به قلم : محمدرضا دژکام ؛ روانشناس/ روان درمانگر/ مشاور ازدواج و خانواده
پرسش مراجع:
مردی هستم 45 ساله که شغل آزاد دارم و به دلیل درگیری و مشغلهی فکری و ذهنی فراوان هنگامی که شبها به خانه میرسم به شدت خسته هستم. ولی همسرم خیلی تمایل دارد که با من حرف بزند! از زمان ورود من به منزل شروع میکند به حرف زدن و از همه چیز و همهی اتفاقاتی که در طول روز افتاده و کسانی که تلفن کردهاند با من حرف میزند. به عبارت دیگر گزارش روزانه به من میدهد. من هم حوصلهی شنیدن ندارم و آن قدر خستهام که گاهی حرفهایی میگویم که به او برمیخورد و دیگر چند روزی با هم به حالت قهر برخورد میکنیم! با وجود این که همسرم را نیز دوست دارم، ولی نمیدانم چگونه باید با او برخورد کنم که این اتفاقات نیفتد. لطفاً مرا راهنمایی کنید.
بهزاد – تهران
پاسخ روانشناس:
برادر عزیز! گرفتاریهای شغلی و کاری برای شخص شما نیست. همهی ما دغدغههای کاری و ذهنی فراوانی داریم. اما این دلیل نمیشود که شما به همسرتان بیتوجهی کنید. شما در طول روز با آدمهای مختلفی سر و کار دارید و خسته و کلافه به منزل میآیید تا استراحت کنید. ولی همسرتان نیز اگر خانهدار باشد، در طول روز در خانه تنهاست و به امور خانهداری میپردازد. امید این را دارد که وقتی شما به منزل میآیید اندکی با او سخن بگویید. به او توضیح دهید که روزتان چگونه گذشته است. همانگونه که او تمام اتفاقات را با شما در میان میگذارد، انتظار این را هم دارد که شوهرش همدم او باشد. شاید خیلی از دغدغههای ذهنیتان را اگر با او مطرح کنید، او به شما راهکارهای مناسب نشان بدهد که حتی خود شما هم تعجب کنید. زندگی مشترک یعنی یک جادهی دو طرفه! نه این که شما برای خودتان زندگی کنید و او نیز برای خودش. که اگر این گونه شود، طلاق عاطفی در کمین شماست. هر وقت به منزل میآیید، کنار در ورودی منزل تمام دغدغههای شغلی، کاری، ذهنی و حساب و کتابهای کاری را همان جا بگذارید و وقتی وارد میشوید، دیگر مرد خانه باشید و همسر زندگی. با او سخن بگویید و در همین حین از او بخواهید با آرامش بیشتر با شما سخن بگوید و از حرفهایی که به شما ارتباطی ندارد، دوری گزیند. مطمئن باشید اگر چنین برخوردی از شما ببیند، او نیز در رفتار و گفتارش تجدیدنظر خواهد کرد. سپس با هم و در کنار هم به عاشقانههای زندگی مشترک بیندیشید.
بیشتر بخوانید:
راه های ادامه دادن زندگی بعد از جدایی
بررسی دلایل رفتاری زیاد حرف زدن
در مقولهی روانشناسی روابط زناشویی همیشه به بحثهای جالبی برمیخوریم که آدمی را به اندیشیدن بیشتر وادار میکند.
این که چرا برخی از رفتارها در خانمها یا آقایان، گاهی اوقات از حد اعتدال و طبیعیاش فراتر رفته و به نوعی توجه به آنها باعث رسیدن به یافتههای جدید در این دو قشر و رفتارهایشان میشود. اساساً زنان (خانمها) موجودات عجیبی هستند که پی بردن به ابعاد وجودی شخصیت و ویژگیهای رفتاری و خصوصیات درونیشان، یکی از موضوعات همیشگی علم نوین روانشناسی بوده و حتی گاهی برای دست یافتن به پاسخهایی برای پرسشهای به جا مانده در ذهن ما، فیزیولوژیستها نیز، به کمک روانشناسان شتافتهاند تا بتوانند از دیدگاه فیزیولوژیک و سیستم مغزی و اعصاب مرکزی به این قبیل رفتارها، علل بروز و پیدایش آنها دست یابند و پاسخی منطقی و معقولانه پیدا کنند.
