دکتر حسین رهنمایی؛ عضو هیئت علمی دانشگاه تهران
أروی معروف به اُمّ جَمیل، خواهر ابوسفیان، عمّه معاویه، و همسر ابولهب دشمن معروف پیامبر است.
او نیز مانند اکثر شخصیتهای قرآن بدون بردن نام و تنها با توصیفاتش یادشده است. تنها جایی که قرآن از او یادکرده است، سوره معروف تبت است.
این سوره که نام دیگر آن مسد یا ابولهب است در باب دشمنیهای او و همسرش نسبت به پیامبر اکرم نازل شده است. ام جمیل همسر ابولهب عموی پیامبر اسلام است.
حاصل ازدواج او با ابولهب سه پسر به نام عُتبه، مُعتب و عُتَیبه، است خالده، عزّه و درّه نیز نام دختران وی بود.
عُتبه و مُعتَب سالها پیش از بعثت پیامبر، با رقیه و ام کلثوم، دختران خدیجه ازدواج کردند تا علاوه بر این که زن عموی پیامبر بود مادر دو داماد و ی نیز به شمار آید و بدین ترتیب رابطه خویشاوندی مضاعفی با پیامبر خدا به دست آورد.
ابو لهب به سبب مراودت با امویان و افسونگری همسرش ام جمیل، که خواهر ابوسفیان بزرگترین دشمن اسلام بود اندک اندک تغییر موضع داد و برخلاف تعصب قبیلهای عربی که وی را به دفاع از برادر زادهاش میخواند اندک اندک در صف دشمنان او قرار گرفت.
ام جمیل و همسرش در همسایگی پیامبر میزیستند و از همسایگان او بودند. این باعث میشد تا وی و همسرش از همه مراودات پیامبر و یارانش باخبر باشند و آخرین اخبار فعالیت یاران پیامبر را به سران قریش انتقال دهند.
اولین رویارویی مؤثر ابولهب با رسول خدا به ماجرای «یوم الدار» باز میگردد. دعوت پیامبر اسلام در سالهای آغازین حیات اسلام به صورت مخفیانه انجام میشد.
در تمام این مدت تعداد اندکی که اکثراً از خانوادههای فقیر مکه وقبایل اطراف بودند به آئین جدید روی آوردند. اگرچه دعوت پیامبر با رعایت اصول پنهانکاری انجام میشد اما از نگاه ام جمیل و همسرش که همسایه پیامبر و از بستگان فامیلی او بود دور نماند.
او کم و بیش میدانست که محمد حرفهایی دارد که به مذاق بت پرستانه او و هم قبیلگیهایش سازگار نیست. از این روی پیوسته مترصد موقعیتی بود تا زهر خویش را بر پیکر این دین تازه نوزاد وارد سازد.
این موقعیت در میهمانی «یوم الدار» فراهم شد. اواخر سال سوم بعثت، از سوی خداوند فرمان گسترش دین در میان بستگان و نزدیکان صادر شد:
«انذر عشیرتک الاقربین»
نزدیکان خود را انذار بده
بنا به نقل منابع تاریخی، رسول خدا با انگیزه اطاعت از دستور الهی، حدود 40 نفر از عموها، عموزادهها و سایر بستگان خویش را به خانه خود دعوت نمود.
ابولهب نیز در میان دعوت شدگان بود. او که از رفت وآمدها و گفتگوهای پنهانی پیامبر با برخی از اهالی مکه باخبر بود میدانست که این میهمانی مقدمه دعوت میهمانان به دین جدید است.
گفتهاند که غذا به ظاهر اندک بود و برای آن جمعیت کافی نبود؛ اما همگی خوردند و سیر شدند و چیزی از آن کم نشد. همین موضوع بهانهای شد برای ابولهب تا با متهم ساختن پیامبر به سحر و جادو به جو سازی بپردازد و فضای مجلس را برای طرح سخنان آن حضرت نامناسب سازد، لذا پیامبر (ص) از طرح موضوع منصرف و جلسه بدون اخذ نتیجه پایان یافت.
مدتی بعد، مجلس میهمانی مشابهی برگزار گردید. این بار نیز همانند دفعه پیش ابولهب با سخنان خود جلسه را برهم زد و امکان طرح دعوت نبوت را از بین برد.
رسول خدا که صاحب عزمی راسخ بود به این سادگیها از میدان به در نرفت و برای بار سوم بستگان را به خانه خویش دعوت نمود.
این بار به محض این که صرف غذا تمام شد بدون فوت وقت سخن آغاز کرد و فرمود:
«ای فرزندان عبدالمطلب! به خدا قسم در میان عرب، کسی را سراغ ندارم که چیزی بهتر از آنچه من برای شما آوردهام، برای قومش آورده باشد.
