مه جبین محمدی
طلاق معمولاً وقتی اتفاق میافتد که استحکام رابطه زناشویی از بین میرود و میان زوجین ناسازگاری و تنش وجود دارد.
طلاق اجتماعی، تغییرات در دوستیها و سایر روابط اجتماعی است که مرد یا زن طلاق گرفته با آنها سر و کار دارد.
طلاق روانی، موقعیتی است که از طریق آن فرد پیوندهای وابستگی عاطفی به همسرش را قطع کند و به تنها زیستن تن در دهد.
متأسفانه در جامعه ازدواجهای تحمیلی، شرایط سنی نامتناسب، ازدواجهای بدون پایه و اساس و ازدواج مجدد دیده میشود.
میتوان گفت اکثر زوجها با آیین همسرداری آَشنایی کامل و لازم را ندارند و صرفاً برای این که بگویند همسری اختیار کرده است ازدواج میکند.
اصلیترین دلیل ناسازگاری بین زوجهای جوان عدم شناخت از یکدیگر است هم چنین ناآشنایی با آیین و رسوم همسرداری و این موضع مختص دختران و یا پسران نیست. در برخی مسائل پسران بی اطلاع هستند و در برخی دیگر دختران.
ایام قدیم ازدواجها راحتتر و سازگاری بین زوجها نیز بیشتر بود و زنان کمی دیده میشدند که گله و شکایتی از زندگی مشترک داشته باشند.
البته آن هم دلایل زمان خودش را داشت. یک مورد آن این است؛ قدیمتر زنها خیلی حق اظهار نظر نداشتند و به قول معروف باید میسوختند و میساختند.
مورد دیگر را میتوان به عدم امکانات رفاهی مدرن و ساده زیستی عنوان کرد.
زمانی که امکانات رفاهی برای مردم یک روستا و شهر تقریباً یکسان بود دیگر جای توقع زیاد نبود که زنان احساس زیاده خواهی داشته باشند و همه تقریباً در یک سطح زندگی میکردند.
به مرور زمان و با تغییر در سبک زندگی و ورود امکانات رفاهی و تکنولوژی روش زندگیها از اصل و اساس تغییر پیدا کرد.
چیدمان منزل، پوشش و آرایش بین زنان و مردان، نحوه صحبت کردن، آداب و معاشرت، سبک غذا خوردن و موارد دیگر به کلی دستخوش تغییرات اساسی شد و به یکباره زندگیهای سنتی به زندگیهای مدردن تبدیل شدند. در این میان تفکرات برخی افراد نیز تغییر پیدا کرد و به سوی انسان مدرنیته شدن پیش رفتند.
تربیت برخی از خانوادهها در تفکرات فرزندانشان تاثیرات بسزایی داشت. پدر و مادرها دیگر سختی گیریهای پدربزرگ و و مادربزگ ها را نداشتند.
در واقع برخی خانوادههای ایرانی از پدرسالاری و مادر سالاری به سمت فرزند سالاری رفتند. جوانان به راحتی با یکدیگر در ارتباط بودند دوستی بین دختر و پسر خیلی عادی شد و با همین رفت و آمد و معاشرتها برخی جوانان تصمیم به ازدواج با یکدیگر را میگرفتند.
از زمانی که تربیت خانوادهها به سمت فرزند سالاری گرایش پیدا کرد فرزندان خانواده تحت هر شرایطی حرف خود را به کرسی عمل مینشاندند و پدر و مادر تقریباً به عنوان شنونده و بیننده ناظر رفنار و کردار فرزند یا فرزندانشان شدند.
به عنوان مثال وقتی در یک خانواده این تفکر و حمایت باشد که دختری برای انتخاب همسرش آزادانه تصمیم بگیرد و اگر بعد از مدا کوتاهی از زندگی مشترک به خانه پدریاش باز گردد مسلماً طلاق به راحتی صورت میگیرد و آن دختر هیج دغدغهای برای از دست دادن زندگی مشترک خود ندارد.
شعار برخی زوجهای امروزی؛ نمیسوزیم و نمیسازیم جدا میشویم
برخی زوجهای امروزی به فاصله یک چشم برهم زدن زندگی مشترک خود را نابود میکنند و به راحتی از همسر خود جدا میشوند.
عوامل زیادی از قبیل عدم تفاهم، فاصله طبقاتی، موقعیت اجتماعی، تحصیلات، وضعیت اقتصادی، تفاوت فرهنگی، عدم اعتماد به نفس، بی اخلاقی، اعتیاد، سطح توقع بالا و موارد دیگری باعث جدایی زوجین از یکدیگر میشود.
در برخی از موارد که وضعیت اجتماعی و شغلی دختری از پسر بالاتر است و با یکدیگر ازدواج میکنند پس از مدتی که از زندگی مشترکشان که بگذرد دچار مشکل میشوند چون دختر استقلال کامل مالی داشته و پسر صرفاً به عنوان انجام وظایف زناشویی ازدواج کرده است.
