برای آغاز کار، سختترین آن نیز هست. این بخش عبارت است از پذیرش سهم خودمان در مشکلات رابطه ای.
تا زمانی که ما همه تقصیر را به گردن طرف مقابل میاندازیم، و نقش خود را انکار میکنیم، و در صدد جلب اطمینان دیگران جهت خواستههای خود هستیم، و مایلیم فقط طرف مقابلمان عوض شود، معمولا اتفاق خوشایند خاصی رخ نمیدهد. اما زمانی که بر خود تمرکز میکنیم، و با تاکید بر نقش خود پیش میرویم، جریان میتواند کاملا برعکس شده و بسیاری مسائل حل و فصل شود.
پیامدهای خشم و تنفر از پدر و مادر
بسیاری از افراد به طرز وسواس گونه و معتاد گونهای به تلخی و سیاهی که بر سرشان آمده چسبیده اند و انگار بلد نیستند به گونه دیگری زندگی کنند و به دور از سیاهیها و زجرها باشند. باید بدانید که هیچ کاری برای آنچه در گذشته رخ داده جز سوگواری و بستن پرونده غم نمیتوان کرد. با ماندن در گذشته مهمترین موقعیتهای زندگی خود را هر روز از دست میدهید و دچار افسردگی شدید خواهید شد.
با این راهکارها به آرامش برسید
- از خاطرات تلخ گذشته عبور کنید:
شما چارهای جز عبور از خاطرات تلخ گذشته نخواهید داشت، اما خبر خوب این است که تا حد زیادی کنترل شرایط فعلی زندگی را دارید. فراموش کردن خاطرت تلخ گذشته و کنترل شرایط حال زندگی کار خیلی سخت، اما شدنی میباشد.
منظور ما از عبور کردن از خاطرات تلخ گذشته و چسبیدن به زمان حال زندگی این نیست که در حق پدر و مادر خود لطف کنید بلکه به معنی به صلح رسیدن با خودتان است که بزرگترین لطف را در حق خودتان بکنید.
چرا که انرژی زیادی که هر روز در حال صرف کردن کینه ورزی و مرور خاطرات گذشته و ماندن در موضع قربانی میکنید را میتوانید در مسیر رشد و استقلال و قدرتمند شدن هدایت کنید. با همیشه شاکی بودن و خشمگین بودن از پدر و مادر خود، شانس خوب زندگی کردن و به جلو حرکت کردن در زندگی را از خود میگیرید.
- دست از سعی در تغییر والدین بردارید:
بهتر است به جای تمرکز بر روی تغییر دادن دیگران، که کاری بس دشوار و طاقت فرسا و گاه غیرممکن است، بر خودمان متمرکز شویم تا به آرامش درونی برسیم. اگر قرار باشد سرمایه و انرژی و وقت مان را بر تغییر دادن دیگران صرف کنیم، صرفا جسم و روان خود را تحلیل برده ایم
و عملا ممکن است موفقیت چشمگیری هم نصیبمان نشود؛ اما زمانی که بر تغییر خودمان و دیدگاه هایمان متمرکز میشویم، احتمال دست یابی ما به آرامش درونی، و حتی احتمال تغییر دیگران بیش از روش قبل است.
- از یک مشاور کمک بگیرید:
در مسیر درمان و التیام زخمهایی که دارید به جلو بروید. مشاوره گرفتن در این زمینه از یک متخصص در زمینه مشاوره روانشناسی بسیار میتواند مفید باشد.
- به دنبال استقلال بروید:
اگر هنوزم دارید به آسیبهایی که خوردید ادامه میدهید، سعی کنید مستقلتر از والدینتان زندگی کنید، اما غر نزنید، زندگی کنید و متوقف نشوید. با همیشه شاکی بودن و خشمگین بودن از پدر و مادرها، خودتون رو از خوب و شاد زندگی کردن و حرکت به سمت جلو در زندگی محروم میکنید. به دنبال استقلال بروید با همه سختیهایی که دارد. چرا که استقلال یافتن به شما در کاهش خشم از پدر و مادر بسیار به شما کمک میکند.
تنفر از پدر و مادر در سنین کودکی
ممکن است با شنیدن جمله «از تو متنفرم» از فرزند سه یا چهار ساله خود متعجب شوید. این جمله میتواند برای شما به عنوان پدر یا مادر بسیار ناراحت کننده باشد. اما بهتر است دلسرد نشوید و علت خشم کودک را بیابید.
کودکان در سن سه یا چهار سالگی در مقابل محدودیتهایی که برای شان وجود دارد و یا خواستههایی که دارند و انجام نمیگیرد خشمگین میشوند و ممکن است به والدین خود بگویند که از آنها متنفرند. هر کودکی خشم خود را به گونههای مختلفی نشان میدهد. برخی کودکان در مقابل ناراحتی شان واکنشی نشان نمیدهند و برخی دیگر قهر میکنند.
شما به عنوان والدین باید عاملی که باعث خشم فرزندتان شده را بیابید. ممکن است این جمله بازتابی از رفتارهای گذشته خودتان باشد، مثلا هنگامی که خسته یا عصبانی بوده اید در مقابل خواسته به حق یا ناحق فرزندتان به او گفته اید «تو بچه بدی هستی، دیگه دوستت ندارم».
کودکان در سن چهار و پنج سالگی کلمات را روی والدین خود امتحان میکنند. کودک در این سن با کلمات بازی میکند و آنها را به کار میبرد. به فرزند خود یاد دهید که احساسات خود را با کلمات بیان کند، ولی واکنش او باید منطقی باشد، مثلا اگر فرزندتان خواسته نابجایی دارد به او بگویید «من با آنچه تو میخواهی انجام بدهی موافق نیستم، اما دوستت دارم» اگر شما با متانت و ملایمت با کودک خود رفتار کنید او نیز این رفتار را میآموزد.
گاهی اظهار تنفر کودک به علت مقاومت در مقابل کاری است که شما او را به آن وادار میکنید و یا با کاری که او میخواهد انجام دهد مخالفت میکنید. در صورتی که حق با شماست باید با متانت و بدون خشم و عصبانیت خواسته خود را با کودک مطرح نمایید. اگر او مقاومت کرد برایش حق انتخاب ایجاد کنید تا هم احساس استقلال داشته باشد و هم شما به خواسته تان برسید.
منبع : بیتوته