«دكتر معصومه آباد» در یكی از روزهای ۱۳۴۱ در دامان «آبادان» دیده به دنیا گشود. دنیایی كه ۱۷ سال بعد سرنوشتی را برای او رقم زد كه پروانه وجودش را در اوج پرواز به سوی آیندهای روشن، به پیلههای تاریك اسارت افكند.
زندانهای مخوف «الرشید» و «استخبارات» به اقامتگاه او تبدیل شد و نام «معصومه آباد» كه آغوش پر مهر و مادر و قلب تپنده پدر كمترین تاخیر در بازگشت او از مدرسه به منزل را تاب نمیآورد، در لیست «اسرای مفقودالاثر» جای گرفت و با این اقدام نیروهای عراقی، امكان هرگونه ارتباط با اعضای خانواده از او سلب شد...
توكل به خالق هستی و تكیه بر روحیه آرمانگرایانهای كه همواره به تكامل میاندیشد و عروج به مراتب عالیتر را شایسته مقام والای انسانی میداند، تنها عواملی بود كه دشواریهای اسارت را «با همه حوادثی كه برای یك دختر نوجوان اسیر ممكن است رخ بدهد...» برای «معصومه آباد» تحملپذیر نمود.
«دكتر آباد» فارغالتحصیل رشته «جنینشناسی» از دانشگاه انگلستان است. تاكنون تعداد ۲۳۰۰ نوزاد تهرانی را متولد نموده است و بر این اساس خود را «مادر» تمامی این فرزندان میداند كه اسامی آنان را در فایل شخصی خود ثبت نموده و مسئولیتهای اجرایی وی مانع از آن نبوده است كه تعامل با بسیاری از آنان را همچنان حفظ نماید.
«دكتر آباد» خود نیز دارای سه فرزند دختر است كه در مقاطع مختلف تحصیلی، «دانشآموز» هستند. «طیبه سادات»، «مرضیه سادات» و «فاطمه سادات» غیر از كمیت اندك حضور مادر در منزل كه اجتنابناپذیر مینماید، خلاء دیگری را از فعالیت اجتماعی مادر احساس نمیكنند. «آباد» وقایع اجتماعی – فرهنگی مختلفی را كه با آنها روبروست در قالب آموزههای داستانی برای دلبندان خود روایت میكند و از این طریق میكوشد كه در فقدان ارتباط چهره به چهره مستمر، تا حد ممكن تعامل شفاهی با فرزندان را به منظور كاهش خلاء عاطفی و تاكید بر نقش آموزشی – تربیتی آنان برقرار نماید.
«دكتر آباد» با آنكه به عنوان عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشكی ایران و یكی از سه بانوی عضو در سومین دوره شورای اسلامی شهر تهران از اشتغال ذهنی و زمانی فراوانی برخوردار است، صبحها پیش از ترك منزل غذای خانواده را در نهایت تمركز و علاقهمندی طبخ میكند.
گرایش وافر به انجام آشپزی در منزل از عشق او به «كانون گرم خانواده» سرچشمه میگیرد و از آنجا كه ذائقه همسر و فرزندان او با غذای خارج از منزل و غذاهای فریز شده سازگار نیست با رعایت شاخصههای سلامت، عطر و طعم غذای خانگی را ارمغان هر روزه سفره خانواده میكند.
«دكتر آباد» علاوه بر «ارزشهای غذایی» بر «طعم» و «چیدمان» غذا نیز تاكید میورزد و معتقد است: «چنانچه پخت و پز با چاشنی عشق توأم شود هرگز غذا نمیسوزد، شور نمیشود و در انطباق كامل با ذائقه اعضای خانواده قرار میگیرد.»
او با یاد كرد «سلامتی» به عنوان یكی از شاخصههای دستیابی به «توسعه پایدار» بر اهمیت بهداشت و سلامت تغذیهای تاكید میكند و برخورداری از «شهر سالم» را وابسته به «شهروندان سالم» میداند.
متاسفانه در تمامی سالهای اشتغال همواره حرفه «دكتر آباد» بر نحوه تغذیه او تاثیر نامطلوبی داشته است. به طوری كه علاوه بر «نوع» غذای مصرفی عمدتا «زمان» سرو غذای او نیز جهت امور اجرایی صرف شده است. «كمبود وقت» باعث شده است تا «دكتر معصومه آباد» معمولا چند كار مختلف را به طور همزمان و با هم انجام دهد.
