رابطه بر اساس نیاز به ترمیم رابطههای گدشته
وقتی دو نفر با هم برخورد می کنند، از نظر روانی هیچ کدامشان دست نخورده نیستند و احتمال دارد روابط عاطفی متعددی را در گذشته تجربه کرده باشند.
یعنی تجربیات مثبت و منفی که در زندگی و در گذشته داشتهاند ساختار روانی آنها را شکل داده است. سرخوردگیها، تجربیات دردناک و جراحات ترمیم نیافته، جزوی از این تجربیات هستند.
گذشته افراد یکی از عواملی است که در چگونگی انتخاب و برقراری رابطههای عاطفی تاثیر میگذارد. در حقیقت، ما با برقراری رابطههای عاطفی جدید، در مواردی سعی در بازیابی و بازسازی رابطههایی هستیم که در گذشته به نوعی در ما جراحاتی بر جای گذاشتهاند.
در حقیقت هر رابطه جدید، برای ما به گونهای تلاشی است برای اینکه بتوانیم دوباره آن رابطه را تجربه و به نوعی ترمیم کنیم.
یکی از دلایل این که مشاهده میکنیم بسیاری از اشخاص خود را در رابطهای شبیه به روابط قبلیشان قرار میدهند، این است که سیستم روانی بهاین شکل سعی دارد به نوعی با دوباره زندگی کردن آن رابطه جراحت روانی بر جا مانده را ترمیم بخشد و بدین گونه باعث ترمیم بخش دردناک و جایگزینی آن با "تجربه رضایت روانی" شود.
این جستجوی "تصویری از رابطههای عاطفی گذشته"، تا حدی عادی است ولی زمانی مشکل ایجاد میکند که در فرد اضطرابهای شدید که ناشی از "ترس از فقدان یا از دست دادن است" بیدار کند. این اضطراب میتواند تاثیر زیادی بر کیفیت رابطه بگذارد و از عمیق شدن آن جلوگیری کند.
زیرا ما دیگر فرد مقابل را آنچنان که هست، با تمام ضعفها و قوتهایش، نمیبینیم. بلکه او برایمان تبدیل به ابزاری میشود که توسط آن، رابطههای گذشته مان را بیدار و زندگی کنیم.
عامل دیگری که در انتخابهای عشقی ما تأثیر میگذارد به "تاریخچه خانوادهای که در آن به دنیا آمده و بزرگ شدهایم"، برمیگردد. در حقیقت "مکانیسمهای روابط خانوادگی" به نوعی به ما منتقل میشود و به عنوان عاملی میتواند تعیین کننده اعمال و انتخابهای ما باشد.
ما برای اینکه بتوانیم رابطهای عاطفی سالم برقرار کنیم، در بعضی موارد لازم است که این مکانیسمهای روانی را بشناسیم و به این ترتیب بتوانیم از این منحنی های بستهای که رابطههای گذشته و تاریچه خانوادگی مان به ما تحمیل کردهاند خارج شویم.
با نگاهی به مقاله مژگان کاهن در اینترنت
برای خواندن بخش اول -پدیده ای به نام عشق و محبت- اینجا کلیک کنید.