Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.
دوشنبه 3 دی 1403 - 01:27

16
مهر
وقتي نمره رسانه ملي،مشروط مي‌شود

وقتي نمره رسانه ملي،مشروط مي‌شود

رسانه‌«نياز‌»است يا عاملي براي‌«جبران نياز»؟! رسانه‌هاي جمعي، اوضاع اجتماع را...

رسانه‌«نياز‌»است يا عاملي براي‌«جبران نياز»؟! رسانه‌هاي جمعي، اوضاع اجتماع را منعكس مي‌كنند يا برعكس آنها خود پيشگام تغيير اوضاع اجتماعي و فرهنگي هستند؟ مخاطب اين رسانه كيست؟ و... همه اين سوالات نهايتا متوجه‌«كاركرد و هدف‌»رسانه در جامعه خواهد بود. هر جامعه‌اي بسته به شرايط فرهنگي خود، جدا از مبحث اطلاع‌رساني(به عنوان هدف عام)، كاركرد خاصي را عهده‌دار است تا ارزش‌هاي هر سيطره و پهنه فرهنگي را غني‌تر كند. خاص‌تر؛ متوجه رسانه شنيداري و ديداري است كه مخاطبان بيشتر و سطح عام‌تري از همه قشر و جبهه فكري و فرهنگي را متوجه خود قرار مي‌دهد. همين مساله نيز سبب‌ساز آن مي‌شود كه جوامع با معيارهاي خاص فرهنگي همچون كشورمان، نيازمند تدارك برنامه‌هايي مناسب در قاب تلويزيون باشند تا همه نوع مخاطب را در گير و دار ارزش‌هاي جامعه بگذارد. زماني كه رسانه ملي را مركز ثقل تحليل خود قرار دهيم و البته پرداخت مساله را از دريچه اسلامي-ايراني ببينيم، نگاهي گذرا به توليدات در تلويزيون(جدا از سينما)، نشان از تناقضاتي در اين ميان مي‌دهد. سريال‌ها و برنامه‌هاي تلويزيوني گرچه همه به نحوي بازي‌ساز در ترويج جرياني خاص‌اند اما بايد به نحوي عمل كرد كه الگوسازي كنند. تا آنگونه نشود كه شبهه و شكي را در تلقين ابزار تا مفهوم در مخاطب بوجود آورد. به هنگامي‌كه بيننده، قهرمان داستان سريالي ايراني را الگويي براي خود قرار مي‌دهد، سعي در ترويج همان اصول و معيارهاي منتسب به قهرمان خود مي‌كند. اين رسالت رسانه را سنگين‌تر كرده تا در برنامه‌سازي خود هم ظاهر و هم باطن عناصر پرداخت برنامه‌هاي خود را ملاك قرار دهد. گاه سريالي با عنوان( گمشده ) بازيگري بنام (م.ح) را شخصيتي باورپذير و البته الگويي براي فرهنگ مذهبي-ملي ايراني گماشته؛ فيلمساز چهره‌اي‌«محترم‌وار‌»به همين بازيگر مي‌دهد تا روند (حساس‌سازي، آگاه‌سازي، آموزش و اجرا) را به انتها برساند. اما همين مسوولين رسانه ملي متوجه اين قضيه نيستند كه شخص به اصطلاح مذهبي و الگوشده براي بيينده عام زل زده به تلويزيون، سابقه‌اي چون بازي در‌هاليوود با بي‌حجابي افتضاح‌گونه را داشته! و همچنان هم شايد... خب اگر بيينده بدين مساله آگاه شود، دچار چه سردر گمي‌خواهد شد؟! باور كند ترويج اين اصول ظاهرساز را يا نه؟ جواب: سخت است چون كم كاري كرده‌ هم متولي و هم بازيگر! بنابراين در «نمايش»‌«رو‌»و‌«پشت‌»برنامه‌ها، چهره‌ها و ديگر عوامل تأثيرگذار و اين چنين جريان‌ساز فرهنگي بايد به اين حداقل‌ها هم توجه داشت. گاه سريالي به سبب تطبيق با معيارهاي ارزشي جامعه-چه در مفهوم و چه در استفاده از عوامل تهيه و توليد- مخاطب را دچار درگيري حسي و عاطفي نيز مي‌كند (همانند سريال پرمخاطب گمشده)؛ اينجا رسالت رسانه به خوبي انجام مي‌گيرد اما تصور كنيد همين رسانه ظاهر واقعي افراد را نشان دهد كه شايد خلاف ظاهر به تصوير كشيده شده باشد (مراسم تقدير از عوامل گمشده)؛ جدا از اصل داستان -كه به هر حال قصه بوده- اما اگر مخاطب به ناگاه مسائل ارزشي و بومي‌جامعه را در قهرمان، بازيگران و... داستان مورد پذيرش خود متناقض و شايد متضاد ببيند، چه توجيهي خواهد داشت؟! جز اين كه رسانه در تثبيت و تكميل مرحله «اجرا»ي هدف خود كه همان الگوسازي ارزشي خاص مثلا‌«حجاب و عفاف"(چه براي مرد و چه زن) بوده، دچار شكست شده است. زن و مرد بازيگري را در سريالي مي‌بينيم كه اين داستان يا هر داستان ديگري را به پيش مي‌برند اما در واقعيت آيا همان ارزش‌ها و باورهاي مذهبي-بومي‌ما را هم با خود دارند!؟ اين نكته هر جوابي هم داشته باشد، حداقل در صورت نبود سازگاري نبايد در عرصه مهمي‌چون رسانه ملي به نمايش درآيد كه اين فقط بازي با ارزش‌هاست. چه بسا كه اين چنين جرياني نه‌تنها‌«دور برگشتي‌»براي برنامه‌ريزي‌ها خواهد بود بلكه پا را هم از جاي خود به عقب‌تر خواهند راند چرا كه بيننده در جا مي‌زند كه چرا‌«اين‌»و چرا‌«آن»؟! سعي و تلاش يكي از سريال‌هاي طنز در حال پخش، در ترويج نوع پوشش مناسب، راحت و شادي‌آفرين براي قشر بانوان چه بسا جاي تقدير دارد چرا كه اصل قديمي‌"كهنسالان در تلويزيون هميشه چادري و محجبه‌اند‌»را با‌«فرار قشر جوان و غرب‌زده از حجاب‌»به تعادل مي‌رساند و نشان اين ارزش را مي‌توان مورد دوم هم به خوبي ديد. اما «عمل» مذكور در شرايطي شايسته بوده كه آن را به مرحله «عكس‌العمل» يعني همان الگو كردن براي مخاطب قرار دهد. تلويزيون در حوزه زندگي خصوصي مردم -به سبب آنكه شفاها و عينا در ارتباط با مخاطب است- بخش اعظم لحظه‌هاي زندگي افراد را به خود اختصاص مي‌دهد و تاثير آن لحظات را از لحاظ رواني نيز بر فرد وارد مي‌كند. از سوي ديگر رسانه ملي در توليد سريال‌هاي خود نه هميشه بلكه بيشتر؛ همين مساله حجاب مناسب را به خانواده‌هايي با اقتصاد متوسط و پايين وارد آورده اما آنجا كه روايت را بر اقشار با درجات بالاتر اقتصادي ذوم مي‌كند، حجاب كم و بيش كم‌رنگ‌تر جلوه مي‌كند. اين يعني نگاهي نامناسب حداقل به قشر مذهبي جامعه! نتيجه آنكه؛ بسياري بر اين باورند كه تلويزيون گرچه وسيله تفريحي بي‌ضرري است اما برخي از پژوهشگران نيز اثرات منفي آن را انكار ناپذير مي‌دانند كه اين به طرح مساله گفته شده برمي‌گردد. به قول «ويلبر شرام‌»جذابيت تلويزيون، خصوصيت‌«اجتماعي بودن‌»آن است. در عين حال تلويزيون بسرعت مي‌تواند طيف وسيعي از اعضاي جامعه را تحت تاثير قراردهد كه اين قابليت نفوذ رسانه مذكور، نسبت به ساير وسايل ارتباط جمعي، بسيار شديدتر است. تلويزيون به سبب همين ويژگي ساختارشكن است اما بايد مواظب بود كه به سمت‌«بهتر شدن‌»رفت و نه‌«پس‌رفت». بر افكار عمومي‌و تغيير نگرش افراد به مسايل اجتماعي و فرهنگي تأثيري قابل انكار دارد بويژه آنكه تلويزيون امروزه در بنيان‌هاي خانوادگي ريشه دوانده و به شدت در چگونگي گذراندن زندگي روزمره مردم اثر گذاشته است. بنابراين بايد مواظب بود گاه در هدف قرار دادن مباني ارزشي و فرهنگي خود، با احتياط و در وهله نخست به سمت تقويت و سپس تكامل ارزش‌ها برويم.
 

تعداد بازديد: 464 تعداد نظرات: 0

ارسال نظر

فیلم روز
تصویر روز