به گزارش تسنیم، در یادداشتی به قلم محمدعلی کمالینسب استاد حوزه علمیه قم آمده است: سرآغاز تاریخ بشر با مقابله حق و باطل با یکدیگر گره خورده است، به گونهای که میتوان ادعا کرد که زندگی انسان از ابتدای خلقت تا پایان دنیای مادی در گرو این مبارزه دائمی است آنچنان که نمیتوان لحظهای از زندگی یک فرد را مشاهده کرد که خالی از این کارزار نباشد، به همین خاطر انسان در سرتاسر زندگی خویش یا در جبهه حق تکاپو میکند یا اینکه با شیطان دم خور شده و در مسیر وی حرکت میکند.
نمونه آشکار از نبرد حق و باطل را میتوان در واقعه کربلا دید، آنجا که امام حسین علیهالسلام با اصحاب و اهلبیت خویش در مقابل سرسلسله شیاطین دوران خویش ایستاده و پرچم حقمداری و توحید را علم میکند. این حرکت امام حسین علیهالسلام شاخصههایی دارد که میتوان به وسیله آن جریانات حقمحور را در طول تاریخ شناسایی کرد و به حمایت از آنها پرداخت، از اینرو در ادامه تلاش میکنیم که مهمترین این شاخصهها را بیان کنیم.
الف: عدم بهرهمندی از ابزار باطل برای رسیدن به حق
اولین و مهمترین شاخص حرکت امام حسین علیهالسلام این است که آن حضرت هیچگاه تلاش نکردند که از ابزارهای ناحق برای هدف مقدس خویش بهره ببرند، این موضوع که در سیره معصومین علیهمالسلام قبل از ایشان نیز وجود داشته است، در واقعه کربلا مانند خورشیدی درخشان میدرخشد، به گونهای که آن حضرت در آغاز حرکت خویش از مکه خطاب به همراهان خویش نتیجه قیام را از ابتدا بیان میکند تا کسی به امید رسیدن به جاه و مقام با ایشان همراه نشود و اینگونه میفرماید: «پایان این حرکت، مرگ است. گویا میبینم که من را قطعهقطعه میکنند.
شرح ماجرا را میگوید ... هر کس میخواهد کشته شود، هر کس میخواهد خون قلبش را در راه ما بدهد و با خدا ملاقات کند، با من بیاید.» [۱]یا در جریان خبر شهادت مسلم بن عقیل و هانی آن حضرت بدون اینکه بخواهد کسی را فریب دهد خطاب به یاران خویش اینگونه میفرماید: «خبر تکاندهندهای به ما رسیده است. خبر رسید که مسلم بن عقیل و هانی بن عروه و عبدالله بن یقطر شهید شدهاند هر کسی میخواهد برود، برود هر یک از شما که بخواهد، در برگشتن کاملاً آزاد است و از سوی من حقّی به گردنش نیست.» [۲]
حتی در آخرین شب قیام امام حسین علیهالسلام نیز آن حضرت تلاش نمیکند همراهان خویش را با فریب با خود همراه کند، بلکه آن حضرت به صراحت با ایشان سخن گفته و بیعت خویش را از گردن ایشان بر میدارد، این در حالی است که آن حضرت میتوانست در جای جای حرکت خویش به فریب مردم بپردازد و اینگونه آنان را با خود همراه کند، آنچنان که جریان مقابل آن حضرت با ابزارهای باطل خویش این کار را انجام داد.
ب: حرکت گروهی و دسته جمعی
دومین ویژگی مهم حرکت حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام این است که آن حضرت در طول حرکت خویش تلاش میکرد که افراد مختلف را با خویش همراه کند، به این معنا که قیام امام حسین حرکتی دستهجمعی و سازنده برای رشد و تعالی انسانهایی بود که در مسیر حرکت آن حضرت قرار میگرفتند، به همین خاطر در سپاه امام حسین علیهالسلام افراد مختلف حضور داشتند از وهب مسیحی گرفته تا زهیر عثمانی مسلک، از جون سیاهپوست گرفته تا حبیب بن مظاهر و....
این ویژگی حرکت امام حسین علیهالسلام سبب شد که آن حضرت حتی کسانی را که میدانست با وی مخالف هستند دعوت به مسیر صحیح و حق کند، به عنوان نمونه، آن حضرت در مسیر حرکت خویش با عبیدالله بن حرّ جعفی برخورد کرد ــ او یکی از افرادی بود که در جنگ صفین بر علیه امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام جنگیده بود ــ و از وی خواست که با ایشان همراه شود تا در قیامت از شفاعت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بهرمند شود، ولی عبیدالله در پاسخ اینگونه گفت: «یابن رسول الله، اگر به یاری تو آیم، همان اول کار، پیشروی تو کشته میشوم، و نفس من به مرگ راضی نیست، ولی این اسب مرا بگیر، به خدا قسم تاکنون هیچ سواری با آن در طلب چیزی نرفته مگر اینکه به آن رسیده و هیچکس در طلب من نیامده مگر اینکه از او سبقت گرفته و نجات یافتهام.»
