فرض کنید در یک پروژه گروهی در مدرسه هستید، به نظرتان میرسد بقیه افراد گروه خیلی باهوش هستند و راحت نظراتشان را بیان میکنند در نتیجه شما عقب میروید تا فضا را برای فعالیت آنها باز کنید، اما همینطور که زمان میگذرد متوجه میشوید مشکلاتی در فعالیت آنها وجود دارد و به احتیاج به تغییرات است. اما از سویی دیگر میترسید که چطور این مسئله را با اعضای گروه مطرح نمایید، چون خیلی به نظر دیگران اهمیت میدهید. ممکن است نگران این باشید که شما را مسخره کنند یا حرفتان را تحویل نگیرند و غیره. در نهایت هم حرفتان را میخورید و ساکت میمانید. نتیجهای هم که به دست میآورید این است که شما هم در شکست پروژهای که در آن هیچ نقشی نداشتید سهیم خواهید بود. به نظرتان مشکل از کجا ناشی میشود؟
تمرین اهمیت دادن و اهمیت ندادن
اهمیت دادن بیش از حد به نظرتان دیگران، از بی اعتمادی به خود، و غلبهی ترس بر شجاعت ناشی میشود. وقتی شما یک ایدهی خیلی عالی دارید یا در مورد چیزی، یک نظری دارید، ولی خودتان را عقب میکشید برای این است که به قضاوت دیگران در مورد خودتان و اینکه آنها راجع به شما چطور فکر میکنند بیش از حد اهمیت میدهید در حدی که ترس تمام وجودتان را میگیرد.
ترس از نظرات دیگران باعث میشود بدترین حالت موجود را در ذهنمان تصور کنیم و این تصورات اشتباه را تبدیل به واقعیتِ ذهنی نماییم، در حالیکه واقعیت موجود، آنقدرها هم که در ذهنمان تصور میکنیم وحشتناک نیست. آنچه که وحشتناک است فقط در ذهن ما وجود دارد، چون ذهن ما توانایی تخیل بالایی دارد و یکی از پیامدهای منفی آن، تحریف واقعیت است.
تحریف واقعیت در ذهن ما باعث ایجاد احساساتی از قبیل: ترس، عدم اعتمادبه نفس و اضطراب و تردید میشود. اگر اهمیت دادن بیش از حد به نظرات دیگران در ما نهادینه شود ذهن ما پر از اغراق و بزرگنمایی میشود. کافیست واقعیت ذهنی را کنار گذاشته و واقعیت موجود را در نظر بگیریم و این کار هم نیازمند این است که با مشکل روبرو شویم و بعد ببینیم چه اتفاقی رخ میدهد.
یک مثال در مورد اهمیت دادن بیش از حد به نظرات دیگران:
فرض کنید مشغول سخنرانی در یک سالن هستید که ناگهان یکی از حضار میخندد. این خنده میتواند هزاران دلیل داشته باشد و شما نمیتوانید مطمئن باشید کدام دلیل، واقعیت موجود است، اما ذهن شما به طور اتوماتیک یک دلیل ذهنی برای آن خنده میتراشد و نزدیکترین دلیلی که ذهن شما پیدا میکند این است که این آدم دارد من را مسخره میکند. به محض اینکه مغلوب این تصور ذهنی شدید سایر دلایل احتمالی از بین میرود. مثلا اینکه شاید بغل دستیاش به او یک جوک خنده دار گفته، یا شاید یاد یه چیز خنده دار افتاده، شاید هم یه پیام خنده دار دریافت کرده. اما ذهن شما همهی این احتمالات را پس میزند و فقط فکر میکند که خندهی او برای مسخره کردن شما بوده و بس.
۴ استراتژی برای اهمیت ندادن بیش از حد به نظرات دیگران
اگر سعی کنید فقط به یک احتمال نچسبید و به این فکر کنید که در آنِ واحد، هزران احتمال دیگر میتوانند وجود داشته باشند و ذهن خودتان را تربیت کنید که بتواند چندین احتمال مختلف و متضاد را تصور کند، به راحتی میتوانید از شر ترس و نگرانی در اهمیت دادن بیش از حد به نظرات دیگران، رها شوید.
به محض اینکه از مرحله ترس و اضطراب و نگرانی عبور کنید، خواهید دید که تصورات ذهنی منفی که تا پیش از این چندین بار در طول روز به سراغتان میآمد، محو میشوند. برای محو تصورات ذهنی منفی که کنترل زندگی شما را در درست گرفتهاند بایستی ابتدا بپذیرید که چنین مشکلی دارید یعنی آنرا دقیقا تشخیص دهید و سپس بر آنها غلبه کنید. با انجام چهار استراتژی زیر میتوانید از این سد عبور کنید.
۱. بدترین اتفاقی که ممکن است رخ دهد را در نظر بگیرید
دفعهی بعدی که میخواهید نظرتان را بیان کنید، اما میترسید مورد قضاوت نادرست قرار بگیرید و سکوت میکنید، از خودتان بپرسید اگر نظرم را مطرح کنم فوق فوقش بدترین اتفاقی که ممکن است رخ دهد چیست؟ به طور خیلی منطقی هر اتفاق بدی که ممکن است رخ دهد را در ذهنتان مورد تجزیه تحلیل قرار دهید. مثلا اگر در یک سخنرانی کسی به شما خندید فوقش این است که شما را مسخره میکند خب بعدش چه؟ نهایتش این است که شما چارهای ندارید جز اینکه سخنرانی را تمام کنید و تمرکزتان را روی کار خودتان قرار دهید و به قضاوت دیگران اهمیت ندهید.
