مرگ، او را بیشتر به ما شناساند!
محمدجعفر محمدزاده*
در عدالت خداوند تردیدی نیست ولی با این وجود یکی از چیزهایی که بیداد میدانیم و فهم ما بدان راه ندارد و مدام از آن گلهمندیم و از آن میگوییم و میشنویم مرگ است. چگونه میتوان مرگ را در فضای عدالت خداوند توجیه کرد؟ این گزاره در زبان شاعران و سخنوران پارسیگو به زیبایی جاری شده و باعث خلق ظرایف و طرایفی شده است. به این دو رباعی از حکیم خیام نیشابوری نیز بنگرید:
۱. چون چرخ به کام یک خردمند نگشت
خواهی تو فلک هفت شمر خواهی هشت
چون باید مرد و آرزوها همه هشت
چه مور خورد به گور و چه گرگ به دشت
۲. دوری که درو آمدن و رفتن ماست
آن را نه نهایت نه بدایت پیداست
کس مینزند دمی درین معنی راست
کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست
ممکن است گمان شود که از این دو رباعی اگر نگوییم انکار، نوعی تردید و سردرگمی از عاقبت کار جهان به گوش میرسد و البته نگارنده بر آن است که این سخنان نه از سر انکار که پرسشهای ژرف از غایت هستی است که باید بدانها پاسخ داد.
در هر حال مرگ واقعیتی غیر قابل انکار و بودنیترین کار جهان است و ما هم نظارهگران این واقعیت عالم هستی. مرگ در نهاد خود چند ویژگی دارد. ناگهانی است، به سن خاص و یا علت خاصی بستگی ندارد و عمگنانه است چون دانستههای ما از سرنوشت رفتگان این راه دراز اندک است و باز به تعبیر خیام "بازآمدهای کو که به ما گوید راز؟"
و مرگ از نگاهی دیگر بخشی از عدالت خداوند است؛ چون در آن عبرت نهفته است، به تعبیر حکیم فردوسی عین داد است و بیداد بر آن راه و روا نیست:
اگر مرگ داد است بیداد چیست
ز داد این همه بانگ و فریاد چیست؟
مرگ سرنوشتی حتمی و خارج از اراده انسان و تجسم قطعی جبر بر زندگی انسان است. هر اندازه که انسان در زندگی مختار و آزاد است که چگونه زندگی کند، مجبور است که روزی نامعلوم به علتی از علل مختلف طعم مرگ را بچشد و چه حکمتی در این نهفته است که خداوند مرگ را چشیدنی دانسته است که "کل نفس ذائقهالموت"
اما مرگ برای زندگان فرصت است فرصت انديشيدن به خود و فرصت انديشيدن به مسافری که به قافله مرگ پیوسته است. فرصتی که تنها با مرگ فراهم میشود.
برای من و بسیاری از کسانی که دکتر اصغر نعمتی از از نزدیک میشناختیم این فرصت فراهم شد تا در کنار درد فراق او، بیشتر به او بیندیشیم به انسانیت و رواداری و مهربانی او که در کنارش بودیم و میگذشتیم، بی آنکه بدانیم برای انسان بودن چه زحمتها باید کشید. و فرصتی شد تا بیندیشیم که اگر انسان باشیم و برویم در ذهن و زبان انسانها خواهیم ماند. آری مرگ "گاهی ریحان میچیند" و ما را به دیدن و درست دیدن و قدردانی هم مینشاند. مرگ پایان زندگی نیست بلکه آنگونه که آغازی برای پیوستگان به این راه دراز است، فرصتی برای تماشای مسافرانی است که بر ساحل ایستاده و رهروان جاودانگی در دریای ابدیت را نظاره میکنند، اگر اهل تماشا و عبرت باشیم.
یاد او که یکسال نبودنش را تاب آوردیم جاوید و روحش به مینو در آرامش باد
* کارشناس فرهنگ و رسانه- معاون اسبق امور مطبوعاتی وزارت ارشاد
دکتر نعمتی : شخصیتی چند بُعدی
امیدعلی مسعودی*
ما در مورد شخصیتی میخواهیم صحبت کنیم که یکی از مردان نادر روزگار است شخصیتی که هم در حوزه رسانه و هم در حوزه فراتر از رسانه، یعنی ارتباطات اجتماعی از فعالان عزیز ما بود که متاسفانه خیلی زود بهار عمر ایشان به خزان مبدل شد و در وضعیتی شوک آمیز در بین دوستانش با همه ما در مرداد سال هزار و چهارصد و دو با زمین خاکی خداحافظی کرد و به ملکوت اعلی پیوست.