در این نوع از ازدواجها ممکن دختر به سمت مردی پرایش پیدا کند که موقعیت شغلی مناسبتری نسبت به همسرش داد و همین امر باعث دلسردی و دوری از همسر و در نهایت جدایی میشود.
برخی از هسران با یکدیگر ارتباطات کلامی و رودررو ندارند. به طوریکه شاید در یک روز چند دقیقه با یکدیگر همکلام شوند.
همین سکوت باعث میشود از خواستهها و نیازهای یکدیگر بی خبر و غافل شوند و سوء تفاهمها آغاز میشود و بعد آن گله مندی ها از یمدیگر بیان میشود.
متاسفانه بعضی از همسران به دلیل اینکه شناخت کافی از یکدیگر نداند حاضر نیستند با حرف زدن منطقی خواستههای طرف مقابل خود را گوش بدهند چه برسد به اینکه بخواهند قدمی در برآورده کردن خواستهای بردارند.
بنابراین شناخت و درک چگونگی تخریب یک رابطه بسیار مهم است. یافتن مشکلی که موجب بروز خشم شده نیز از اهمیت فراوانی برخوردار است.
همسران باید سعی داشته باشند تا مهارتهای ارتباطی خود را افزایش دهند، عصبانیت طرف مقابل خود را درک کنند.
بالا بردن صدا بلافاصله موجب برانگیخته شدن اقدامات دفاعی بدن در برابر حملههای روحی و جسمی میشود و سد محکمی در توانایی برقراری ارتباط منطقی به وجود میآورد.
دخالت خانواده عامل دیگری بر جدایی همسران است
مسئله دیگری که باعث جدایی و طلاق میشود دخالت خانوادههای است.
در بسیاری از موارد دیده و شنیده شده است که دخالتهای بی مورد در زندگیهای مشترک چه از طرف خانواده دختر و چه از طرف خانواده پسر باعث از هم پاشیدگی زندگیشان شده است و به دلیل پایین بودن آستانه صبر و تحمل برخی جوانان آ«ها خیلی زود از کوره در میروند و بحث طلاق و جدا شدن را مطرح میکنند و هیچ گونه سعی در نگهداری زندگی مشترک خود نمیکنند.
چشم و هم چشمی در طلاق تاثیرگذار است
برخی از دختران برای زندگی مشترک خود برنامه خاصی ندارند خصوصاً زنان خانه دار.
چون مدت زمان زیادی در خانه هستند و کار و برنامه ویژه و تعریف شدهای برای خود ندارند درگیر ظواهر زندگی میشوند.
این زنان مدام در حال مقایسه زندگی خود با دیگران هستند و در صددند تا تمامی کمبودهایی که دارند را در اولین فرصت برطرف کنند.
برخی از زنان خانه دار بدون توجه به وضعیت مالی همسر خود درخواستهای عجیب و غریب دارند و بر خواسته خود نیز اصرار و پافشاری دارند.
متاسفانه رواج مد و مدگرایی برای برخی از زندگیها خصوصاً زندگی افرادی که درآمد معمولی دارند بسیار دردساز شده است. گویا برخی زنان خانه دار کاری جز پاساژ گردی، رستوران رفتن، پرسه در سالنهای زیبایی و مزون ندارند و تصورشان بر این است که زندگی و خوشیهای آن در همین گشت گذارهای ظاهری خلاصه میشود.
اینگونه زنان با زیاده روی در معاشرتهای و دیدن زندگیهای متفاوت از زندگی خودشان و بدون داشتن استقلال مالی خواستههای زیادی پیدا میکنند که شاید همسرش نتواند نیاز بی دلیل وی را برآورده کند. و همین عدم تأمین نیازهای جزئی و بی اساس باعث سست شدن زندگی مشترک میشود.
درست است هر انسانی نیازهایی دارد اما نیازهای بیهوده و بی رویه اساس زندگی را از بین میبرد.
ورود شبکههای اجتماعی و فضاهای مجازی یکی از دلایل طلاقهای زودهنگام
با ورود هر پدیدهای در اجتماع باید منتظر تبعات مثبت و منفی آن نیز باشیم. ورود شبکههای اجتماعی هم یکی از پدیدههایی است که با ورود به جامعه ایران تبعات منفی را خیلی زود از آن خود کرد!
رواج و رشد شبکههای اجتماعی رشد قابل توجهی در ایران داشته است به طوری که بسیاری از افراد آن را به عنوان یک وسیله ارتباطی برای خود انتخاب کردند.
افرادی زیادی هستند که استفاده صحیح و مناسب از شبکههای اجتماعی و فضاهای مجازی را نمیدانند و خود را در آن غوطه ور کردند به طوری که زندگی خود را فراموش کردهاند و زندگی مجازی را به جای زندگی واقعی در اولویت قرار دادهاند.
