نوشتهی محمدرضا دژکام : روانشناس/ مشاور ازدواج و خانواده
تحریریه زندگی آنلاین : پرسش مراجع:
دختری 20 ساله هستم. مدت 10 ماه است که با پسری دوست شدهام. ما همدیگر را خیلی دوست داریم. او به من پیشنهاد ازدواج داده است ولی من دو دل هستم که آیا بپذیرم یا نه؟! چهکار باید انجام دهم تا از این شک و تردید بیرون بیایم؟
سیما- ساری
بیشتربخوانید:
آسیبهای نامزدی طولانی مدت
چرا رابطه های عاشقانه دوام ندارد؟
پاسخ روانشناس:
خواهر گرامی! شما اکنون در دورانی از زندگی خود به سر میبرید که به آن از دیدگاه روانپزشکی «بحران هویت» گفته میشود. دورانی که جوان دچار نوعی سردرگمی، عدم داشتن اطمینان به خویش و نداشتن آگاهی از هدف و آیندهی خویش است! آنچه به نظر من مهم و ضروری است اینکه شما بیش از هر چیز در حال حاضر به ادامهی تحصیل خود بیندیشید.
یقیناً داشتن تحصیلات دانشگاهی برای شما میتواند آیندهای روشن را ترسیم کند. این قبیل دوستیها سرانجام خوشایندی نداشته و ندارد! آنچه واقعیت دارد، اینکه باید احساسات و عواطف هیجانی ناشی از این سن را کنار بگذارید و با حقایق زندگی، درست و منطقی روبرو شوید. تابع عقل و منطق بودن، میتواند متضمن آیندهای بس زیبا برای شما باشد.
ازدواج امری است که باید زمان خاص خودش فرابرسد. ازدواج باید بر اساس یکسری نشانههای هوشیارانه انجام گیرد. هیچوقت سعی نکنید که در زندگیتان در امر ازدواج، شک و تردید را گزینهی مناسب بدانید. باید هوشیار و آگاهانه عمل کنید. همیشه یادتان باشد که باید از گزینهی شک و تردید، عبور کرد و به گزینهی یقین رسید.
هر وقت به این واژه یعنی یقین رسیدید و آگاهانه و هوشیارانه اندیشیدید، آنگاه میتوانید در مورد انتخاب همسر آیندهتان تصمیم جدی بگیرید. به خداوند توکل کنید. روزهایی سرشار از عشق و شادکامی برایتان آرزومندم.
تعریف ازدواج هوشیارانه
ازدواج هوشیارانه یا آگاهانه ازدواجی است که حداکثر رشد روانی و معنوی را سبب میشود. ازدواجی است که با هوشیار شدن و همیاری با سائقهای اساسی و ذهن ناهشیار به وجود میآید.
بیشتربخوانید:
مردان چگونه به همسرشان ابراز علاقه می کنند؟
با استفاده از قانون جذب همسر مناسب خود را پیدا کنید!
10 نشانهی ازدواج هوشمندانه
1- شما متوجه میشوید که رابطه عاشقانهتان دلیل و مقصدی پنهانی دارد. شفابخشی زخمهای دوران کودکی.
پس بهجای اندیشه و تفکر کامل روی آرزوها و نیازهای سطحی یاد میگیرید مشکلات حلنشده دوران کودکی را که در پس مسائل نهفته است کشف کنید. وقتی به ازدواج بادید اشعه ایکس نگاه میکنید، تعاملهای روزانه شما معنای بیشتر و جنبههای معما آمیز رابطه زناشویی برایتان معنا و مفهوم دیگری پیدا میکند و احساس میکنید روی پدیدهها تسلط دارید.
2- شما تصویر واقعبینانهتری از همسر خود خلق میکنید. شما در لحظههای اولیه ملاقات به علت تحریکات مغز شروع به مرتبط ساختن عشق خود با مراقبان اولیه خود میکنید. بعدها ویژگیهای منفی خود را به همسرتان فرافکن نموده بهتدریج واقعیت ذاتی همسر خود را محو میسازید. وقتی در جهت دیگر ازدواج هوشیارانه حرکت میکنید بهتدریج این توهمات را رها کرده شروع به دیدن حقیقت ذات همسر خود میکنید. شما همسرتان را نه بهصورت نجاتبخش، بلکه بهصورت انسان زخمدیده دیگری که برای شفابخشی تلاش میکند، میبینید!