پس فراموش نکنیم آدمی که اشرف مخلوقات از سوی پروردگار یکتا لقب گرفته است، آن قدر رفتارها، گفتارها، شخصیت و منش و خلق و خویاش، قابل تامل و تفکر است که تمام پژوهشگران در همهی عرصههای علوم رفتاری و روانشناسی و روانپزشکی را به خود جلب نموده و توجه به آن شاید روز به روز برای این افراد دستاوردهای جدید و نویی را نیز به همراه داشته و خواهد داشت. حال میخواهیم در مورد یکی از این ویژگیهای رفتاری زنان با شما خوبان سخن بگوییم و آن مقولهای است تحت این عنوان که:
به نظر شما چرا زنان زیاد حرف میزنند؟!
از نگاه فیزیولوژیستها و پژوهشگران علوم زیستشناختی، در زنان یک منطقهی ویژه در قسمت جلوی نیمکرهی چپ و چند ناحیه کوچک دیگر در نیمکرهی راست مغز، به صحبت کردن اختصاص دارد. وجود این مراکز در دو نیمکرهی مغز باعث میشود که زنان انسانهایی سخنگو، پرحرف و هم صحبتهای مناسبی به نظر آیند! اساساً زنان از صحبت کردن لذت میبرند و شاید به همین دلیل است که زیاد حرف میزنند!
نکتهی قابل توجه این است که مناطق ویژهی کنترل حرف زدن در مغز زنان از سایر نواحی دیگر مغز مجزا بوده و به همین خاطر است که زنان میتوانند در حین صحبت کردن، به انجام دادن کارهای دیگری نیز بپردازند! این از جمله دستاوردهای پژوهشگران علوم رفتاری، زیستشناختی و فیزیولوژیستها است که مقولهی صحبت کردن زنان به حساب میآید و بسیار قابل توجه و جالب است. با توجه به آن چه دربارهی فعالیتهای نواحی گوناگون مغز از لحاظ سیستم فیزیولوژیکی برایتان گفتیم، اکنون میخواهیم از بعد روانشناختی به ادامه این مقوله بپردازیم. چرا که زیاد وارد بحث فیزیولوژی شدن برای خوانندگان چندان ضروری به نظر نمیآید.
حال شاید این پرسش در ذهن شما عزیزان متبلور شود که به واقع («چرا زنان (خانمها) به صحبت کردن احتیاج دارند؟»)
بدون شک برای دستیابی به پاسخی برای این پرسش نیازمند بررسی و نگرش دقیق روانشناختی هستیم.
آنچه روانشناسان، روان پزشکان و پژوهشگران علوم رفتاری در تحقیقات و پژوهشهایشان به آن دست یافتهاند، حاکی از آن است که تنها راهی که زنان میتوانند از طریق توسل به آن از دست افکار منفی و تلقینهای نگرانکنندهی ذهن خود رهایی یابند، صحبت کردن دربارهی هر کدام از این فرایندهاست! شاید به جرات بتوان به این موضوع اشاره کرد که وقتی یک زن در پایان روز کاریاش، شروع به صحبت کردن با همسرش یا یکی از دوستان و آشنایان خود مینماید، به نوعی میخواهد از مکانیسم روانی دفاعی «جابهجایی» یا «جبران»، استفاده کند. شاید دلیل اصلی این رفتارش، رها شدن از دست مصائب، مشکلات و گرفتاریهایی است که در طول روز کارشاش با آنها برخورد داشته و حال میخواهد با حرف زدن به نوعی خود را تخلیه کند و آن انرژی و موج و افکار منفی را از خودش دور نماید.
بیشتر بخوانید:
عوارض خطرناک وابستگی افراطی چیست؟
به همسرتان اینگونه ابراز علاقه کنید
شاید به نظر زنان این راه، یک راهکار برای فرار از مشکلات و پیدا کردن ماوایی است برای رسیدن به آرامش روحی – روانی!