شخصیت آقای نعمتی شخصیتی چند بُعدی و قابل تحسین است. ایشان علاوه بر کارهای فرهنگی در حوزه کارهای اقتصادی هم مدیری موفق و پرتلاش بود. او در عین حال تشخیص داد که انتشار یک نشریه فرهنگی چیزی است که جامعه ما به شدت به آن نیاز دارد لذا همت خودش را بر انتشار یک نشریه فرهنگی متمرکز کرد اما برای اداره یک نشریه فرهنگی و تضمین حیاتش، نیازمند پشتوانه مالی است و نتیجتاً لازمهاش کار اقتصادی است. لذا او در همان حوزه تخصصی دوره کارشناسی خود به کار کشاورزی پرداخت. زنده یاد نعمتی این عرصهها را همزمان با برنامهریزی و دقت نظر و مدیریت خودش پیش راند، بدین ترتیب شاید یکی از موفقترین مدیران مطبوعات دوران پس از انقلاب اسلامی زنده یاد دکتر نعمتی است. ما میدانیم که انتشار نشریات فرهنگی و نشریات تخصصی چقدر به پشتوانه و امکانات لازم نیازمند است. دکتر نعمتی یک بعد دیگر شخصیتش روابط انسانی و متعادل با گروههای مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بود. من در صحنه تشییع و تدفین ایشان دیدم، کاملاً این روابط انسانی دکتر نعمتی را در حضور افرادی که مشرب سیاسی مختلف داشتند یا مکاتب اقتصادی مختلف را پذیرفته بودند یا اساساً در عرصه سیاست با یکدیگر اختلاف نظر داشتند بر مزار ایشان و بر مدار دوستی جمع شده بودند،شاهدبودم. شاید به دلیل همین چند بُعدی بودن شخصیت زندهیاد نعمتی، همیشه شاهد موفقیتهای ایشان در عرصههای مختلف بودهایم.نکته آخری که میخواهم اشاره کنم تشکر و قدردانی از خانواده بزرگ این زندهیاد است؛ از همسر گرامیشان سرکار خانم عبادی؛ فرزندان گرانمایهاش خانم آذین و امیر مهدی عزیز که میراثدار این شخصیت بزرگ هستند با همکاری همه کسانی که با دکتر دوست و آشنا و یا همکار بودند در ادامه راه او توانستند مجموعه فرهنگی-مطبوعاتی و مجموعه اقتصادی او را سرپا نگه دارند. آنچه که مهم است ادامه راه دکتر نعمتی با همان سبک و سیاق در واقع نشان دهنده دعای خیر همه کسانی است که به او و خانواده او ارادت داشته و دارند. ما در طول این یک سال حقیقتاً در یک شوک عمیق به سر میبریم و باور رحلت این استاد گرانقدر دانشگاه ومدیر با شخصیت مطبوعاتی کشور، فعال اقتصادی به خصوص در حوزه کشاورزی و ابعاد دیگر مانند کارهای خیر و انسانی او برای ما بسیار دشوار و شاید غیر ممکن است. امیدوارم ما دوستان او چه در دانشگاه و چه در جاهای دیگر همیشه یاد او را گرامی بداریم و رهرو راه او باشیم. خدایش بیامرزد که انشاالله آمرزیده است.