3- شما این مسئولیت را قبول میکنید که نیازها و آرزوهای خود را با همسرتان در میان بگذارید. در ازدواج نا هوشیارانه شما به باور دوران کودکی میچسبید که همسرتان بهطور خودکار نیازهای شمارا حدس میزند. در ازدواج هوشیارانه، شما این حقیقت را میپذیرید که برای درک یکدیگر باید راهکارهای ارتباطی را گسترش دهید.
4- در برخوردهای متقابل شما از روی فکر و تأمل عمل میکنید. در ازدواج نا هوشیارانه تمایل دارید بدون فکر، واکنش نشان دهید. اجازه میدهید واکنشهای اولیه، رفتار شمارا تحت تسلط درآورد. در ازدواج هوشیارانه خود را آموزش میدهید تا رفتار سازنده بیشتری داشته باشید.
5- یاد میگیرید به نیازها و خواستههای همسرتان بهاندازه نیازهای خود احترام بگذارید. در یک ازدواج ناآگاهانه تصور شما بر این است که همسرتان باید همهی نیازهایتان را درک و برآورده سازد. در ازدواج آگاهانه شما ایده و مرام عشق به خود را رها کرده و انرژی بیشتری را صرف نیازهای همسرتان میکنید.
6- بخش تاریک شخصیت خود را در آغوش میگیرید. در ازدواج آگاهانه این حقیقت صمیمانه را میپذیرید که شما هم، نظیر همهی انسانها، ویژگیهای منفی دارید. زمانی که مسئولیت بخش تاریک طبیعت خود را پذیرفتید، دیگر درصدد برنمیآیید ویژگیهای منفی خود را روی همسرتان فرافکن کنید و این موجب به وجود آمدن محیطی خالی از دشمن میشود.
7- شگردهای جدیدی برای ارضای نیازها و خواستههای اولیه خود به کار میبرید. در دوران جنگ بر سر قدرت شما با تملق، یا با نشان دادن خشم یا مقصر شمردن همسرتان سعی میکنید وی را وادار نمایید نیازهای شمارا برآورده سازد. وقتی فراسوی این مرحله حرکت میکنید، متوجه میشوید همسرتان میتواند منبع کمک و سوددهی باشد درصورتیکه شگردهای خود محکومی را رهاسازید.
8- در دورانی به دنبال قدرت و توانایی میگردید که فاقد آن هستید. یکی از دلایلی که به همسرتان جذب شدید این بوده که او قوت و تواناییهایی داشت که شما فاقد آن بودید.
بنابراین در کنار همسر بودن به شما احساس تمامیت و کمال کاذب میداد. در ازدواج آگاهانه متوجه میشوید تنها راهی که میتوانید احساس وحدت و یگانگی کنید این است که ویژگیهای پنهان درونی خود را رشد دهید.
9 – شما مشکلات ناشی از خلق یک ازدواج خوب را قبول میکنید. در ازدواج ناآگاهانه، بر این باورید که راهدست یافتن به ازدواجی خوب، انتخاب همسر درست و مناسب است. با ازدواج هوشیارانه قبول میکنید که باید همسر دوست باشید. با کسب دیدگاه واقعبینانهتری از روابط عاشقانه متوجه میشوید یک ازدواج خوب نیاز به تعهد، نظم، انضباط، شهامت، شجاعت، رشد و تغییر دارد و اینکه ازدواج کار سختی است.
10 – پیش از گذشته از اشتیاق خود برای به کمال رسیدن، دوستداشتنی بودن و با عالم خلقت یکی شدن آگاه میشوید. بهعنوان بخشی از طبیعت خدادادی این توانایی رادارید که بدون قید و شرط، وحدت و یگانگی را با دنیای اطراف خود تجربه کنید. شرایط اجتماعی و محروم بودن از تربیت صحیح سبب میشود این کیفیتها را از دست بدهید.
توضیح روانشناس
در پایان لازم میدانم تا دربارهی واژه فرافکن که در متن بهکاررفته توضیحی برایتان بدهم. یکی از مکانیسمهای دفاعی روانی که معمولاً همهی ما انسانها بهنوعی از آنها در زندگی شخصی و روزمرهمان بهره میبریم مکانیسمی است تحت عنوان برونفکنی یا فرافکنی (projoction). به عبارت بهتر همهی ما آرزوها و تمایلات و خصایص فردی و نقاط ضعف مربوط به خود راداریم که گاهی وجود آنها برایمان ناراحتکننده است. قبول آنها نیز برایمان خالی از اشکال نیست و بهعبارتدیگر مایل به داشتن آنها نیستیم و میکوشیم تمایلات ناپسند خود را به دیگران نسبت دهیم و خود را عاری از عیب و نقصها سازیم. به این عمل در روان شناسی فرافکنی یا برون فکنی گفته میشود.