به گزارش فارس ، آمارهای طلاق در سالهای اخیر در کشور ما میگوید که از هم گسستن زندگی مشترک در ۳ سه سال اول زندگی بسیار شایعتر از قبل شده است. اینکه ازدواجها در چندسال اول زندگی، منجر به جدایی میشوند، میتواند دلایل متفاوت و متنوعی داشته باشد.
اما یکی از این دلایل وابستگی بیش از حد خانمهای جوان به مادرشان و خانه پدریست. تا جاییکه این وابستگی آسیب زننده نباشد شاید مشکلی هم به وجود نیاید، اما آنجا که وابستگی دختر خانم به خانه پدری و مادرش موجب اضطراب و سختی در زندگی زناشویی شده باشد، قطعا موضوعیست که باید بررسی شود.
گاه به ویژه برای بانوان تازه ازدواج کرده زیاد پیش میآید که دلشان برای خانواده خودشان و زندگی در کنار آنها تنگ میشود و این تا حدودی امری عادی است. اما گاه هم این امر از حالت عادی خارج میشود که در این صورت میبایست رابطه ازدواج و زندگی زناشویی با حضور یک مشاور بررسی شود.
در ارتباط با مشکلات زندگی مشترک زوجین جوان در زمینه ارتباط با خانوادهها و وابستگیهای بیش از حد به خانه پدری بعد از ازدواج با دکتر عاطفه نژادمحمد نامقی، مشاور خانواده و استاد دانشگاه گفتگو کردیم که در ادامه میخوانید:
*خانم دکتر لطفا در ارتباط با موضوع ارتباط زوجین جوان با خانواده هایشان بعد از ازدواج، برایمان توضیح دهید چرا که موضوع چالش برانگیزی است و خصوصا زوجین جوان را زیاد در مخاطره میاندازد. مثلا خیلی از دختران جوان پس از ازدواج وابستگیهای زیادی به والدینشان دارند و همین امر تشنج زیادی در خانوادههای جدیدشان ایجاد میکند.
از دیدگاه اغلب مشاورین خانواده این ارتباط اگر عادی باشد، مشکلی پیش نمیآید، اما اگر تبدیل به وابستگی زیاد شود اغلب میتواند یک سری مشکلات و اختلافات بین زوجین ایجاد کند و حتی ممکن است به اختلافاتشان دامن بزند.
پدیدهای که ما الان کم و بیش با آن روبه رو هستیم بحث وابستگی زیاد خانمهای جوان با والدین شان یا آقایان جوان با والدینشان است، حال شاید آقایان، چون شاغل هستند زمان کمتری به ارتباط با والدین اختصاص دهند، اما دختر خانمهایی که کار هم نمیکنند، ارتباط بیشتری با والدین دارند چه به صورت حضوری که خانمها به منزل پدر و مادرشان میروند و یا به صورت غیر حضوری و مجازی ارتباط خود را از طریق تلفن و شبکههای اجتماعی حفظ میکنند.
* خانم دکتر این ارتباط تا چه اندازه باید باشد که آسیب زا نشود و اصلا علل آن چه چیزی است که گاهی مشکل ایجاد میکند و یک دختر خانم وقت زیادی را با والدینش میگذراند؟
قبل از اینکه به این مباحث بپردازیم من ترجیح میدهم اینطور به قضیه نگاه کنم که ما یک دسته دختر خانم جوان تقریبا مستقل داریم که سالها تحصیل و یا کار کردهاند و از نظر مالی نیز نسبتا مستقل هستند و در این مدت توانستهاند به یک سری باورها و عقاید شخصی در ارتباط با زندگی مشترک و ازدواج برسند و از سوی دیگر دختر خانمهایی داریم که از خانواده خود مستقل نیستند.
آقا پسرها هم دو دسته هستند؛ اول پسرهایی که تمایل دارند با دخترخانمهایی ازدواج کنند که مستقل بوده و دسته دیگر کسانی که تمایل دارند با دختری ازدواج کنند که مستقل نیست و حتی ارتباط نزدیکی هم با خانواده خود دارد، چرا که این دسته پسرها فکر میکنند مدیریت زندگی خانوادگی در دست خودشان خواهد بود و رابطه به این شکل را ترجیح میدهند.
موضوع ارتباط با خانواده اولیه بیشتر درباره دختران جوانی است که زود ازدواج میکنند و در محیطهای مختلف اجتماعی مثل دانشگاه و محل کار کمتر حضور داشته اند، و از نظر فکر و نظر استقلال کافی را ندارند. خیلی خوب است زوجین ما آگاه باشند که وقتی میخواهند یک زندگی را تشکیل دهند بدانند چه نوع زندگی را از این دو دسته که مطرح کردیم، میخواهند داشته باشند.
*پس ارتباط زیاد زوجین جوان با والدینشان خوب است یا بد و اگر خوب است تا چه حد میبایست باشد؟
ارتباط با خانواده اصلی یکی از موضوعات اصلی مشاوره خانواده است که میتواند منبعی برای اختلافات زوجین باشد و متأسفانه در ایران یکی از موضوعات مورد اختلاف زوجین، ارتباط بیش از حد دختران و پسران جوان با خانواده هایشان است لذا به این موضوع بیشتر باید پرداخت.