*رئیس دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه سوره
اسطوره امید
پدرام پاکآیین *
دکتر اصغر نعمتی، نمونه یک انسان خردورز بود. انسان خردورز، کسی است که با امید و صلح و آرامش زندگی میکند و به اطرافیان خود نشاط و اطمینان میبخشد. فلسفه امیدواری انسان خردورز این است که علم او محدود است و آینده برایش، نامعلوم. بنابراین آنچه نمیدانیم و نمیتوانیم بازشناسیم، چه بسا میتواند همان نیمه پر لیوان و نویدبخش بسط و بهجت و خوبی و زیبایی باشد. دکتر اصغر نعمتی، اهل جزمیت، تعصب، قضاوت سختگیرانه و نگاه تکساحتی به افراد و پدیدهها نبود. آنها را بر اساس اقتضائات و با واقعگرایی عاری از سوگیری تحلیل میکرد. نه فریفته و ستاینده چیزی یا کسی میشد و نه نکوهنده و منزجر از آن! مثل پدری که فرزندان خود – حتی فرزندان ناباب– را دوست میدارد، به موجودات و اشخاص نظر میکرد و به جای ستایش یا نکوهش از « چرایی» افکار و رفتارها میگفت. اصلا چندان از افراد سخن نمیگفت و مضمون حرفهایش بیشتر، افکار، جریانها و فرآیندها بودند تا آدمها! شتابزدگی و هیجان در رفتار و گفتار او راه نداشت. در کمال آسودگی و آرامش ، فشرده و فراوان کار میکرد و گاه با همین صبر و نظم عمیق چندین کار را آهسته و پیوسته به سرانجام میرساند. بسیار کمتر از آنچه میدانست، سخن میگفت. از هنر « شنیدن » بهره داشت و شنوندهای دقیق و نکته یاب بود. هرگز صدایش از فرکانسی مشخص بالاتر نمیرفت. لبخندی پر مهر بر لب ، نگاهی خوشامدگو و ظاهری در عین وقار و سادگی، آراسته داشت. اخلاقی که بیش از هر چیز از صداقت ذاتی منشأ میگرفت ، با رفتارش عجین بود. دیر میرنجید و اگر رنجشی بود، به زبان نمیآورد. باید دقایق طولانی با او کلنجار میرفتی تا گلایهای را از زیر زبانش میربودی . حشمت و ادب تؤام با استغنا و وارستگیاش در زیر لعابی از حیا، نجابت و کم حرفی پنهان بود. هم روزنامه نگار بود و هم روزنامهدار . هم استاد دانشگاه و هم اهل کار صنفی و تشکیلاتی برای رسانهها. هم مدیر بود و هم کشاورز و هم پایبند به دیار پدری. اگر بخواهم دکتر اصغر نعمتی را در یک کلام کوتاه توصیف کنم، باید او را « روزنامهنگار زندگی» بنامم که همچون روزنامه دار پیشکسوت دوران مشروطه، مرحوم سید اشرف الدین حسینی گیلانی مشهور به «نسیم شمال» در حق او نیز باید گفت: «نه وزیر شد، نه وکیل شد، نه رئیس اداره شد،از میان مردم بیرون آمد، با مردم زیست، در میان مردم فرو رفت و شاید هنوز در میان مردم باشد.»
* فعال فرهنگی و رسانهای و نماینده مدیران مسئول در هیئت نظارت بر مطبوعات
«نعمتی» که از مطبوعات ایران گرفته شد
احمدرضا مسعودی*
از همان شنبه تلخ ۲۸ مرداد ۱۴۰۲ میدانستم روزی میرسد که باید چراغ برداریم و بگردیم تا شاید بتوانیم یک نفر مثل دکتر اصغر نعمتی پیدا کنیم ؛ میدانستم که در این دنیای مادی و این مطبوعات درهم و برهم که عمده روابط انسانی بر مبنای منافع شخصی شکل گرفته، پیدا کردن شخصی با آن ویژگیهای کمنظیر بعید است.
نوشتن درباره دکتر نعمتی سخت و جانفرساست. آنهایی که مدتی در عرصه رسانه کار کرده باشند میدانند که متاسفانه بسیاری از مدیران در ارتباط با خبرنگاران و اعضای تحریریه دلسوزی ندارند و با سعه صدر هم رفتار نمیکنند و حالا جای خالی مدیر فقید ما در این وانفسا عجیب به چشم میآید،انصافا نعمت بزرگی از مطبوعات این مرز و بوم گرفته شد.
اگر بخواهم تنها یک ویژگی از ویژگیهای فراوان شخصیتی دکتر نعمتی نام ببرم تنها بر روی اخلاق او تاکید میکنم و حسرت میخورم که مطبوعات رو به اهتزار ایران چه گوهر گرانبهایی را از دست داده است.
در یکسالگی درگذشت دکتر نعمتی خوب دانستم که احتمالا دیگر نظیر او را نخواهم دید ؛ هر روز که گذشت هم بیشتر اثبات شد دیدن چنین مدیر نجیب و بااخلاقی تنها یک رویا خواهد بود. ابعاد شخصیتی دکتر نعمتی را نباید تنها در قامت یک کارآفرین رسانهای، استاد دانشگاه، کشاورز یا چاپخانهدار محدود کرد. این مدیر خوشنام و دلسوز بالاتر از همه این عناوین یک انسان دردآشنا و مهربان بود. انسانی اهل مدارا و گذشت که با همه اقشار جامعه با زبان خودشان صحبت میکرد و از مهرورزی دریغی نداشت پس باید پذیرفت که تحمل این فراغ رنج بسیاری خواهد داشت.