«آباد» اگر در منزل باشد، در هنگام مطالعه روزنامه و انواع بولتن خبری كه مهمترین گرایش رسانهای او به شمار میآیند، «تنقلات سنتی مفید» مانند انواع مغزها را مصرف میكند و در عین حال از اخبار و گزارشهای تلویزیونی نیز غافل نمیشود. «دكتر آباد» برای تسهیل تعامل با مخاطبان در دنیای مجازی، وب سایت زخ.حچچچ-ذ.سسس را راهاندازی نموده است.
خانم دكتر آباد! با توجه به اهمیت صرف صبحانه در تامین نیازهای روزانه بدن، بفرمایید در این وعده غذایی چه میل میكنید؟
معمولا صبحانه مرا یك لیوان شیر همراه با دو عدد خرما تشكیل میدهد.
آیا میزان چربی به كار رفته را در انواع لبنیات مصرفی خانواده كنترل میكنید؟
در این زمینه من بیشتر براساس ذائقه افراد خانواده عمل میكنم كه به محصولات «پرچربی» گرایش دارند و نسبت به مصرف محصولات «كم چرب» یا «بدون چربی» تمایلی نشان نمیدهند.
آیا بررسی جدول ارزش غذایی مندرج در محصولات غذایی مورد توجه شما است؟
اهمیت رعایت میزان كالری دریافتی براساس نیاز روزانه بدن برای هر شخص، انكارناپذیر است. ولی متاسفانه ملاحظه میشود كه نظام تولید و عرضه محصولات جامعه از ضعف عملكرد در این حوزه برخوردار است. به طوری كه بسیاری از محصولات فاقد جدول ارزش غذایی بوده و لذا بسیاری از افراد، میزان «كالری»، «چربی» یا «هیدرات كربن» دریافتی بدن خود را به صورت تخمینی تعیین میكنند. همین امروز بنده در هنگام صرف نهار مایل به كسب اطلاعات غذایی درخصوص ماست مصرفی بودم. در حالی كه شركت مزبور مشخصات مربوطه را بر جداره این محصول درج نكرده بود.
خانم دكتر! با وجود مسئولیتهای متعدد كه زمان زیادی را از شما میگیرد، آیا شخصا به طبخ غذا نیز میپردازید؟
بله! صرفنظر از علاقه بسیار زیادی كه به آشپزی كردن دارم، ذائقه افراد خانواده نیز نسبت به مصرف غذای بیرون از منزل و همچنین غذای خانگی منجمد شده متمایل نیست. بنابراین من صبحهای زود از خواب برمیخیزم و غذای روزانه همسر و فرزندانم را آماده میكنم. در انجام این كار دقت خاصی دارم و لذت فراوانی میبرم.
گاهی كه فرزندانم غذای منزل را با خود به مدرسه میبرند و به دوستان خود تعارف میكنند، از تعجب همكلاسیهای خود نسبت به طعم متفاوت این دستپخت میگویند و من این پاسخ را میدهم كه وقتی غذا با چاشنی «عشق و محبت» پخته میشود، امكان ندارد كه این غذا بسوزد، امكان ندارد كه غذا شور و یا كم نمك بشود و كاملا باب میل و مطابق ذائقه افراد خانواده قرار میگیرد.
بیشتر به كدامیك از شیوههای پخت نظیر «بخارپز، كبابپز (گریل) و یا سرخكردن» گرایش دارید؟
براساس نوع غذا و با معیار قرار دادن «طعم»، «كیفیت» و «ظاهر» آن، انواع شیوههای طبخ را به كار میگیرم.
نوع روغن مصرفی شما چیست؟
روغن زیتون و روغن آفتابگردان.
روغن جامد چطور؟ آیا از نوع گیاهی یا حیوانی آن استفاده میكنید؟
خیر! از هیچ یك از انواع روغن جامد استفاده نمیكنم.
خانم دكتر آباد! به نظر شما در شكلگیری فرهنگ تغذیهای افراد آیا نقش خانواده تاثیرگذارتر است و یا نقش جامعه؟
شكلگیری فرهنگ تغذیهای ابتدا ژنتیك و سپس اكتسابی است. اساسا ذائقه انسان از دوره جنینی شكل میگیرد و این امر بر ضرورت توجه مادران نسبت به تغذیه صحیح و سالم در دوران بارداری میافزاید. پس از تولد نیز نقش خانواده در ایجاد و تثبیت فرهنگ صحیح تغذیهای بسیار تعیینكننده است كه میتواند به عنوان عامل بازدارنده در برابر «تبلیغات صرفا تجاری» ایفای نقش كند.
