اما نكته مهمتر این است كه دوستی، صرفا این نیست كه دو نفر بتوانند با گفتوگو به كشف حقیقت برسند و چنین رابطهای بین افرادی كه با هم دوست نیستند نیز میتواند به وجود بیاید و بسیاری از دانشمندان و فیلسوفان و حتی افراد معمولی كه ریتم ذهنی و نحوه استنتاج و استنباط مشترك دارند، با گفتوگو به مكاشفه و نتایج جدید میرسند (چیزی كه البته بین دوستان حقیقی هم به صورت یك فرآیند لذتبخش، به وجود میآید و انجام میشود).
بدون امكان گفتوگو ما، یعنی من و دوست غیرهمزبانم، با یكدیگر به زمان حال پرتاب میشدیم و نمیتوانستیم درباره گذشته یا آینده صحبت كنیم، از تجربههای قبلی یا از آرزوهایمان سخن بگوییم و یا دوباره از شكستهای قبلی یا از موفقیتهای جدیدمان گفتگو كنیم؛ به همین دلیل وقتی در كنار هم بودیم، تنها در «لحظه» با هم بودیم و به ناچار، تنها چیزهایی را كه واقعا صاحب آن بودیم بروز میدادیم؛ یعنی عنصر درونیمان را.
ما همان چیزی میشدیم كه واقعا بودیم و همان را بروز میدادیم كه حقیقتا داشتیم و امكان بزرگنمایی یا كوچك جلوه دادن خود را نداشتیم و به همان اندازه كه بودیم جلوه میكردیم. گویی قلبهایمان به روی همدیگر گشوده بود و میتوانستیم با قلبمان با هم ارتباط برقرار كنیم و شاید به همین دلیل، به لحظه «حال» پرتاب میشدیم.
این تجربهعجیب به هر دوی ما نشان داد كه بودن در زمان حال و لذت بردن از لحظه، امكانپذیر است، ما دریافتیم كه «سطح روابط عادی دوستانه را میتوان تغییر داد و عمیقتر كرد و بدون توجه به ظواهر و عناوین، در سكوت، نقابها را برداشت و «خود» حقیقی را نشان داد و با «خود» حقیقی طرف مقابل در ارتباط بود.
فضایی سرشار از «بودن» كه در آن به دلیل مواجهه «خود» طرفین امكان فریب وجود ندارد، یا بسیار بسیار كمرنگ است.
من در اینجا قصد ندارم لطف و صمیمت دوستیهای همراه با گفتگو را زیر سوال ببرم، بدون شك دوستی حقیقی، آنقدر ارزشمند هست كه با «گفتوگو» یا «بیگفتوگو» به هر حال ارزش خود را داشته باشد؛ من بیشتر میخواهم توجه شما را به این جلب كنم كه دوستی هم مثل چیزهای دیگر میتواند فقر و غنا داشته باشد، میتواند به ارائه اطلاعات محدود شود یا عمق و وسعت بگیرد و به نوعی ارتباط اصیل و حاضر شدن در لحظه، و لذت بردن از بودن در كنار یك قلب گشوده مبدل شود.
چیزی كه جهان امروز سخت نیازمند آن است كه من بیشتر قصد دارم از اهمیت دوستی بگویم، كه بسیار فراتر از قرار گرفتن دو نفر در جوار همدیگر و گفتوگو یا تبادل نظر است (هرچند كه شامل همه اینها هم میشود). دوستی حقیقی مانند برآیند گرفتن از بردارهای وجود طرفین است و نتیجهاش برداری است پرقدرتتر و از نظر جبری بزرگتر از هر دو بردار. البته به شرطی كه بردار وجودی هر یك از طرفین با دیگری همسو و هم راستا باشد و همافزایی بین توانمندی و آگاهی آنها، در كاملترین شكل رخ دهد.
هر چه این همسویی (كه خود در نتیجه اهداف و روشهای مشترك، آرمانها و آرزوهای یكسان و نگاه و بینش مشترك و همسو نسبت به جهان است) بیشتر باشد، بردار برآیند، بزرگتر و قدرت با هم بودن چند برابر میشود و بدین ترتیب واحدی تشكیل میشود كه از هر یك از اجزاء، بسیار قویتر و موثرتر عمل خواهد كرد، مانند پرندهای كه با دو بال هماهنگ، پرواز قویتری خواهد داشت و اوج بالاتری را تجربه خواهد كرد. چیزی كه جهان امروز، سخت نیازمند آن است. به قول شاعر:
در سكوت، با یكدیگر پیوند داشتن؛ همدلی صادقانه؛ وفاداری ریشهدار؛ اعتماد كن.
برای خواندن بخش اول- در سكوت، با یكدیگر پیوند داشتن- اینجا کلیک کنید.