آن حضرت بعد از شنیدن پاسخ خویش، نکته مهمی را به عبیدالله تذکر داد تا حداقل اگر در مسیر سعادت ابدی قرار نگرفت در راه شقاوت ابدی نیز قرار نگیرد، از اینرو خطاب به ایشان اینگونه گفت: «نه نیاز به تو دارم و نه به اسب تو «مَا کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُدًا [کهف/۵۱]ما گمراهان را به یاری خود نمیطلبیم». اما از اینجا بگریز و برو! نه با ما باش و نه بر ما! زیرا اگر کسی صدای استغاثه ما را بشنود و اجابت نکند، خداوند او را به رو در آتش جهنم میاندازد و هلاک میشود.» [۳]گرچه عبیدالله بن حرّ جعفی به ندای امام زمان خویش لبیک نگفت، ولی برخی افراد دیگر نیز بودند که به این ندا، لبیک گفتند که به عنوان نمونه میتوان از زهیر بن قین یاد کرد که با وجود مسلک عثمان، زمانی که با امام ملاقات کرد متحول شده و تا پای جان در رکاب آن حضرت جنگید.
پایبندی امام حسین علیهالسلام به این شاخصه سبب شد افراد متعددی مانند جُوین بن مالک تمیمى، حارث بن امرء القیس کندى، نعمان بن عمرو الراسبى و... از سپاه عمر سعد جدا شده و به آن حضرت بپیوندند، حتی آن حضرت در آخرین لحظات نبرد عاشورا نیز تلاش میکرد به هر نحوی شده گروهی را از شقاوت نجات دهد، به همین خاطر فرزند شش ماهه خویش را به بهانه طلب آب بر دست میگیرد و سپاه کوفه را خطاب قرار میدهد تا مگر حداقل یک نفر را متحول کرده و از نگونبختی نجات دهد.
با توجه به این دو شاخصه انسان میتواند خویشتن را مورد ارزیابی قرار دهد تا ببیند که چه مقدار در مسیر امام حسین علیهالسلام حرکت کرده است و آیا در زندگی خویش عاشوایی زندگی میکند یا اینکه تنها نامی از آن امام همام را به همراه خویش یدک میکشد؟! اگر فردی حسینی زندگی کرده باشد، نه تنها برای زندگی عادی خویش از فریب و ریا و. بهره نمیبرد بلکه حتی برای هدفهای مقدس نیز چنین کاری را انجام نخواهد داد از سوی دیگر نه تنها به رشد و تعالی خویش اندیشه میکند بلکه تلاش میکند زن و فرزند و اطرافیان خویش را نیز رشد دهد یا حدأقل مانند امام حسین علیهالسلام از سقوط ایشان جلوگیری کند.
با این دو ویژگی حرکت امام حسین علیهالسلام حتی میتوان جریانات مختلف اجتماعی را نیز مورد تحلیل و وآکاوی قرار داد تا مقدار پایبندی آنها را به اسلام مشاهده کرد، به عنوان نمونه، اگر فردی مدعی این باشد که میخواهد هدایت جامعه را به عهده بگیرد چه در غالب ریاست جمهوری، وزارت، نماینده مجلس و ...، ولی برای رسیدن به این حرکت از دروغ، فریب، تخریب حریف و. بهره ببرد، نشان میدهد که این فرد یا به اصول اولیه اسلام آشنایی ندارد یا میخواهد از اعتقادات و باورهای مردم برای منافع خویش بهره ببرد، که در هر دو صورت صلاحیت این منصب را نخواهد داشت و اگر به جاه و مقامی نیز دست یابد تلاش کند بیشترین منفعت را به خود و اطرافیانش برساند.
نمونههای مختلفی از اینگونه جریانات در طول تاریخ اسلام و انقلاب وجود داشته است، که به عنوان یک نمونه میتوان از بنیصدر رئیس جمهوری فراری انقلاب یاد کرد که با فریب و تزویر خویشتن را فردی انقلابی و پیر امام امت معرفی کرد، به گونهای که حتی با امام خمینی (ره) از پاریس به ایران آمد و توانست اینگونه جریانات مختلف انقلابی را کنار زده و به صندلی ریاست جمهوری تکیه بزند، ولی تاریخ نشان داد که این فرد نه تنها پیرو امام و انقلاب نبود، بلکه گرگی در لباس میش بود که میخواسته به انقلاب ضربه بزند، جریان این فرد را میتوان قبل از آنکه به این سرانجام برسد با شاخصه اول مورد ارزیابی قرار داد، زیرا بنیصدر از ابتدای حرکت خویش، تلاش داشت گروههای مختلف انقلابی را با دروغ و تهمت و... کنار بزند و خویشتن را به عنوان ناجی انقلاب معرفی کند، ولی اینگونه حرکات به خوبی نشان میداد که سرانجام کارهای وی به ترکستان است.