حال به نظر شما این رویکرد آیا صحیح و درست است؟! آیا خود شما چنین فرایندی را در زندگی روزمرهی خویش به کار میگیرید؟! اندکی دربارهی آن چه گفته شد، تامل و تفکر بفرمایید تا به ادامهی بحثمان بپردازیم.
نکتهی طلایی روانشناسی درباره حرف زدن زنان
از نگاه فیزیولوژیستها
مردان میتوانند مشکلات خود را در مغزشان به نوعی ترتیب، جمعبندی و طبقهبندی نمایند. اما در مقابل، زنان مشکلات خود را در مغزشان به نوعی به گردش در میآورند و از نگه داشتن و طبقهبندی کردن آنها، گریزانند!
زنان با حرف زدن زندگی میکنند
اگر بگوییم که زنان عاشق صحبت کردن هستند و از آن لذت فراوانی میبرند، مطمئن باشید که بیراه نگفتهایم. حرف زدن جزئی تفکیکناپذیر از زندگی روزمرهی زنان محسوب میشود و این مقوله در طی سالیان متمادی به اثبات رسیده است.
اگر بخواهیم در این زمینه اندکی بیشتر به شما اطلاعات بدهیم، باید به خدمت شما خوانندگان گرامی عرض کنیم که اساساً وقتی زنان برای دیدن یک فیلم سینمایی یا تماشای یک سریال تلویزیونی، با یکدیگر دور هم جمع میشوند تا این کار را انجام دهند، در عین حال که مشغول تماشای آن برنامهی تلویزیونی یا فیلم سینمایی هستند، دربارهی چیزهای دیگری از جمله، زندگی خصوصیشان، رفتار شوهرشان، نحوهی برخورد شوهرشان با آنها، نحوهی تربیت و آموزش فرزندان، مشکلات و سختیهای زندگی مشترک، حوادث و اتفاقات زندگی روزمره، مشکلاتی که در محیط کارشان با رئیس یا همکارانشان دارند و هزاران موضوع دیگر صحبت میکنند! جالب است نه! این در حیطهی ویژگیهای رفتاری و خصوصیات روانی زنان است و به هیچ وجه نمیتوان این واقعیات را انکار کرد.
حال اگر خانمها و آقایان و به عبارت دیگر زنان و شوهران با یکدیگر به تماشای یک برنامهی تلویزیونی یا دیدن یک فیلم سینمایی بنشینند، اصولاً دیده میشود که مردان از زنان خود میخواهند که صحبت نکنند تا آنان به برنامهی مورد علاقهی خود توجه کنند! به عبارت دیگر برخلاف زنان که گفتیم میتوانند در عین حال که فیلم میبینند، صحبت هم بکنند، مردان از چنین قاعدهای مستثنی هستند و نمیتوانند این فرایند را با هم به اجرا در آورند!
شاید مردان به نوعی به این رویهی رفتاری همسران خود غبطه میخورند که آنان چگونه میتوانند 2 کار را با هم و در یک زمان انجام دهند ولی آنان نه! این پرسش شاید همیشه در ذهن مردان باقی مانده و خواهد ماند! ولی واقعیتی است که علم نوین روانشناسی آن را به یقین به اثبات رسانیده است و به هیچ وجه نمیتوان آن را انکار کرد.
شاید وقتی شما از زنان بپرسید که علت اصلی این دور هم جمع شدن چیست؟ آنان در پاسخ به شما بدون شک این گونه خواهند گفت که: «ما دوست داریم دور هم باشیم، از لحظات خود لذت ببریم و به واقع هدف اصلی ما از این گردهمایی کوچک و محدود همانا، داشتن لحظاتی خوش، ماندگار، به یاد ماندنی و مهمتر از همه توسعه و گسترش بخشیدن به روابط انسانی و عاطفیمان است نه این که بخواهیم صرفاً به یک فیلم سینمایی یا یک برنامه تلویزیونی دل ببندیم و خوش باشیم!»
