در این حالت، ترس و تهدید، فرد را وادار به پذرش میكند. مثل زمانی كه دختر یا پسری، به اجبار خانوادهها ازدواج میكنند و انگار میترسند اگر لب به مخالفت بگشایند زبانشان با آتش مشعل تهدید اطرافیان بسوزد!
ب- تقدیریاند: نوع دیگر انتخابهای ما تقدیری است. تقدیر بیشتر به معنای سرنوشت به كار میرود و گاهی نیز معنایش قدردانی و تشكر از دیگران است. منظور از تصمیم تقدیری، تصمیمی میتواند باشد كه به دلیل اعمال و كارهایی كه قبلا انجام دادهایم و نتایجی كه داشتهایم، و متعاقب آن شرایطی كه برایمان ایجاد شده، در معرض گرفتن آن تصمیم قرار بگیریم.
مثل حالتی كه به فرد محقق و دانشمندی كه سالها بر یك پروژه تحقیقی كار میكرده پیشنهاد میدهند كه برای ادامه تحقیقات خود به كشور دیگری برود و در آزمایشگاه مجهز آنجا كارش را ادامه دهد، در این حالت، انتخاب و تصمیمگیری برای ماندگار شدن در آن كشور، تقدیری است، یعنی برآیند یا مجموع اعمال این محقق، شرایطی را برایش فراهم آورده كه چنین تصمیمگیری در زندگی برایش پدید آید و در واقع چنین تقدیری برایش رقم بخورد، در حالی كه شاید اگر آن محقق، شغل و هدف دیگری داشت یا به حال خود گذاشته میشد، هرگز به طور خودجوش، چنین تصمیمی را نمیگرفت.
اما اگر معنای دوم را برای تقدیر در نظر بگیریم. به تصمیمهایی میرسیم كه برای رضایت خانواده و تشكر از آنها و به خاطر این كه زحمتی برای ما كشیده یا حتی به گردنمان دارند، یا به دلیل تقدیر از كسی كه به دلایلی به او مدیونیم صورت میگیرند. در این حالت هم به غلط خود را در چارچوبی میبینیم كه جز تن دادن به آن تصمیم راه دیگری نداریم.
ج: ترحمیاند: یعنی از روی ترحم و دلسوزی برای شخص یا اشخاص دیگر (طرف مقابل خانوادهها و یا حتی خودمان) صورت میگیرد. در این حالت هم، انگیزه درونی وجود ندارد، بلكه منبعی در بیرون باعث برانگیخته شدن حس دلسوزی ما شده و مثل یك دام خوش آب و رنگ، ما را به سوی خود میكشاند دامی كه ظاهرش، انسان دوستی، شفقت و دل رحمی است مثل زمانی كه فردی میداند كه طرف مقابل مناسب ازدواج با او نیست.
اما چون نگران است كه اگر جواب منفی بدهد، دل او بشكند یا ناراحت، افسرده و ناامید شود، جواب مثبت میدهد! در این حالت، ترحم مانند بندی نامرئی دست او را چنان زنجیر كرده كه قادر به هیچ حركت دیگری نیست.
د: تنفریاند: چنین تصمیماتی از روی نفرت و بیزاری از شخص یا اشخاص، یا حتی از شرایط (مثلا از یك محیط خانوادگی بد) گرفته میشوند. حتی گاهی خود به خاطر نفرت از خود و مجازات خود، یا گرفتن انتقام آگاهانه یا ناآگاهانه از خودش تصمیم میگیرد كه با افتادن در چاه، خودش را آزار دهد.
ه- توهمیاند: یعنی به شكلی موهوم تصور میكنیم آن تصمیم انتخاب خوبی است و یا از روی دلایل ناكافی، مبهم یا غیرحقیقی تصمیمی میگیریم، كه ساخته و پرداخته ذهن خود ماست. در این صورت هم، مسئله به درستی برایمان شناخته نشده و براساس اطلاعات مبهم یا نادرست تصمیمگیری میكنیم.
شاید هم به خاطر شرطیشدگیها، به طور توهمی، خیال میكنیم كه این انتخاب، برایمان بهترین است. مثل بعضی از دخترها كه منتظرند شاهزادهای سوار بر اسب سفید، از آنها تقاضای همسری كند و در نهایت هم گول اولین كسی را كه از آنها تعریف و تمجید كرد میخورند، یا پسرانی كه گمان میكنند از آسمان فرشتهای زیبا و مطیع برایشان نازل میشود كه هیچ توقع و انتظاری از آنها ندارد و عاقبت هم گرفتار كسی میشوند با ظاهر مظلوم و باطنی خلاف آن!
به تمام این دلایل اگر گمان میكنیم مانند قهرمان آن داستان در بندهای بیشماری گرفتار آمدهایم بهتر است تصمیمگیری مهممان را به زمانی موكول كنیم كه قدرت حركت بیشتری به دست آورده باشیم و خود را بیجهت طعمه مارهای زهرآگین زندگی نكنیم.
برای خواندن بخش اول- تصمیمگیری، با غل و زنجیر نامرئی- اینجا کلیک کنید.