من خیر دنیا و آخرت را برای شما آوردهام. خدا به من فرمان داد تا شما را به سوی او فراخوانم، اکنون کدامیک از شما مرا یاری میکند تا برادر، (وصی) و جانشین من در میان شما باشد؟»
بر اساس نقل مورخان، در آن جلسه هیچکس جز علی (ع)، که نوجوانی نابالغ بود، حاضر به اجابت دعوت رسول خدا نشد.
پیامبر نیز پس از شنیدن پاسخ مثبت او وی را به عنوان برادر، جانشین و وصی خود معرفی نمود. در واقع پیامبر با این کار خویش یک تیر را به دو نشان زد.
هم طرح دعوت نبوت خویش را به اطلاع بستگان رسانید و هم زمینهای برای جانشینی علی بن ابی طالب فراهم کرد. جمعیت برخاستند. و در حین خروج از منزل پیامبر با یکدیگر مشغول گفتگو شدند و در این میان، ابولهب در حالی که میخندید رو به ابوطالب گفت: «محمد امر کرد که از پسرت اطاعت کنی.» در منابع تاریخی از این روز و حادثهای که در آن اتفاق افتاد به «یوم الدار» و «یوم الانذار» یاد میشود.
در برخی از منابع تفسیری به سخنرانی پیامبر در کنار کوه صفا اشاره شده است که در آن سخنان مشابهی ایراد شد و در انتهای آن ابو لهب را دیدند که میگفت: «تباً لك: مرگت باد»، براى اين همه ما را صدا زدى و اينجا جمع كردى؟ مفسران مذکور نزول سوره تبت را در پاسخ به سخنان ابولهب دانستهاند.
با آشکار شدن تبلیغ پیامبر خدا سنگ اندازی های دشمنان به ویژه ابولهب که از نزدیک شاهد گسترش روز افزون دین جدید و در خطر افتادن آئین سنتی خویش بودند ابعاد وسیعتری یافت.
ابولهب و همسرش «ام جمیل» که در نزدیکی خانه پیامبر میزیستند به جاسوسی پیامبر و یارانش برای سران قریش میپرداختند و هر خبرى که از تحرکات مسلمین کسب مینمودند در اختیار مشرکان قریش قرار میدادند.
آنها به این بسنده نکرده و پروژه تخریب و توهین به پیامبر را کلید زدند. زن وشوهر جبههای شدند در مقابل دین جدید.
ام جمیل که تحت تأثیر دیدگاه خاندان بنی امیه بود پیوسته مشوق همسر خویش به آزار پیامبر بود، خود نیز به طور مستقل در اندیشه آزار واذیت آن حضرت بود.
او در کوچه وخیابان در مقابل خاص و عام پیامبر را سرزنش و مورد توهینهای زبانی خود قرار میداد.
رسول خدا به دلیل نجابتی داشت از پاسخ دادن به توهین وتمسخرهای این زن دریده صفت خود داری میکرد و همین امر ام جمیل را به تکرار رفتارش وا میداشت.
یکی از اهالی مکه میگوید: روزى در بازار ذى المجاز مشغول تردد بودم، ناگهان به جوانى برخوردم كه صدا میزد هان اى مردم! بگوئید لا اله الا الله تا رستگار شويد.
در این هنگام چشمم به مرد دیگری افتاد كه در عقب سر او میآمد و به طرف او سنگ میانداخت، و ديدم كه ساق پا و پشت پاشنه مرد جوان به خون آغشته شده بود.
مرد سنگ انداز فریاد میزد: هان اى مردم او دروغگو است، به سخنانش گوش ندهيد. من از کسانی که آنجا بودند پرسيدم اين مرد كيست؟ گفتند اين محمد است كه مدعى نبوت است، و آن ابو لهب عموى او است.
«محمد» در عربی به معنای «ستوده شده» است. ام جمیل با ملقب ساختن پیامبر به «مذمّم»، (به معنی مذمت شده) به زعم خود راه را برای مهجور نمودن آن حضرت باز کرد. او از مشرکان و اهالی مکه میخواست تا آن پیامبر را با این نام صدا بزنند. وقتى این خبر به گوش پیامبر رسید، فرمود: خداخواسته است نام مراازدهان این زن بیندازد تا هر ناسزایى که میگوید، به «مُذَمّم» بگوید، من که «مُذَمّم» نیستم!
بعضی اوقات مردم مکهام جمیل را میدیدند که شبانه خار و خاشاک و هیزم میآورد و در مسیر عبور پیامبر میریخت تا از این راه به او صدمه بزند.