تحقیقات و پرسشهای وسیع و گسترده روانشناسی این واقعیت را به اثبات رسانیده است که زنان از گذشته و دیرباز تاکنون همواره سعی بر این داشته و دارند که روابط عاطفی – انسانی خود را با دیگران توسعه دهند نه این که فقط و صرفاً تنها زندگی زندگی خویش را سپری سازند.
بیشتر بخوانید:
راز داشتن یک زندگی عاشقانه فاش شد!
اشتباه در انتخاب همسر چه دلایلی دارد؟
رهاورد طلایی روانشناسی دربارهی حرف زدن زنان و مردان
1- معمولاً زنان با حرف زدن خود به دنبال رسیدن به این هدف هستند و آن: «برقراری، توسعه و تداوم رابطههای صمیمانه، عاشقانه و دوستانه است!»
در حالی که:
2 – معمولاً مردان با حرف زدن خود، به دنبال رسیدن به این هدف هستند و آن: «توضیح و شرح دادن وقایع، اتفاقات و هر آن چه در طول روز برای آنان به وقوع پیوسته است!»
نکتهای هم لازم است به آن اشاره کنیم و آن این که، دختران معمولاً بیشتر از پسران حرف میزنند و این یک واقعیت کلی است که به اثبات رسیده، ولی اندکی در این مقوله باید بیشتر اندیشید.
توصیهی روان شناس
باید همواره یادمان باشد که یکی از موهباتی که خداوند عالمیان به ما انسانها ارزانی داشته و به واقع در نهاد هر انسانی آن را به ودیعه گذاشته است، قدرت تفکر، تامل، اندیشیدن و صحبت کردن با همنوع است. چرا که انسان در تمام مقاطع زندگی فردی و اجتماعیاش نیازمند یک همدم، مونس، یار، غمخوار و به معنای واقعی کلمه «یک سنگ صبور» است!
پس چه بهتر میشود اگر آدمیان برای پیدا کردن هم صحبت خوب برای خودشان، از همسرشان استفاده کنند. چرا که هر حرفی را نمیتوان به هر فردی گفت. اسرار درونی آدمی، برای خودش قابل احترام و ارزش است. پس پیدا کردن یک فرد مورد اعتماد در جامعهی امروزی، به نظر اندکی سخت و دشوار میآید!
پس بیایید حرف دلمان را با همسران خود مطرح کنیم. از یک شنوندهی خوب، محبوب و دوست داشتنی برای شنیدن اسرار درونمان و ناگفتههای زندگیمان بهره بگیریم. البته این بدان معنا نیست که فقط ما گوینده باشیم و همسرانمان شنونده! نه این دیدگاه کاملاً اشتباه و منسوخ شده است. باید این ارتباط پایاپای و متقابل باشد. باید یک تعامل مشترک بین طرفین برقرار شود تا سرانجام دو طرف از هم صحبت شدن با هم لذت ببرند و لحظات خوش و ماندگاری را برای یکدیگر خلق نمایند.
یادمان باشد که 3 نوع شنونده وجود دارد: دستهی اول آدمهایی هستند که حرف ما را میشنوند و پس از اندک زمان محدودی آن را به فراموشی میسپارند. دستهی دوم، آدمهایی هستند که حرف دل ما را میشنوند و پس از شنیدن، چند کلام هم به آن میافزایند و به دیگران معکوس و وارونه جلوه میدهند. اما دستهی سوم، آدمهایی هستند که حرف دل ما را با تمام تار و پود وجود خویش میشنوند، خود را در قالب شخصیتی ما قرار میدهند و پس از شنیدن، به ما راهکارهای متعددی نشان میدهند که از آن طریق بتوانیم در پیشبرد اهداف زندگی فردی، اجتماعی، مشترک و نیز زندگی زناشوییمان گامهای مثبت و بلندی برداریم. پس باید به دنبال دستهی سوم بود. تصور من این است که همسران میتوانند برای یکدیگر شنوندهی نوع سوم باشند و همین! به قول حضرت حافظ:
زان یار دلنوازم شکری است با شکایت
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
بیمزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یارب مباد کس را مخدوم بیعنایت