در یکسال گذشته، روزهای سخت و تلخی بر کلیه کارکنان موسسه افق رسانه پویا و چاپ گلآذین گذشته است. روزهایی که در نبود یک پدر دلسوز تلاش کردیم با همت خانواده گرامی دکتر نعمتی چراغ این بنگاه مطبوعاتی را روشن نگه داریم و حقیقتا هم اگر دعای خیر و نیت پاک آن یار سفر کرده نبود چه بسا عمر این بنگاه هم تمام شده بود اما گذشت زمان اثبات کرد بذر این تشکیلات چنان با صداقت کاشته شده که طوفان ناملایمات هم حریف اهداف صادقانه و خیرخواهانه دکتر نعمتی نخواهد شد.
کلام را باید کوتاه کرد. در برابر مشیت الهی تسلیم هستیم و نیک میدانیم پروردگار مراقب بندگانش خواهد بود. دکتر نعمتی شریف و باآبرو زیست و در اوج شکوه، جهان هستی را ترک کرد. امیدواریم خداوند به خانواده محترم و یادگاران دکتر در این مصیبت صبر عطا کند.
همه از خداییم و به سوی خدا بازخواهیم گشت، چه بهتر که همانند دکتر نعمتی با عزت زندگی کنیم و دعای خیر دوستان و همکاران بدرقه راهمان باشد.به امید روزی که دوباره در جهان ابدی با آن مرد خوشنام و صبور دیدار تازه کنیم.
*سردبیر روزنامه تجارت
قدردانی از تلاشی خستگی ناپذیر
مریم کاظمی*
در کمال ناباوری یکسال از درگذشت نابهنگام و زودهنگام دکتر اصغرنعمتی گذشت. این جمله شاید خیلی ساده به نظر برسد، «یکسال گذشت»؛ ولی کسی چه می داند این یکسال چطور گذشت، بر ما چه گذشت... هلدینگ مطبوعاتی دکتر نعمتی در 28 مردادماه 1402 دچار یک بحران کمرشکن و غیرقابل پیش بینی شد. پدرمان، برادر بزرگترمان، مدیرمسئولمان، رئیسمان، حامی و پشتیبانمان را به یکباره از دست دادیم. باورکردنی نبود! چطور ممکن است آخر صحیح و سالم بود، سرحال بود، به خودش می رسید، مراقب سلامتی اش بود، اهل مصرف مثلا سیگار یا هیچ چیز هم نبود. علامت سوال، شوک و سردرگمی ذهن همه مارا پر کرده بود، ولی دیگر چه اهمیتی دارد این سوال ها، دکتر نعمتی دیگر در میان ما نبود. روزخبرنگار امسال! اولین سالی بود که روز خبرنگار بعداز 23 سال که در دفتر ایشان مشغول به کار شدم، در فقدان دکتر نعمتی سپری شد. همگی همکاران مثل بچه ای بودیم که روز تولدش جای پدر مهربانش خالی بود. غم بزرگی است از دست دادن عزیزی که همواره به فکر اطرافیان و زیردستان خود بوده است همواره شنیده ایم که اطرافیان و دوستانت را در شرایط سخت باید بشناسید. بله درست گفته اند قدیمی ها.خیلی ها آمدند، خیلی ها کنارمان بودند، خیلی ها لطف داشتند، ولی جا دارد تا از همه همکاران وکارکنان مجموعه بزرگ مطبوعاتی دکتر نعمتی تشکر کنم و سپاسگزار باشم از تک تک این افراد که حتی یک لحظه شک نکردند به ماندنشان، شک نکردند به ادامه مسیر مرحوم نعمتی حتی محمکتر و مصمم تر از قبل ادامه دادند. هیچکدام از همکاران تنهایمان نگذاشتند که هیچ، پرتلاش تر و متعهدتر از گذشته ماندند. همکارانمان در روزنامه تجارت و روزنامه عصرایرانیان، همکارانمان در مجلات دنیای تغذیه، دنیای سلامت، دنیای زنان، دنیای بازنشسته، آشپزباشی و کودک سالم، همکاران هفته نامه ندای قرآن و اخباربانک وبورس و بیمه و بخش اداری و مالی و بازرگانی مجموعه مطبوعاتی دکتر نعمتی، همچنین کلیه همکاران چاپ گل آذین همگی در طول این یکسال با ازخودگذشتگی و تلاش بی وقفه خود، روسفیدمان کردند و این شد که امروز توانستیم بعداز یکسال امانتدار خوبی باشیم برای مرحوم دکتر نعمتی و خانواده محترم ایشان که از هیچ کوششی برای سرپا نگداشتن و پیشرفت این مجموعه فروگذار نکردند. امید است که با لطف پروردگار و همراهی همسرمحترم و دختر گرامی مرحوم دکتر نعمتی که از روز اول لحظه ای به ادامه راه ایشان شک نکردند و مصمم به ادامه این مسیر بودند و همچنین با تلاش و پشتکار کلیه همکاران ارجمندمان بتوانیم اهداف والای فرهنگ سازی، اطلاع رسانی و روشنگری دکتر اصغرنعمتی را ادامه دهیم.