اما با ورود فرد به جامعه و قرار گرفتن در معرض انواع آموزهها و تبلیغات، محیط و عوامل اجتماعی نیز در تغییر عادات تغذیهای فرد به ایفای نقش میپردازند.
از این رو تثبیت «فرهنگ تغذیهای صحیح» و دستیابی به «سلامت ملی» مستلزم تعامل و همكاری مجدانه میان تمامی نهادهای اثرگذار نظیر متولیان امر بهداشت و سلامت، نهادهای آموزشی، واحدهای اطلاعرسانی، خانوادهها و... است.
در هزاره سوم معیار توسعهیافتگی كشورها را تعداد برجها و بزرگراهها تعیین نمیكند بلكه «سلامتی» اصلیترین شاخصه توسعه پایدار به شمار میآید. بنابراین از آنجا كه برخورداری از «شهر سالم» به حضور «شهروندان سالم» وابسته است، كلیه فرآیندهای اثرگذار در افزایش ضریب سلامتی شهروندان باید مورد حمایت و تقویت مسئولان قرار گیرد.
در طول روز چه مقدار مایعات مصرف میكنید؟
من روزانه به مقدار زیاد آب مینوشم. به طوری كه گاه در شورای شهر با اعتراض دوستانی مواجه میشوم كه زحمت جایگزین كردن پارچهای خالی آب را تقبل میكنند!
بنابراین نیاز بدن به مصرف روزانه ۸ لیوان آب را تامین میكنید؟
بله! من تا جایی كه بدنم نیازمند دریافت مایعات باشد، آب مینوشم و احساس میكنم هیچ نوشیدنی گواراتر از آب نیست.
به آبمیوه نیز علاقهمندید؟
بله
معمولا آبمیوه طبیعی میل میكنید یا صنعتی؟
آبمیوه طبیعی را ترجیح میدهم. ولی از آنجا كه معمولا در شورای شهر «میوه» در دسترس نیست، هنگام مراجعه به منزل آبمیوه طبیعی تهیه میكنم!
آیا به صرف تنقلات سنتی نظیر «گردو»، «بادام» و سایر انواع مغزها گرایش دارید؟
بله. اما با توجه به كمبود وقت، تنقلات را عمدتا در حین مطالعه یا دیدن تلویزیون مصرف میكنم. به طور كلی من به طور همزمان چندین كار را با هم انجام میدهم. حتی در بیشتر مواقع غذا را هم در حال انجام كار صرف میكنم. البته تداوم این امر منجر به ایجاد برخی عادات غذایی نادرست در من شده است. به طوری كه كنترل بر میزان دریافت كالری روزانه را تا حدودی از دست دادهام و به دلیل بر هم خوردن نظم و تعادل تغذیهای كه ناشی از اولویت بخشی به وظایف اجرایی بوده است، همزمان با حذف تدریجی برخی مواد غذایی حاوی ارزش، به مصرف برخی فرآوردههای پرانرژی نظیر «بستنی» و «انواع شیرینی» روی آوردهام. در حال حاضر مصرف دو تا سه عدد «بستنی» بویژه «بستنی با طعم نسكافه» را كه مطلوب ذائقه من است، در برنامه روزانه دارم كه با توجه به میزان انرژی آن كه در حدود ۲۰۰ كیلوكالری در هر ۱۰۰ گرم است، قدری نگرانكننده به نظر میرسد!
در حال حاضر بسیاری از تنقلات فاقد ارزش غذایی نظیر «چیپس»، «پفك» و «انواع اسنك» از طریق رسانهها تبلیغ میشود. لطفا نقش كنترلی والدین را در رفع تعارض موجود میان خانواده و رسانهها از نظر اطلاعرسانی صحیح به كودكان و نوجوانان در سنین رشد بیان كنید.
شكلگیری عادات غذایی از دوران جنینی در بطن مادر آغاز میشود و طی یك فرآیند آموزشی كه مادر به جنین خود میدهد، ادامه مییابد. تا زمانی كه فرد تحت آموزههای اجتماعی قرار میگیرد و از تبلیغات محیطی و رسانهای تاثیر میپذیرد. یكی از مهمترین نهادهای تاثیرگذار بر فرهنگ تغذیهای نیز مدارس هستند كه از قدرت فراوانی در «ایجاد»، «تغییر» و «جایگزینی» عادت تغذیهای كودكان و نوجوانان برخوردارند و این امر نظارت مستمر متولیان بر بوفههای مدارس را الزامآور میكند. با این توصیف چنانچه سیستم قانون گذاری با محوریت «سلامت جامعه» تدوین شود و در انجام تبلیغات نیز «مصالح اجتماعی» بر «منافع اقتصادی» مقدم قرار گیرد، آنگاه مردم با مسئولین هم جهت و همراه میشوند و اینگونه زمینه لازم برای فرهنگسازی صحیح فراهم میشود.