اگر قصد دارید با شخص جدیدی ارتباط برقرار کنید فوقش این این است که او به شما بی محلی میکند خب بعدش چه؟ بپذیرید که این هم یکی از صدها احتمال موجود است، اما شما هنوز نمیدانید کدام یک از احتمالات به واقعیت تبدیل میشوند پس بهتراست بروید و امتحان کنید و ببینید واقعیت چه چیزی خواهد بود. به همین راحتی میتوانید از دست نگرانی و استرسی که قبل از یک اتفاق رخ داده رها شوید.
۲. دیگری را جای خودتان بگذارید
فرض کنید در یک اتاق هستید و فکر میکنید همهی آدمهای این اتاق دارند به شما زل میزنند، چون روی لباستان غذا ریختهاید. احتمالا وحشت از نگاه دیگران، شما را به شدت خجالت زده میکند. سعی کنید موقعیت خودتان را عوض کنید یعنی خودتان را به جای دیگری بگذارید. اگر ببینید یک نفر روی لباسش غذا بریزد آیا شما نسبت به او حس بدی پیدا میکنید؟ فکر میکنید او یک آدم دست و پا چلفتی است؟ یا اینکه نه، با خودتان فکر میکنید این اتفاقی ست که ممکن است برای همه رخ دهد. ۹۹ در صد مردم فکر دوم را میکنند. پس چرا باید نگران اتفاقی باشید که خیلی طبیعی است و ممکن است برای هر کسی رخ دهد؟
۳. به خودتان نگیرید
تصور کنید شما یک هنرمندِ تازه کار هستید، اما میترسید کارهای هنری خود را به دیگران نشان دهید چو بیش از حد به نظر ات دیگران اهمیت میدهید و نگران هستید که مورد تمسخر قرار بگیرید. اما یک روز تصمیم میگیرید یکی از نقاشیهایتان را به صورت آنلاین در معرض نمایش قرار دهید و سپس نظرات مثبت یا منفی دیگران را دریافت میکنید. شاید یکی از نظرات این باشد که استعداد شما صفر است و دارید وقتتان را هدر میدهید. حقیقت این است که بسیاری از افراد به دلایل مختلف، مایل هستند دیگران را آزار دهند که یکی از علتهایش این است که با این کار احساس خوشحالی و امنیت پیدا میکنند.
این مسئله به خصوص در فضای مجازی خیلی رایجتر است، چون آن شخص پشت نقاب قایم میشود و بدون ترس از رودررویی واقعی، نظرش را بیان میکند و میرود؛ بنابراین اگر شخصی چه در فضای مجازی چه به صورت رو در رو، سعی در تخریب شما دارد این را در نظر بگیرید که شخصیت این فرد، از درون قبلا آنقدر تخریب شده که حالا به یک مشکل حاد تبدیل شده است و با آزار دیگران احساس امنیت پیدا میکند. ولی خب این مشکل شما نیست بلکه مشکل خودش است که نیاز به درمان دارد. پس این مهم است که بدانید وقتی خودتان را در معرض قضاوت دیگران قرار دهید قطعا آدمهای این چنینی نیز پیدا خواهند شد.
البته منظور افرادی نیستند که نقدهای سازنده و یا پیشنهادهایی برای بهبود کار شما دارند چرا که هر گونه نقد سازندهای بسیار با ارزش است تا به رشد شما کمک نماید. مثلا اگر شخصی شما را راهنمایی کند که دقیقا در کدام قسمت دارای مشکل هستید و به شما بگوید که چطور میتوانید آنرا حل کنید، آدمی است که ارزش این را دارد به حرفهایش گوش دهید. اما اگر فردی پیدا شد که نگوید کدام قسمت از کارتان مشکل دارد و فقط به طور کلی بگوید بد است، به نظر میرسد خود آن شخص مشکل دارد؛ بنابراین بایستی یاد بگیرید به نظرات چه کسی گوش دهید و به نظرات چه کسی اهمیت ندهید.
۴. اتکا به خود
یکی از دلایلی که نظرات دیگران برای ما خیلی اهمیت دارد این است که فکر میکنیم خوشحال بودن ما بستگی دارد که دیگران از ما خوششان بیاید. مثلا اگر موفقیتی در درس یا شغل خود پیدا نکنیم دیگران ما ترک میکنند و این برای ما عذاب آور خواهد بود و همین ترس از تنها ماندن، باعث میشود که قضاوت دیگران برایمان مهم باشد. مشکلی که در اینجا بوجود میآید این است که به جای اینکه روی خودمان سرمایهگذاری کنیم فقط به دنبال کسب خوشنودی دیگران خواهیم بود.
سعی کنید اعتماد به نفس و خودباوریتان را، بر اساس نظرات دیگران قرار ندهید، فرقی نمیکند این افراد چه کسانی باشند؛ چه دوستان و آشنایان نزدیک شما باشند و چه افراد غریبه، راه حلش ساده است: زمانی را برای خودتان کنار بگذارید و شخصیت خودتان را به صورت عمیق مورد ارزیابی قرار دهید. شما بایستی شخصیت خودتان را به طور منحصر به فرد و جدا از هر چیزی یا هر شخص دیگری ارزیابی کنید. سعی کنید بفهمید که واقعا چه رویاهایی دارید، واقعا چه چیزی را دوست دارید. خودتان را کشف کنید. این کشفی است که هر کسی فقط خودش میتواند انجام دهد؛ بنابراین به جای اینکه وارد یک رابطه شوید تا بتوانید خودتان را بشناسید، اول خودتان را بشناسید و بعد ببینید با چه شخصی دارید وقتتان را میگذرانید. آیا وقتتان را هدر میدهید یا نه؟
منبع : مجله قرمز