* معاون موسسه افق رسانه پویا
اصغر نعمتی؛ احیاگر اخلاق مطبوعاتی
بنیامین نجفی *
در سالهای گذشته بحثها، نقدها و آسیبشناسیهای فراوانی از تضعیف جایگاه اخلاق در جامعه ایرانی مطرح شده است. اینکه اخلاق در حوزه عمومی و ساحتهای مختلف اجتماعی، فرهنگی و سیاسی نسبت به گذشته دچار تنزل شده است. گویی انگار هر چقدر به زمان حال و امروز رسیدهایم آنچه قبلا به عنوان یک نخ تسبیح پنهان شئون و شقوق جامعه ایرانی را به شکل یک وفاق و همدلی نسبی عمومی به یکدیگر متصل میکرد، کم رنگ شده است. این اتفاق در دو سطح نخبگانی و مدیریتی از یک سو و سطح عمومی از سوی دیگر قابل تحلیل است. عرصه مطبوعات و رسانه در ایران که زمانی بزرگان و صاحبان به نام اهل قلم در آن مشغول به کار بودند و دوران طلایی مطبوعات ایران را در دو سه دهه پیش رقم زدند، حالا دیگر جایشان را به نوع دیگری از سبک خبرنگاری و روزنامهنویسی دادهاند که چندان شباهتی به اسلاف خود ندارد. در این فضا البته معدود اشخاصی هستند که با وجود ناملایمتیها و سختیهای بسیار همچنان عطای کار مطبوعات را به لقایش نبخشیده و همچنان چراغ کم سوی مطبوعات را روشن نگه داشتند. در سالهای گذشته یکی از این شخصیتهای برجسته مطبوعات ایران دکتر اصغر نعمتی بود که امروز به سال روز درگذشت ناگهانی و غمبارش نزدیک شدهایم . مرگ یکباره و ناگهانی او شوک بزرگی هم برای نزدیکان و کسانی که با او کار میکردند بود و هم خبری بهت آور و باورنکردی برای جامعه مطبوعات. او سالها در دوران خوش و ناخوش روزنامهها و مجلهها، کار مطبوعات را رها نکرد و به عنوان یک مدیر کاربلد و دلسوز در حد خود تلاش کرد که به عرصه فرهنگ و رسانه کشور خدمت کند. کسانی که او را از نزدیک میشناختند، همگی بر روحیه خستگی ناپذیراش صحه میگذارند. مدیری در جایگاه یک معلم، جوانان خام بسیاری را به نیروهایی حرفهای بدل و آنها را به جامعه مطبوعاتی و رسانه ای تقدیم کرد. اخلاقمحوری بودن دکتر نعمتی هم در کارش و هم در رفتار و منشش زبانزد بود. شاید اغراق نباشد که بگوییم که تا زمان حیاتش کمتر کسی بوده که عصبانیتش را دیده باشد. در سختترین موقعیتها هم تلاش میکرد حس امیدواری و خوشبینی را حفظ کند و تلاش برای آینده را متوقف نکند. نبود او یک فقدان بزرگ است. فقدانی که شاید به راحتی قابل جبران نباشد. دکتر اصغر نعمتی نمونه و نمادی از مدیر اخلاقی بود که در تمام مسیر حرفهای تلاش کرد، هیچگاه مرعوب برخی فضاهای سودجویانه و غیر حرفهای که این روزها در برخی شبه رسانهها دیده میشود، قرار نگیرد و دست کم به افرادی که در دایره پیرامونیاش مشغول فعالیت بودند این موضوع را یاد بدهد که به هر قیمتی به دنبال طی کردن نردبان ترقی نباشند و اولویتشان را حفظ اصول اخلاقی قرار بدهند. رفتن او هنوز هم برای من باور کردنی نیست. مطبوعات ایران امروز بیش از هر زمانی به امثال او نیاز دارد. باشد که راهش پر دوام باشد.