وی پیامبر (ص) را متهم به دوری از رحمت خدا و وامانده از عنایت او میدانست. برخی از مفسران نزول آیه 3 سوره ضحی را پاسخی به سخن ام جمیل دانستهاند. در این آیه آمده است:
ما وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ ما قَلی
پروردگارت وحی را از تو قطع نکرده و به خشم او گرفتار نشدهای
شوهر او ابولهب هم داوطلب شده بود که مال و ثروت خود را در راه مبارزه با پیغمبر صرف کند و این کار را هم میکرد. این زن شریر همینکه پیغمبر را میدید، از گفتن هر سخن زننده و هر گونه فحاشى و حتی پرتاب سنگ و گاه خالی کردن شکمبه گوسفند خوددارى نمیکرد. دشمنیام جمیل و همسرش به قدری آزار دهند بود که خود پیامبر درباره همسایگی او و نیز عُقبة بن ابی مُعیط (که او هم در دشمنی با پیامبر از هیچ کاری فرو گذار نبود) فرمود: دو همسایه من بدترین همسایگان بودند.
ام جمیل در راه مبارزه با پیامبر (ص) ابزارهای خانوادگی را نیز به کار گرفت. او دو پسرش عتبه و معتب که داماد خدیجه بودند.
را وادار به گرفتن طلاق از همسرانشان نمود تا بدین طریق از لحاظ روانی خانواده پیامبر و در نتیجه خود او را تحت فشار قرار دهد.
تلاش ام جمیل به استهزاء و توهینهای زبانی و عملی منتهی نشد. بنابر گزارش برخی از منابع تاریخی او در توطئهای که برای قتل پیامبر توسط سران قریش نقشه ریزی شد شرکت داده شده بود.
از آنجایی که ابولهب عموی پیامبر بود احتمال مخالفت وی و نافرجام ماندن نقشه میرفت به همین دلیل این توطئه بی اطلاع وی طرح ریزی شد.
مأموریت ام جمیل در این توطئه خوراندن شراب و مست کردن ابولهب در روز موعود بود تا وی نتواند به حمایت از پیامبر (ص) اقدام کند.
این توطئه با هوشیاری ابوطالب ناکام ماند. منابع مذکور علت نابینایی یکی از چشمان ام جمیل را درگیری وی با ابولهب پس از باخبر شدن وی از توطئه قریش دانستهاند.
واقعه دیگری که نمایشگر کینه شدید این زن نسبت به پیامبر بود مربوط به زمانی بود که سوره «تبت يدا ابى لهب» نازل شد، یکی از یاران رسول خدا به نزد ایشان آمد و عرضه داشت: يا رسول الله، ام جميل با خشم به سمت شما میآید! گويا قصد اذيت شما را دارد، او سنگى به دست گرفته و میخواهد آن را به طرف شما پرتاب كند.
رسول خدا (ص) فرمود: او مرا نمیبیند. ام جميل نزديك آمد و از افرادی که آنجا بودند پرسيد رفيقتان كجاست؟ کسی گفت: آنجايى كه خدا خواسته است.
گفت: من آمدهام او را ببينم و اين سنگ را به سويش افكنم، چون او مرا هجو كرده است.
به لات و عزى سوگند كه من خود زنى شاعر هستم، (و مى دانم چگونه هجوش كنم)، اين را گفت و رفت، ابوبكر از رسول خدا (ص) پرسيد: راستى او تو را نديد؟
فرمود: نه، خداى تعالى حجابى بين من و او انداخت، و مانع ديدنش شد.
به اعتقاد تمام مفسران، سوره مسد درباره فعالیت و عملکرد ابولهب و همسرش ام جمیل نازل شده است:
تَبَّتْ يَدَا أَبىِ لَهَبٍ وَ تَبَّ (1) مَا أَغْنىَ عَنْهُ مَالُهُ وَ مَا كَسَبَ (2) سَيَصْلىَ نَارًا ذَاتَ لهََبٍ (3) وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ (4) فی جیدها حبل من مسدٍّ (5)
بريده باد دو دست ابو لهب، و مرگ بر او باد. (1) دارايى او و آنچه اندوخت، سودش نكرد. (2) بزودى در آتشى پُرزبانه درآيد. (3) و زنش، آن هيمهكش [آتش فروز]، (4) بر گردنش طنابى از ليف خرماست. (5).
علامه طباطبایی در تفسیر دو آیه آخر این سوره که دربارهام جمیل است مینویسد:
و ظاهراً مراد از اين دو آيه اين باشد كه همسر ابولهب به زودى در آتش دوزخ در روز قيامت به همان هيئتى ممثل مىگردد كه در دنيا به خود گرفته بود، در دنيا شاخههاى خاربن و بتههايى ديگر را با طناب مىپيچيد و حمل مىكرد، و شبانه آنها را بر سر راه رسول خدا (ص) مىريخت تا به اين وسيله آن جناب را آزار دهد، در آتش هم با همين حال، يعنى طناب به گردن و هيزم به پشت ممثل گشته عذاب مىشود.