الگوها و دلایل فرهنگی- اجتماعی
وقتی به جای اخلاق و ارزشهای اخلاقی، قدرت و زور و تسلط حرف اول را میزند، این همان راه خطا و فسادی است که دست به دست میشود. اگر آموزش و تربیت جامعه و الگوها به مردم نشان دهند که اخلاق و ارزشهای اخلاقی حاکم است و عقل و منطق حرف اول را میزند، در روابط بین مردم و در خانهها هم همین امر جریان مییابد. وقتی اخلاق و ارزشهای اخلاقی در زندگی خانوادگی و اجتماعی در جریان باشد، نواقص حقوقی قابل اغماض میشود تا زمان رفع آنها فرا برسد؛ ولی وقتی راه باز است برای اینکه هر کس زور و از آن مهمتر پول بیشتری در اختیار دارد، بتواند بی عدالتی هم بکند، زنان هم به دنبال سلاحی خواهند بود که از آن بتوانند به عنوان وسیلهای برای دفاع از خود استفاده کنند.
اما چرا مهریهها بالاست؟
پسری که تازه توانسته تا حدودی از تحصیل فارغ شود و خودش را جمع و جور کند تا نصفه نیمه یک زندگی را بگرداند، چطور میتواند ناگهان با یک امضا زیر بار دینی برود که بعد از سی سال کار و تلاش هم به سختی میتواند آن را ادا کند؟ پس مهریه نباید بالا باشد، مگر اینکه پدر داماد از پس آن برآید؛ آن هم تنها در صورتی که او یا چندین و چند ملک داشته باشد که هر کدام را بابت مهریه به عروسهای خود بدهد، یا اینکه همان خانه مسکونی را چند تکه کند و هر تکه را به یک عروس بدهد! آن وقت معلوم نیست خودش و بقیه خانواده چه باید بکنند. اگر هم مغازه یا زمینی برای کار داشته باشد که باید بدهد.
البته اینجا یک سؤال باقی میماند و آن اینکه اگر قرار است پسر زن بگیرد، چرا پدر باید مهریه عروس را بدهد؟ آیا این به مرد شدن «پسرها» و قبول مسؤولیت زندگی صدمه نمیزند؟ البته که میزند. به راستی چرا مهریهها اینقدر بالاست؟ این سؤالی است که باید با روشهای علمی و با تحقیقات و مطالعات بررسی و به آن پاسخ داده شود و مبتنی بر آن پاسخ، عالمانه و کارشناسانه جهت رفع علل و عواملی که باعث این امر شده است، اقدام گردد. دلایل و ریشهها را هم نه میتوان بر اساس حدس و گمان در نظر گرفت و نه گزینشی نگاه کرد (مثلاً یکی علت الف را در نظر بگیرد، دومی علت ب و سومی علت ج را و به همین ترتیب راه حل بدهد).
این همان برخوردی بوده که تاکنون با این موضوع شده و به همین دلیل مشکل به قوت خود باقی مانده است. باید کلیه عوامل و دلایل را با توجه به درصد اهمیت و تمرکز خانوادهها بر آن به دست آورد تا مورد استفاده مراکز سیاستگذاری و اجرایی و فرهنگسازی قرار گیرد. پرس و جو و مطالعات میدانی، بعضی از این علل را روشن میکند و میتواند در تحقیقات به عنوان فرضیه مورد توجه قرار گیرد. با انجام تحقیقات، هم درصد تأثیر علل مشخص میشود و هم همه علل و عواملی که در اینجا ذکر نشدهاند.
نتیجه گیری
در آخر اینکه، علل بالا رفتن مهریهها هر چه باشد، تنها با اصلاح قوانین و رفع خلاءهای قانونی و فرهنگسازیهای لازم برطرف میشود و راه میانبر دیگری برای پایین آوردن مهریهها وجود ندارد. این جامعه و بهخصوص زنان، مراحل مختلف را طی کردهاند و شکلهای مختلف را پشت سر گذاشتهاند. قانونی که با ایجاد مانع بر سر راه زنان، باز به شکلی دیگر در حق آنان اجحاف کند (توجه شود به قانون مالیات بر مهریه در لایحه به اسم حمایت خانواده) یا تبلیغات توخالی و جوسازی و تحریک عواطف، چاره مشکل نیست.
شاید در کوتاهمدت بعضی افراد تحت تأثیر تبلیغات قرار بگیرند و به راه دیگر بروند، ولی وقتی علت مشکل رفع نشده باشد، شاید این طور به نظر برسد که مسأله حل شده، ولی مشکل در جای دیگر و به صورت حادتر و در شکل و قالب دیگر خود را نشان خواهد داد. برای پایین آمدن مهریه لازم است کلیه مراکز سیاستگذاری، قانونگذاری، اجرایی و فرهنگسازی، هماهنگ با یکدیگر، مبتنی بر مطالعات و تحقیقات و همچنین واقعیت موجود، برنامهریزی و اجرا کنند. یکی از مهمترین راهحلهای کلیدی این است که در قانون، سهم مالی زن از زندگی مشترک در نظر گرفته و حقوق مالیاش قانوناً به او داده شود. این امر نقش مهمی در پایین آمدن مهریهها خواهد داشت. با تصویب قوانینی که زن را در بخشی از اموال و پساندازی که در اثر زندگی و کار مشترک به دست آمده سهیم میکند، این مشکل برطرف میشود. زن نه تنها هنگام طلاق و مرگ، بلکه به عنوان کسی که کار انجام میدهد، باید بتواند در برابر اموالی که از کار او به دست آمده حق تصرف، انتخاب و تصمیمگیری داشته باشد.