باید توجه داشت مقوله «فرهنگسازی» با مقوله «نصیحت» جداست. امروز جامعه از مرز «نصیحت» و «پند» گذشته و در حقیقت اشباع شده است. بنابراین «جلب اعتماد ملی» پیشنیاز هرگونه فرهنگسازی در شرایط حاضر به شمار میآید.
در سایه «اعتماد» به مسئولان اجرایی و رسانههای ملی است كه شهروندان نسبت به آنچه میشنوند و آنچه میبینند، «اعتقاد» مییابند و «باورپذیری» شرط اصلی ارتباط اثربخش با مردم است.
خانم دكتر آباد! جنابعالی در دوران نوجوانی به اسارت نیروهای عراقی درآمدید. لطفا خاطرهای از آن دوران بیان كنید.
من به لحاظ شخصیتی انسان «آرمانگرایی» هستم و در هر موقعیتی كه قرار داشته باشم با ترسیم مرتبهای برتر و والاتر در ذهن خود، مقدمات لازم را برای رسیدن به آن مرحله فراهم میكنم. به همین دلیل وقتی در ۱۷ سالگی و در بحبوحه رویاهای جوانی به اسارت افسران بعثی درآمدم، با اتكال به خداوند و اتكا به روحیهای كه مرا به مقاومت وا میداشت، تمام حوادثی را كه ممكن است در اردوگاههای مخوف بغداد، برای یك دختر اسیر رخ بدهد به امید رسیدن به مرحله «رضایت الهی» تحمل كردم. با دیدن سایر اسرای جنگ تحمیلی اعم از رزمندگان غیور، افسران و خلبانان جان بركف و بسیجیان رشید جمهوری اسلامی دریافتم كه در معرض آزمایش بزرگ الهی قرار گرفتهام و بودن در كنار این عزیزان نیازمند افزایش و پرورش ظرفیتهای وجودی من است.
این بود كه من هرگاه كه میخواستم برفراز بالهای اندیشه و توكل از زندانهای «الرشید» و «استخبارات» فاصله میگرفتم و با اطمینان به درستی راه و تاسی به جمله امام راحل (ره) كه فرمودند «اگر این جنگ ۲۰ سال هم طول بكشد، ما تا آخر ایستادهایم»، رهایی را در عین اسارت تجربه میكردم.
و اما خاطره!
سال سوم اسارت من بود. پس از یك اعتصاب غذای ۲۳ روزه ما را به اردوگاهی منتقل نمودند كه افسران ایرانی، خلبانها و بسیجیان را در آن نگهداری میكردند. بدن من بسیار نحیف شده بود، بطوریكه تنها ۳۲ كیلوگرم وزن داشتم. ناگهان در گوشهای از اتاقی كه ما را نگهداری میكردند نگاهم به یك تكه آهن افتاد كه سیمی به انتهای آن وصل بود. همراه با دیگر خواهران متعجب از حضور و كاربرد این قطعه آهن بودیم كه متوجه تعدادی از افسران خلبان ایرانی شدیم كه با اشاره به ما میگفتند با این تكه آهن میتوانید كیك درست كنید!
افسران خلبان، دستور پخت كیك را بر روی تكه كاغذی نگاشته و به همراه توپ فوتبال خود برای ما ارسال كردند. نوشته بودند كه شما یك تشت بردارید و داخل آن را پر از آب نمایید. سپس این سیم را به برق وصل نموده و پلت را داخل آب بگذارید. دمای آب به سرعت بالا خواهد رفت. سپس خمیر نانهایی كه به شما داده میشود جدا كنید و با شكر و روغنی كه ما از آشپزخانه برایتان خواهیم آورد، مخلوط كنید و به این ترتیب كیك لذیذی آماده میشود! فردا كه برای یك ساعت «دیدن آفتاب» بیرون رفتیم، یك پلاستیك پر از شیرینی را پشت در اتاق ملاحظه كردیم. روی كاغذ بعدی كه با توپ فوتبال افسران ارسال شد، نوشته شده بود كه این شیرینی با شیوه مذكور طبخ شده است! مزه آن شیرینی هیچوقت از خاطر من نمیرود... .