ما معمولا در فرهنگ ایرانی وقتی ازدواج میکنیم متوجه نیستیم که قرار است از خانواده پدری جدا شویم درحالیکه معمولا مراسم با شکوهی برای عروسی برگزار میکنیم تا ازدواج دختر و پسر را اعلام کنیم و به خودشان نیز بگوییم که مستقل شدند و قرار است خانواده جدید خود را تشکیل دهند و همین طور این موضوع را به پدر و مادر دختر و پسر بگوییم و دیگران را نیز در جریان بگذاریم، اما با وجود چنین مراسمی که قرار است به فرآیند جدایی جوانان از خانوادههایشان کمک کند میبینیم که دختر و پسرهای ما در جدا شدن از والدینشان شکست میخورند و نمیتوانند وارد تعهد به زندگی جدید خود شوند و تعهد کافی به خانواده جدید خود را ندارند و این ارتباط همچنان مثل قبل با والدین ادامه پیدا میکند.
**وابستگی زیاد به والدین
یکی از دلائل این مشکل وابسته بودن دختر و پسر به خانواده ایشان است که بحث تمایزیافتگی در مشاوره خانواده معنی میشود؛ یعنی دختر و پسر از لحاظ شخصیتی به تمایزیافتگی کافی دست پیدا نکردند و نمیتوانند به عنوان یک فرد مستقل عمل کنند و همچنان به خانواده اصلی شان از لحاظ فکر و عمل وابسته هستند، همچنان پدر و مادر باید به آنها کمک کنند و این وابستگی به بحث تمایزنایافتگی عاطفی و عقلی زوجین ما برمیگردد که نمیتوانند عواطف خود را از عقل جدا کنند و همین را ما در موضوعات دیگر زوجین نیز میبینیم.
**دلبستگی عاطفی منتقل نشده به همسر
نکته دیگر که من فکر میکنم میتواند در این زمینه تأثیرگذار باشد، بحث دلبستگی عاطفی اولیه زوجین به والدینشان است که به دلبستگی رابطه با همسرشان انتقال پیدا نکرده است. ما انتظار داریم وقتی یک دختر و پسر ازدواج میکنند دلبستگی عاطفی اولیه از رابطه با والدین شان را به رابطه با همسرشان تغییر وضعیت دهند و ضمن اینکه رابطه قبلی را با والدین خود حفظ میکنند تقدم دلبستگی و رابطه با همسرشان باشد؛ یعنی اولویت با پیوند زناشویی شان باشد که تشکیل داده اند و باید کمک کنند تا آن رابطه را روز به روز عمیقتر کنند.
**وفاداری به والدین
عامل بعدی تأثیرگذار، عامل وفاداری است که دختر و پسر به والدینشان دارند و نمیخواهند از وفاداری خانواده اصلی به سمت وفاداری به همسرشان تغییر وضعیت دهند. این وفاداری بیش از حد نسبت به والدینشان میتواند روی رابطه فعلی شان تاثیرگذار باشد، زیرا تمایل دارند ارتباط زیادی را با خانواده خود حفظ کنند و احساس میکنند اگر این ارتباط کمتر شود در واقع به نحوی به خانواده اصلی شان خیانت کرده اند و پدر و مادرشان را، که عمری برای آنها زحمت کشیده اند، نادیده گرفته اند.
**رقابت زوجین با یکدیگر
همچنین ما زوجینی را میبینیم که برای ارتباط با والدین با هم رقابت میکنند، مثلا ما در فرهنگ ایرانی مردهایی را داریم که انرژی عاطفی زیادی برای مادر یا پدر خود میگذارند و این به خودی خود بد نیست، اما این مردان گاهی زمانی را برای دلبستگی به همسر و تقویت رابطه شان اختصاص نمیدهند؛ لذا خانم نیزممکن است به این نتیجه برسد که وقت زیادی برای خانواده خود بگذارد و کم کم این زوج وارد رقابتی میشوند که چه کسی بیشتر به خانواده خود توجه میکند. اینجا هم ممکن است برعکس شود یعنی خانم وقت زیادی میگذارد و آقا هم لجبازی کرده و رقابت میکند.
ما همیشه گفتیم برای کاهش یک رفتار باید از یک جایگزین استفاده کنیم، یعنی اگر به نیازهای عاطفی خانم توسط آقا پاسخی داده شود این زن برای برآورده کردن نیازهای عاطفی خود به سمت خانواده اصلیاش باز نمیگردد؛ لذا باید به آقایان بگوییم که اگر تمایل دارند این مشکل کمتر شود، باید جایگزین مناسبی برای نیازهای عاطفی همسرشان باشند و همسرشان را در اولویت قراردهند و تلاش کنند کیفیت رابطه زوجی را افزایش دهند و لذا دختران جوان تمایل کمتری به وابستگی به خانواده اصلی شان خواهند داشت.
*در نهایت یک راهکار عملیاتی برای بهبود روابط زوجین بفرمایید؟
من پیشنهاد میکنم زوجین جوان ضمن حفظ رابطه احترامآمیز با والدینشان حتما اولویت را به رابطه دو تایی فعلی خود و خانواده جدیدشان بدهند و روی کیفیت رابطه کنونیشان تمرکز کنند. برای اینکه زوجین بتوانند در این زمینه موفق باشند من فکر میکنم زن و مرد نیاز دارند که یک رسالت خانوادگی برای خود تعریف کنند یعنی با هم صحبت کنند که چه خانوادهای و با چه خصوصیاتی میخواهند تشکیل دهند به طور مثال چه نوع زن و شوهری میخواهند باشند و چطور زندگی کنند، چگونه اختلافاتشان را حل و فصل کنند و به طور کلی چه نوع خانوادهای قرار است، داشته باشند. این گفتگو باعث میشود یک زندگی جدید برای خودشان تشکیل دهند و رابطه با والدین شان را نیز متعادل کنند.