تأثیر منفی که شبکههای اجتماعی این است که یک هویت کاذب به کاربران خود میدهد و عدهای از افراد تمام ارتباطات خود را به شبکههای اجتماعی ختم میکنند و با این روش و کسب هویت غیرواقعی به سمت خیال پردازی و توهم میروند و این معضلی تبدیل میشود که اینگونه افراد دیگر در دنیای واقعی و با افرادی که چهره به چهره میبینند نمیتوانند ارتباط مؤثر و مفیدی داشته باشند و تصمیم گیریهای عجولانه در زندگی خود میگیرند.
متاسفانه برخی از خانمهای خانه دار فقط خود را با شبکههای اجتماعی سرگرم میکنند و در این شبکههای با افراد ناشناس زیادی روابط دوستی را آغاز میکنند و فکر میکنند چون در محیط مجازی هستند ارتباط آنها با افراد غریبه و ناشناس موجه است.
هیمن ارتباطها و دوستیها به مرور زمان وابستگی میآورد و باعث میشود زن از زندگی خود سرد شود.
موارد بسیار اینچنینی دیده شده که خانم متاهلی با عضویت در شبکههای اجتماعی به عنوان سرگرمی و تنها بودن در منزل تا حدی پیش رفته که باعث جدایی وی از همسرش شده است.
به طور قطع میتوان گفت آنچه فاصله بین زوجهای زیاد کرده شبکههای اجتماعی و فضاهای مجازی است.
در ابتدای امر دلسردی، طلاق عاطفی و زدگی از زندگی کردن با همسر را به همراه دارد و در نهایت به طلاق و جدایی رسمی ختم میشود.
آنچه که به طور قطع امروز میتوان بیان کرد این است که شبکههای اجتماعی میان زن و مرد و اعضای خانواده فاصله به وجود آورده است و روز به روز این فاصلهها بیشتر میشود.
درست است طلاق هم یک راه حل است اما نه اولین راه حل. متاسفانه برخی جوانان امروزی تحت هیچ شرایطی حاضر نیستند در زندگی مشترگ صبور باشند و برای دوام و بقای آن تلاش کنند.
با اولین و کوچکترین موضوع سادهای خیلی سریع به طلاق فکر میکنند و حرف آن را می زندد. در زندگی هم که حرف طلاق بیان شد دیگر نمیتوان پایههای آن زندگی را مثل سابق محکم و استوار نگه داشت.
روشهای متعددی در جامعههای مدرن و امروزی وجود دارد که بتوان با آن از طلاق و جدایی فاصله گرفت. بهترین روش و راهکار زوج درمانی است.
اگر همسران با مشورت مشاور طی جلسات مشترک پی به برخی خصوصیات اخلاقی هم ببرند بسیاری از مشکلاتی که بین آنها وجود دارد از بین میرود، اما متاسفانه در بعضی خانوادهها مشورت کردن با مشاورت توهین محسوب میشود و فکر میکنند چون انسان بزرگ و بالغی هستند میتوانند از عقل خود استقاده کنند و نیاز به مشاور ندارند در صورتی که هر فردی برای زندگی نیاز یه یک مشاور و وکیل دارد که گویا در بسیاری از خانوادههای ایرانی این قضیه مطرح نمیشود و یا اگر عنوان میشود مختومه اعلام میشود.
در صورتی که برخی مشاوران راهنماییهای بسیاری خوبی برای بهبود و ترمیم روابط بین افراد پیشنهاد میدهند.
مسئله دیگری که خیلی از زوجها به آن توجه نمیکنند این است که با ناآگاهی قدم در انتخاب همسر برمی دارند.
در این زمینه باید گارگاه های آموزشی زوجین برای زندگی مشترک اجباری شود و دختر و پسر با حضور در این کارگاهها هم از اصل و اساس با پدیده ازدواج آشنا شوند و هم به یک شناخت درونی از خود و طرف مقابل برسند.
عدم شناخت از خود و دیگران باعث میشود دختر و یا پسر تصمیم اشتباهی بگیرد. در برخی موارد دیده شده با حضور در کارگاههای آموزشی دختر و یا پسر از ازدواج کردن منصرف شده است چرا که نسبت به خود و خواستههای خود شناخت کافی نداشته و باید موزش های بیشتری برای رشد فکری خود در این زمینه انجام دهد تا بتواند به آن بلوغ فکری لازم برای ازدواج و زندگی مشترک برسد.
بنابراین برای جلوگیری از پدیده طلاقهای عاطفی در جامعه جوان ازدواج زده ایران، آگاهی بخشی کاربردی به طیف جوان و حتی مسن جامعه اطلاعاتی کشور در زمینه آسیبهای شبکههای اجتماعی ضرورت دارد.
ضرورتی که باید از مدارس آغاز شود. نه از ماههای اول ازدواج! در این زمینه تبلیغ در رسانهها و شبکههای مجازی میتواند تأثیر بسزایی داشته باشد.